مصیبت نامهی حضرت فاطمهی زهرا(علیهاالسلام)
بزرگی و بزرگواری، دارندهی جایگاه در عالم آسمان و بزرگ بانوی زنان و دلسوز و مهربان و شفاعت کنندهی گنهکاران و مادر نیکوکاران و موجب زیبائی پدران است. و نیز سخن از ستمدیده و حقش ربوده و غصب شده و سخن از پهلو شکسته و سینه شکسته و فرزند کشته شده، و در یک کلام سخن از شهیده است و او کسی نیست جز بیبی دو عالم محبوبهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام).
فاطمه (علیهاالسلام) کسی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله)در حق او فرمود:
«ان الله عزوجل لیغضب فاطمة و یرضی لرضاها»
«همانا خداوند عزوجل بخاطر خشم فاطمه به غضب میآید و به خاطر خشنودیش راضی میشود».
فاطمه (علیهاالسلام) کسی است که، خداوند هیچ یک از پیامبران را مبعوث نکرد مگر اینکه به فضیلت و محبت فاطمه (علیهاالسلام) اقرار کنند:
«و هی الصدیقة الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی».
فاطمه (علیهاالسلام) محور پنج تن آل عباست. او کسی است که پدر بزگوارش در حقش فرمود:
«فداها أبوها». (و در روایت دیگر) بأبی أنت و أمی» «پدر و مادرم فدای تو باد».
او لیلة القدر است و تو چه میدانی که فاطمه (علیهاالسلام) کیست؟ (وما ادراک ما لیلة القدر)؟
فاطمه (علیهاالسلام) برگزیده شدهی خداوند است چرا که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود: در آن شب که مرا به آسمان بالا بردند بر در بهشت دیدم که نوشته شده است:
«لا اله اله الله محمد رسول الله علی حبیب الله و الحسن و الحسین صفوة الله، فاطمة خیرة الله، علی باغضهم لعنة الله».
«جز الله خدائی نیست، محمد فرستادهی خداست، علی حبیب خداوند است، حسن و حسین برگزیدهی خداوند میباشند، فاطمه انتخاب شدهی خداوند است، بر کینهتوز و دشمن آنان لعنت و نفرین خداوند است».
او کسی است که در ولایت کلیهی الهیه با پدر بزرگوارش و شوهر عالیقدار خود شرکت داشته و همراه و همقدم بود، و هیچگاه ترک اولائی از او سر نزده و از درجات رضا و خوشنودی مولای خود، به هیچوجه نکاسته و غریزهی خود را بزیور لقب «عصمة اللهی» آراسته و پیراسته است، و در اخبار و آثار به این معنی تنصیص و تصریح شده، چنانچه شیخ صدوق در کتاب امالی مسند از ابنعباس روایت کرده که گفته است:
روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشسته بود در حالی که علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهمالسلام) در نزد او بودند، پس فرمود: خدایا تو میدانی که اینها اهلبیت من هستند و گرامیترین مردمان میباشند و دوست بدار کسی که ایشان را دوست بدارد و خشمگین باش نسبت به کسی که بر ایشان خشمگین است و دوستی کن با آنهائی که با ایشان دوستی کنند و دشمنی کن با آنهائی که با ایشان دشمنی کنند و ایشان را از پلیدیها و هرگونه رجسی طاهر و پاکیزه گردان و از هر مصیبت و گناه و ترک اولائی معصوم قرار ده و ایشان را به جبرئیل یا به روحالقدس که از تو است مدد کن.
هنگامی که صفحات تاریخ (در باب فضائل و مناقب فاطمه علیهاالسلام) را ورق زده و مطالعه نمودم، با خود حدیث نفس نمودم که چرا (با این همه فضائل و مناقب) عدهای خود را به نفهمی زدند و چنان جنایت و جسارتی نمودند.
مگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مکرر نفرمودهاند:
«فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی…»
مگر فاطمه (علیهاالسلام) محور اهل کساء نبود؟
مگر او دخت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نبود؟
مگر فاطمهی مظلومه (علیهاالسلام) همسر آن مظلوم تاریخ نبود؟
پس ای کوردلان! چرا چنین ظلم و جنایتی نمودید؟
چرا دیگر هیزم به در خانهاش بردید و بیت وحی الهی را آتش زدید؟!
خانهای که جبرئیل امین (علیهالسلام) بدون اجازه وارد نمیشد، خانهای که پیغمبر (صلی الله علیه و آله) هر صبح و شام بر اهل آن سلام مینمود و میفرمود:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا».
چرا دیگر لگد به…!!!
و چرا با تازیانه بر…!!! و محسن (موؤدة) عزیزش را به چه جرم و گناهی شهید نمودید؟!
ای نامردمان روزگار!
مگر زهرای مرضیه (علیهاالسلام) چه عملی انجام داده بودند که این چنین وحشیانه عمل نمودید؟
بخدا قسم، وحشیان عالم هر چقدر هم وحشی باشند این چنین جسارت نمیکنند.
اف بر شما و پیروانتان!
مگر فاطمه (علیهاالسلام) چه کرده بود که (بنابر نقل تاریخ) با چهار هزار نامرد به در خانهی حجت خدا هجوم آوردید تا علی (علیهالسلام) را برای بیعت گرفتن به مسجد برید و فاطمه (علیهاالسلام) در عقب در، محکم خود را چسبانیده بود که داخل نشوید، اما در این حال عمر لگدی بر در زد و در از جای کنده شد و بر سینهی فاطمه (علیهاالسلام) افتاد و محسن او (علیهالسلام) شهید شد، و وقتی که جامهی علی (علیهالسلام)را میکشیدید که او را به مسجد ببرید فاطمه (علیهاالسلام) با اینکه به شدت احساس درد میداشت خود را به علی (علیهالسلام) رسانیده بود و طرف جامه را نگاه میداشت و شما پیوسته جامهی حضرت را میکشیدید و فاطمه (علیهاالسلام) هم میکشید تا اینکه عمر شمشیر خالد بن ولید را گرفت و با غلاف آن بر شانهی فاطمه (علیهاالسلام) میزد تا آنکه مجروح شد، سه مرتبه این عمل را انجام داد اما نتوانست جامه را از دست فاطمه (علیهاالسلام) بگیرد تا اینکه جامه جامه پاره پاره شد، یکپارهی آن در دست فاطمه (علیهاالسلام) ماند و پارههای دیگر آن در دستهای شما جماعت ماند و آن جراحت بر دل بیبی زهرا (علیهاالسلام) بود تا وقتی که شهادت یافت.
ولی ای نامردمان روزگار! بدانید که (ان شاء الله) روزی خواهد آمد که فرزند عزیزش مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله) انتقام مادر پهلو شکستهاش را از شما جسوران تاریخ بگیرد، موقعی که آن رمز بقاء هستی و آن خورشید لایزال جهان هستی، سر از پردهی غیبت درآورده و طلوع نماید بعد از اینکه در مکه معظمه سیصد و سیزده نفر از یارانش با او بیعت میکنندو به مدینهی منوره مشرف میشوند، سپس آن دو نفر را از قبر بیرون میآورند، با آنان صحبت کرده و آنها جواب میدهند، یاوه گویان به شک و تردید میافتند. بعد آنان را با همان هیزمی که برای سوزاندن حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهمالسلام) جمع کرده بودند میسوزانند…
شما جسوران تاریخ، چنان جسارتی نمودید که تاریخ سراغ ندارد.شما نه خدا را شناختید نه ولی خدا را، چون اگر میدانستید که ولی خدا کیست و اگر میدانستید که خشم خدا در غضب زهرا (علیهاالسلام) نهفته شده و محبت خالق هستی در عشق به صدیقهی طاهره (علیهاالسلام) خلاصه گشته، چنین جسارتی نمیکردید. و شاید هم میدانستید ولی از روی لجاجت و عناد و تعصب مرتکب چنین ظلم و جسارتی شدید. لعن خداوند بر شما باد!
منبع:
خسوف عصمت : خون نگاشتههایی از شهادت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام
صادق داوری
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب