23
مرداد

قصه 28

عذاب الهى در كمين قوم ثمود

آن‏ها نه تنها از اين جنايت بزرگ، نهراسيدند، بلكه با كمال بى‏شرمى نزد صالح آمدند و گفتند: آن عذاب را كه وعده مى‏دهى بر ما فرو فرست.

خداوند به صالح عليه‏السلام وحى كرد: به آن‏ها بگو: عذاب من تا سه روز ديگر به سراغ شما خواهد آمد، اگر شما در اين سه روز توبه كرديد، عذابم را از شما باز مى‏دارم وگرنه، قطعا مشمول عذاب خواهيد شد.

صالح عليه‏السلام پيام خداوند را به آن‏ها ابلاغ كرد، آن‏ها گفتند: اگر راست مى‏گويى آن عذاب را براى ما بياور.

صالح به آن‏ها فرمود: اى قوم! نشانه عذاب اين است كه چهره شما در روز اول از اين سه روز، زرد مى‏شود، و در روز دوم سرخ ميگردد، و در روز سوم سياه مى‏شود.

همين نشانه‏ها، در روز اول و دوم و سوم، ظاهر شد، در اين ميان بعضى مضطرب شدند و بعضى ديگر مى‏گفتند: مثل اين كه عذاب نزديك شده، ولى آخرين جواب قوم سركش و مغرور اين بود كه: ما هرگز سخن صالح را نمى‏پذيريم و از خدايان خود (بت‏ها) دست نمى‏كشيم.

سرانجام نيمه‏هاى شب، جبرئيل امين عليه‏السلام بر آن‏ها فرود آمد و صيحه زد، اين صيحه به قدرى بلند بود كه بر اثر آن پرده‏هاى گوششان دريده شد، و قلبهايشان شكافته گرديد، و جگرهايشان، متلاشى شد و همه آن‏ها در يك لحظه به خاك سياه مرگ افتادند وقتى كه آن شب به صبح رسيد، خداوند صاعقه آتشين و فراگيرى از آسمان به سوى آن‏ها فرستاد، آن صاعقه تار و پود آن‏ها را سوزانيد، و آن‏ها را به طور كلى از صفحه روزگار برافكند.(171)

قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم