قصه 28
عذاب الهى در كمين قوم ثمود
آنها نه تنها از اين جنايت بزرگ، نهراسيدند، بلكه با كمال بىشرمى نزد صالح آمدند و گفتند: آن عذاب را كه وعده مىدهى بر ما فرو فرست.
خداوند به صالح عليهالسلام وحى كرد: به آنها بگو: عذاب من تا سه روز ديگر به سراغ شما خواهد آمد، اگر شما در اين سه روز توبه كرديد، عذابم را از شما باز مىدارم وگرنه، قطعا مشمول عذاب خواهيد شد.
صالح عليهالسلام پيام خداوند را به آنها ابلاغ كرد، آنها گفتند: اگر راست مىگويى آن عذاب را براى ما بياور.
صالح به آنها فرمود: اى قوم! نشانه عذاب اين است كه چهره شما در روز اول از اين سه روز، زرد مىشود، و در روز دوم سرخ ميگردد، و در روز سوم سياه مىشود.
همين نشانهها، در روز اول و دوم و سوم، ظاهر شد، در اين ميان بعضى مضطرب شدند و بعضى ديگر مىگفتند: مثل اين كه عذاب نزديك شده، ولى آخرين جواب قوم سركش و مغرور اين بود كه: ما هرگز سخن صالح را نمىپذيريم و از خدايان خود (بتها) دست نمىكشيم.
سرانجام نيمههاى شب، جبرئيل امين عليهالسلام بر آنها فرود آمد و صيحه زد، اين صيحه به قدرى بلند بود كه بر اثر آن پردههاى گوششان دريده شد، و قلبهايشان شكافته گرديد، و جگرهايشان، متلاشى شد و همه آنها در يك لحظه به خاك سياه مرگ افتادند وقتى كه آن شب به صبح رسيد، خداوند صاعقه آتشين و فراگيرى از آسمان به سوى آنها فرستاد، آن صاعقه تار و پود آنها را سوزانيد، و آنها را به طور كلى از صفحه روزگار برافكند.(171)
قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب