8
مهر

مقصود از مقاوم سازى چيست ؟

مقصود از مقاوم سازى چيست ؟


واژه مقاومت عبارت است از ايستادگى كردن ، برابرى كردن ، پايدارى كردن ، و به معناى پاى داشتن ، ثبات ورزيدن وپافشارى كردن هم آمده است . بنابراين مقاومت بر مبناى ايستادگى در برابر يك خواسته يا يك توقع تحميلى است . مقاوم كسى است كه در برابر آن خواسته فرياد اعتراض و نارضايتى سرمى دهد و پايدار و تسليم ناپذير است . هنگامى كه در تربيت ، بحث از مقاوم سازى به ميان مى آيد، هدف ، تربيت نسلى است كه در برابر تحميلات ناصواب و تهاجم ها و نيز در برابر اعمال زور و قدرت و القاى آرمان هاى خلاف ، ايستادگى كند و تسليم نشود.

هدف اين است كه نسلى را بپرورانيم تا در برابر شرايط دشوار و ناهماهنگ ، در برابر بيعت خواهى و حتى در برابر صدمه آفرينى و حمله نظامى خصم ، استوار بماند و با ريشه هاى عميق اعتقادى ، در برابر تندباد حوادث از جا نجنبد.
در جريان زندگى انسان فشارها، تحميلات و ناملايماتى وجود دارند كه واكنش و موضع همه افراد در برابر آن ها يكسان نيست . گروهى در برابر آن تسليم اند و با هر باد و طوفانى ، چون خس و خاشاكى سبك و بى وزن به حركت و جنبش در آمده و به جهتى كه طوفان در حركت است ؛ راه مى افتند. اينان در پيشگاه داورى اسلامى محكومند و به فرموده على (عليه السلام ) اءتباع كل ناعق مى باشند. گروه ديگر، اندك مقاومتى دارند؛ ولى مقاومتشان ريشه دار نيست . ترس ها، ضعف ها و احساس حقارت ها نمى گذارد آن چنان كه بايد، به سوى مقصد پيش ‍ بروند.اما دسته سوم ، در برابر دشوارى ها و تحميل ها، مقاومت ورزيده و به دفاع برمى خيزند، رنج و زحمت ناشى از آن را به جان مى خرند و در برابر گرسنگى ، تشنگى ، زندان و تبعيد مى ايستند و باكى از غير خدا ندارند. هدف نهايى تربيت اسلامى نيز اين دسته اند. حضرت على (عليه السلام ) در وصفشان مى فرمايند:
المؤمن اءصلب من الصلد ؛
مؤمن از سنگ سخت تر است .
حضرت درباره مقاومت و پايدارى در برابر دشمن ، راهبردى جاودانى به فرزندش محمد حنيفه ياد مى دهند كه دواى دردهاى ما است :
تزول الجبال و لاتزل عض على ناجدك اءعر الله جمجمتك تدفى الاءرض قدمك ارم ببصرك اءقصى القوم و عض بصرك واعلم اءن النصر من عندالله سبحانه ؛
ممكن است كوه ها از هم فروپاشند، ولى تو سست و بى پاى مباش ، دندان هايت را بر هم بفشار جمجمه و سرت را به خدا بسپار. گامت را در زمين چون ميخ استوار بدار. با چشم خود دور دست ترين نقطه دشمن را بنگر. ديدگانت را بر هم بنه و بدان كه پيروزى از سوى خداى سبحان است .
البته مقاومت نيز بايد همانند ايمان در تمام اعضا و جوارح ريشه دوانده و كل وجود به صورت واحد و يك پارچه درآيد:
- در بدن و اعضا بايد مقاومتى پديد آيد تا به سوى عصيان و گناه ميل نكند. در زبان بايد مقاومتى باشد تا به هرزه گويى آلوده نشود، مقاومت در چشم ، غريزه و… هر كدام مى تواند سازنده باشد.
- افكار و اذهان بايد مقاوم شود تا در مقابل وسوسه ها، خيالات واهى و تصورات ناصواب بايستد.
- فهم و بصيرت ها بايد مقاوم شود تا زرق و برق دنيوى ما را نفريبد. مادام كه براى آدمى سيرى باطنى و بى رغبتى درونى پديد نيايد مقاومت بى فايده است .
- در مسئله خط دارى ، ايمان به ارزش هاى آرمانى ، اصل است . بايد به امور و جريانات انحرافى حساس بود عوامل مخل رشد را شناخت و در مقابل آن پايدار بود. مقاومان و مقاومت آفرينان بايد جريان شناس و موج شناس ‍ باشند و از خطوطى كه در عرصه هاى ملى و بين المللى وجود دارد، آگاه باشند و بدانند در چه عصر و دوره اى زندگى مى كنند و چه خطوطى در جريان براندازى جامعه اسلامى و نسل ما است .
- چه بسيارند عوامل تبليغى كه مردم رادر راه مبارزه با عوامل انحرافى ، عافيت طلب ، آرام ، خاموش و مصلحت انديش بار مى آورند و از درون تهى مى سازند، انسان مقاوم ، بايد موضع داشته باشد. دين دارى متعهدانه ، بينش دارى مؤ منانه ، خط دارى مسئولانه و جريان شناسى موشكافانه ، آدمى را به موضع دارى مى كشاند.
در نهايت مى گوييم : در برابر تهاجم دشمن ، دو راه پيش روى ما است :
1. ريشه كنى عوامل فساد و تهاجم ؛
2. مقاوم سازى نسل در برابر هجوم دشمن به گونه اى كه در مقابل تبليغات از خود بيگانه نشود، در مقابل زرق و برق ها خود را نبازد و بادشمن هم آوا نشود. در راه مقاوم سازى خود، خانواده و اجتماع نياز به ابزارى است كه توجه به آن ها كار گشا خواهد بود:
الف ) درك هويت خود؛
غرض از هويت ، هويت ذاتى ، فطرى ، تشريعى ، فرهنگى و در يك كلام هويت اسلامى ما است . ما انسان هايى هستيم كه فطرت ما رنگ خدايى دارد و در سايه رهنمودهاى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله ) و ائمه معصومين (عليهم السلام ) پرورش يافته ايم . سير و سلوك ما در زندگى من الله و الى الله است و فرجام ما نيز عندالله است .
ب ) ايمان و باور؛
در راه مقاوم سازى ، باورى راستين لازم است ؛ باورى كه در عمق جان ما ريشه دوانيده و نوآفرين باشد. ايمانى كه خصوصيات آن را حضرت على (عليه السلام ) در خطبه همام فرموده اند.
ج ) عزت نفس ؛
بايد خود را گرانقدر و باارزش بدانيم و وجود خود را ارزان معامله نكنيم . ما مسلمانيم و موجودى گرامى و خداوند نيز بر اين كرامت انسانى صحه نهاده است . حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
اءلا و اءن ليس لاءبدانكم ثمن الا الجنه فلا تبيعوها بغبرها ؛
بهاى وجود شما، بهشت است مبادا آن را به غير بهشت بفروشيد.
د) اعتماد به نفس ؛
بايد به خود و نسلمان اعتماد و به خداوند تكيه كنيم و با اين تكيه گاه و پناهگاه متين و محكم در برابر ناملايمات ايستادگى كنيم كه قرآن مى فرمايد:
الله ولى الذين آمنوا ؛
خدا ولى كسانى است كه به او ايمان آورده اند.
ومن يتو كل على الله فهو حسبه ؛
هر كس به خدا توكل كند، خدا او را كافى است .
ه ) صبر و استقامت ؛
ما در راه پيشبرد مقاصد خود نيازمند صبريم . صبر در زبان قرآن و روايت نوعى مقاومت و پايدارى است نه تسليم ، ناروايى و سازشكارى . خداوند در آيه سى ام فصلت مى فرمايد:
ان الذين قالوا ربنا الله ثم اءستقاموا تتنزل عليهم الملائكه اءلا تخافوا و لا تحزنوا ؛
آنان هدف خود را الله قرار دهند و در راه آن ثبات و استقامت بورزند، خداوند فرشتگان رحمت و عنايت خود را به كمك آنان مى فرستد كه در راه تلاش و حركت به سوى هدف نهراسند و محكم و استوار به پيش روند.
و) وظيفه شناسى و مسئوليت پذيرى ؛
كه به علت اهميت و حساسيت اين مسئله پس از بررسى عوامل مؤثر در تربيت ، آن را مورد ارزيابى و موشكافى دقيق تر قرار خواهيم داد.


نام كتاب :سلوك علوى (راهبردهاى امام على (ع ) در تربيت فرزندان )

مؤ لف : سيد حسين اسحاقى



free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...