29
شهریور

كرامات

 

كرامات

علاّمه تهرانى نيز در اين باره مى نويسد: ((روزى يكى از اعاظم علما (حضرت آيت الله حاج شيخ محمّد تقى فومنى رشتى دام ظلّه العالى ) در شهر مقدس مشهد به ديدن حقير آمدند، و در ضمن سخن مطلبى ابراز نمودند كه جز اطّلاع بر سرائر و امور غيبيّه مثاليّه براى آن محملى وجود نداشت .
توضيح آنكه : حقير در شهر شوّال 1413 ه‍ .ق . مبتلا به سكته قلبى شدم و چهار شب در بخش سى سى يو، و نُه شب در بخش عمومى بيمارستان قائم مشهد بسترى بودم تا بحمدالله مرخّص كردند و به منزل آمدم و فعلاً كم و بيش به كارهاى علمى دست به كار گرديده ام .

pan style="color: #008000;">روزى ايشان همراه با يك نفر از طلاّب به ديدن حقير آمدند، و در منزل ما غير از خود حقير و بنده زاده بزرگ : (حاج سيد محمد صادق ) كسى نبود.
قبل از ابتلاى به بيمارى خداوند توفيق داده بود كه : شبها به تهجّد و قيام ليل اشتغال داشته ولى در بيمارى اين توفيق نبود و پس از مراجعت به منزل با وجود بيدارى قهرى ساعات متوالى در شبها گويا به واسطه عدم همّت و نقصان اهتمام اين امر مهمّ مدّتى طبعاً ترك شده بود.
جناب معظّم له كه به ديدن حقير آمدند پس از مدتى احوال پرسى و تعارفات معموله بدون مقدمه فرمودند:
در ((بحارالانوار)) ديده ام كه : از امام روايت است كه :
((قِيامُ اللَّيْلِ يا صَلوةُ اللَّيْلِ))
(فرمودند: من ترديد دارم و درست به خاطر ندارم ) مَطِيَّةُ اللَّيْلِ: (قيام در شبها - يا نماز در شبها - مركب راهوار شب براى حركت و وصول به مقصود است .)(46)
بنده سكوت كردم و فقط گوش مى دادم ، و گويا اين را ارشاد براى خود نگرفتم و تصميمى براى ادامه نماز شب براى من پيدا نشد.
چون باز از اين طرف و آن طرف سخن به ميان آمد، فرمودند: در ((بحارالانوار)) ديده ام كه : ((قِيامُ اللَّيْلِ يا صَلوةُ اللَّيْلِ مَطِيَّةُ اللَّيْلِ)).
و خداوند در قرآن مى فرمايد:
(اِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِىَ اَشَدُّ وَطْاً وَ اَقْوَمُ قيلاً.)(47)
- تحقيقاً شب زنده دارى گامى استوارتر [براى توافق زبان با قلب ]، و گفتارى محكمتر به وجود مى آورد.
چون حقير مى دانستم كه : بنده زاده اهل تهجّد است ، متوجه شدم كه اين مطالب بدون مقدمه ايشان براى تنبّه و بيدارى حقير است كه حتّى در حال مرض و كسالت هم نبايد از اين امر مهمّ دست بردارم ، و بدان بى اعتنا نباشم .))(48)
آقاى قدس مى گويد: ((يكى از روحانيون مازندران ، كه اينك رئيس ‍ دادگسترى يكى از استانهاى ايران است ، براى حقير نقل كرد: زمانى كه آيت الله كوهستانى مازندرانى به رحمت ايزدى پيوستند، آقازاده آن مرحوم خدمت آيت الله العظمى بهجت مشرف شدند آقا فرموده بودند: ((آقاى شما كه رحلت نمودند در آن عالم غوغا برپا شد.)) حقير پرسيدم يعنى چه ؟ شخص ناقل فرمودند: بيش از اين نمى دانم .
آقاى خسروشاهى نيز در اين رابطه مى گويد: ((از يكى از طلاّب كه در قيد حيات است شنيدم كه مى گفت : بعد از ازدواج ، خانه اى در قم اجاره كردم ، پس از استقرار در منزل ، از نظر مالى دچار تنگدستى عجيبى شديم تا روزى رسيد كه حتى به اين فكر افتاديم كه غذاى شب را چگونه تهيه كنيم . و در شرايطى بوديم كه نمى توانستيم از كسى قرض بگيريم . از خانه بيرون آمدم و براى زيارت به حرم حضرت معصومه عليهاالسّلام مشرّف شدم ، پس از زيارت و هنگام خداحافظى ديدم كسى از پشت سر مقدارى پول به من داد و گفت : اين بايد به شما برسد. برگشتم ديدم آيت الله العظمى بهجت است . در حالى كه اصلاً به ايشان اظهار نيازى نكرده بودم . شبيه اين قضيّه را از يكى ديگر از طلاّب نيز شنيده ام .
از اينجا به ياد مطلبى افتادم كه آيت الله بهجت مى فرمودند: آيا مى شود مولايمان از ما بى خبر باشد يا ما را به حال خودمان وا بگذارد؟ اگر طلاّب به وظايف خود عمل كنند نگران چيزى نباشند، خود مولا مواظب ما هست . اينطور نيست كه ما را از چشم بيندازد.))
حجة الاسلام والمسلمين علم الهدى نيز مى گويد: ((يكى از طلاّب نقل مى كرد كه سالى براى تبليغ مى خواستم گيلان بروم ، مخارج خانواده را فراهم كردم ولى هزينه راه را نداشتم ناچار به زيارت كريمه اهل بيت حضرت معصومه - سلام الله عليها- مشرّف شدم و گلايه و درد دل كردم ما كه دربست در اختيار شما اهل بيت عليهماالسّلام هستيم و مى خواهيم شريعت جدّتان را تبليغ نماييم ولى كرايه راه نداريم ، بالاخره بعد از زيارت قصد كردم به نماز جماعت حضرت آيت الله بهجت بروم . بعد از شركت در نماز ظهر و عصر، هنگامى كه ايشان مى خواستند بروند، ناگهان به طرف من كه در صف دوّم نشسته بودم اشاره نمودند، من خيال كردم با كسى ديگر كار دارد دوباره اشاره كردند و فرمودند: با تو هستم . بلند شدم و به حضورش رسيدم . فرمودند: پشت سر من بيا.
همراه با عدّه اى در ركاب ايشان رفتيم تا به دم در منزل ايشان رسيديم . فرمودند: اينجا بايست تا من برگردم . داخل منزل تشريف بردند و بعد از چند دقيقه كوتاه برگشتند و دويست تومان پول (كه آن زمان خيلى ارزش داشت ) به من دادند. عرض كردم : چه كنم ؟ فرمود: مگر پول نخواستى ؟ جريان يادم آمد. عرض كردم : اين پول زياد است . فرمود: نه ، چند نفر ديگر هم احتياج دارند آنها را هم تاءمين مى كنى . به هر حال خداحافظى كردم و عازم تهران شدم ، در خيابان چراغ گاز كه ماشين هاى گيلان از آنجا حركت مى كردند ديدم چند نفر از رفقا نيز مى خواهند براى تبليغ به گيلان بروند ولى پول ندارند. گفتم : نگران نباشيد پول رسيده است ، اول رفتيم و نهارى صرف كرديم و بعد سوار ماشين شديم و به محض رسيدن به مقصد آن دويست تومان نيز تمام شد.
باز هم او مى گويد: ((شخصى مى گفت : مى خواستم به حجّ مشرف شوم ، به حضور آيت الله العظمى بهجت رسيدم و عرض كردم : خداوند يك بلائى را از ما دور كرد و آن اينكه در مسافرتى ماشين ما به خاطر سرعت زياد يا اشكال ديگر كاملاً وارونه شد ولى بحمدالله هيچ يك از ما آسيبى نديديم .
حضرت آيت الله فرمودند: بيست سال يا بيست و پنج سال پيش ‍ (ترديد از گوينده است ) نيز چنين گرفتارى براى شما پيش آمد ولى شما جان سالم بدر برديد. بعد يادم آمد كه آقا راست مى فرمايند.
جناب حجة الاسلام والمسلمين حاج آقا شوشترى مى فرمودند: ((شخصى خدمت آيت الله بهجت مى رسد و مى گويد: آقا! من اكثر شبها براى نماز شب خواب مى مانم چه كار كنم ؟ دعايى بفرماييد. آقا هم مى فرمايند: چه ساعت دوست دارى بيدار شوى ؟ مى گويد: ساعت سه نصف شب . آقاى بهجت به ايشان مى فرمايند: برو ان شاءالله بيدار مى شويد.))
حاج آقا شوشترى ادامه مى دهد: ((اينك چندين سال است از آن جريان مى گذرد، و آن شخص به من گفت : از آن تاريخ به بعد هر شب سر همان ساعت بيدار مى شوم ، هر چند يك ساعت قبل خوابيده باشم ، و هيچگاه نماز شبم ترك نشده است . و اين از كرامات آيت الله بهجت است .


نام كتاب : برگى از دفتر آفتاب

شرح حال شيخ ‌السالكين حضرت آيت اللّه العظمى بهجت

اثر : رضا باقى زاده پُلامى


 


free b2evolution skin
نظر از: محمدی [عضو] 

سلام
خدایش رحمت کند
استفاده کردیم

1394/06/29 @ 23:27


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم