18
مهر

فرهنگ و تهاجم در زندگى بشر

تهاجم فرهنگى از آغاز تا كنون
 فرهنگ و تهاجم در زندگى بشر
انسان جزئى از هستى بيكران است ، ناگزير وابسته و مرتبط به ساير اجزاى آن نيز مى باشد. به همين دليل از طبيعت درس مى گيرد و از رموز حاكم بر آن براى تصرف در طبيعت استفاده مى نمايد تا بتواند آن را در خدمت خود در آورد.


اما انسان زندگى خود را چگونه آغاز كرد؟ آيا همه چيز را از اول مى دانست ، يا به تجربه آموخت ؟ آيا او ذاتا موجودى شرور ستيزه جوست يا با سرشت نيك و فطرت پاك آفريده شده و نيازها او را به حالت تهاجم و كشمكش ‍ مى كشاند؟
جامعه شناسان و دانشمندان علوم اجتماعى در پاسخ اين پرسشها اختلاف نظر دارند. اما آنچه مورد تاءييد همه آنهاست اين است كه انسان زندگى را به شكل ابتدايى آغاز كرده و رفته رفته در اثر فعاليتهاى كه براى رفع نيازهاى مادى و معنوى خود داشته به پيشرفتهاى امروزين رسيده است .
برخى معتقدند كه انسان ذاتا جنگ طلب و مهاجم است . همه چيز را براى خود مى خواهد و رحم و شفقت براى انسان بى معناست و در واقع انسانها به صورت طبيعى همواره در حال جنگ با يكديگرند. يكى از طرفداران و شايد مؤ سسين اين نظريه توماس هابس دانشمند انگليسى قرن هفدهم مى باشد كه مى گويد:
به نظر من تمايل عمومى آدميان در درجه اول خواهشى است دائم و بى آرام كه در جستجو و در پى قدرت است و اين ميل فقط با مرگ فرو مى نشيند. و علت اين تمايل هميشه آن نيست كه بشر اميدوار است كه به لذاتى بيش از آنچه از پيش بدان رسيده است ، دست يابد، و يا آنكه به يك قدرت متعادل قناعت ورزد. بلكه سبب آن است كه نمى تواند يقين داشته باشد كه آن قدرت و افزار زندگى را كه هم اكنون در دسترس خود دارد بدون تحصيل قدرت بيشتر، براى خويشتن محفوظ خواهد داشت .
دانشمند ديگر ژان ژاك روسو برخلاف هابس ، معتقد به پاكى سرشت انسان است او معتقد است كه انسان از مادر پاك متولد مى شود ولى اجتماع او را به انحراف و كجروى وا مى دارد وى در كتاب اعترافات خود چنين مى گويد:
اگر مى توانستم يك چهارم آنچه را كه احساس كرده بودم بر روى كاغذ بياورم ، با چه صراحتى مى توانستم همه تضادهاى نظام اجتماعيمان را بيان كنم ! با چه قدرتى مى توانستم ناهنجاريهاى نهادهايمان را فاش سازيم ! و چه راحت مى توانستم ثابت كنم كه انسان طبيعتا موجود خوبى است و فقط نهادهاى اجتماعى است كه او را به صورت موجودى تبهكار در مى آورد.
حال جواب اين سؤ ال را از زبان قرآن مجيد جويا شويم . قرآن مجيد مى فرمايد:
كان الناس امة واحدة …  انسانها ابتدا امت واحدى بودند…
علامه طباطبايى (ره ) در تفسير اين آيه شريفه چنين مى فرمايد:
ظاهر آيه دلالت دارد بر اينكه دورانى بر بشر گذشته كه افراد با يكديگر متحد و متفق بودند و ساده و بى سر و صدا زندگى مى كردند نه در امور زندگى با يكديگر نزاع و جنگى داشتند و نه در امور دينى و عقايد مذهبى اختلاف و تفرقه اى در بين ايشان وجود داشت
اما همين انسان به دليل برخوردارى از قواى فكرى و قدرت تصرف در طبيعت از يك طرف ، و تلاش براى مالكيت هر چه بيشتر و بهره كشى از تمامى موجودات براى رفع نيازهاى مادى و معنوى خود از طرف ديگر، دست به تهاجم مى زند و سعى مى كند به هر وسيله اى خواسته خود را بر ديگران تحميل كند.
همانطورى كه ياد آورى شد، انسان از ابتدا، زندگى بسيار ساده اى را شروع كرد و در مواجهه با طبيعت به تجربياتش افزود.

تهاجم فرهنگى

نويسنده : معاونت انتشارات مركز فرهنگى سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران



free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم