9
مهر

غدير در كتاب خدا

غدير در كتاب خدا


قرآن و خاندان نبوت
در سراسر قرآن كريم ، آيات بسيارى - و گاه سوره اى - وجود دارد كه درباره اميرالمؤ منين ابوالحسن على بن ابيطالب (ع ) نازل شده است و دانشمندان تفسير، از شيعه و سنى ، در تفسيرهاى خود با ذكر مدرك بيان كرده اند. اين آيات ، بعضى مربوط به خود آن حضرت و پاره اى مربوط به خاندان نبى اكرم (ص ) است ، كه وى بزرگ و سرور آنان مى باشد. اين گونه آيات بسيار است ، كه اگر بخواهيم تنها به نام بردن آنها هم اكتفا كنيم ، باز سخن به درازا خواهد كشيد. از اين رو سه مورد را با شرح مختصرى ذكر مى كنيم و سپس ‍ به بيان آيات غدير كه مقصود اصلى اين فصل است مى پردازيم .


آيه ولايت
( انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا، الذين يقيمون الصلاة و يؤ تون الزكوة و هم راكعون )
- همانا جز اين نيست كه ولى امر شما خداوند است و رسول او، و كسانى كه گرويدند و نماز مى گزارند و زكات (صدقه ) مى دهند، در حالتى كه در ركوع باشند.(8)
اين آيه به نقل 66 نفر از مفسران و فقيهان بزرگ اهل تسنن ، درباره على (ع ) نازل گشته است ، و حتى دانشمندان سنى ، اشعارى را كه (حسان بن ثابت ) در اين موقع در ستايش امام سروده و اين موضوع را به روشنى تشريح كرده است ، نگاشته اند. (9)
اين آيه ، صرف نظر از اصل خلقت و نزول آن درباره اميرالمؤ منين ، بر امامت و ولايت او پس از نبى اكرم دلالت مى كند؛ آن هم ولايت و سرپرستيى كه در رديف ولايت خداوندى و ولايت رسول اكرم است ، مخصوصا با اين اسلوب ادبى محكم و جمله بندى مؤ كد و بليغ ، و صراحت تمام و آغاز كردن آيه به (انما) كه انحصار را مى رساند. و از اينجاست كه امامت بلافصل و خلافت او، در متن كتاب آسمانى ما به خوبى ديده مى شود.
سوره (هل اتى )
اين سوره نيز به نقل 34 دانشمند و مفسر از اهل تسنن ، درباره خاندان نبى گرامى نازل شده كه سه شب پياپى ايثار كردند و غذاى افطار خويش را به مسكين و يتيم و اسير دادند. (10) اين فضيلت به قدرى اشتهار يافت كه شعراى تازى ، قصيده ها و اشعار بسيارى ، از جمله اين مصرع لطيف ( وفى غيرهم هل اءتى هل اءتى ؟ ) را سرودند. و شافعى گفت :
( انا عبد لفتى # انزل فيه هل اءتى )
- من بنده جوانمردى هستم كه سوره هل اتى در باره اش شده است .
نامگذارى شيعه
در ميان آياتى كه در مدح على (ع ) نازل گشته است ، اين آيه :
( ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية . )
- همانا كسانى كه گرويدند، و كردار شايسته انجام دادند، خود بهترين آفريدگان هستند.
و حديث پيغمبر اكرم (ص ) درباره آن ، كه در كتابهاى تفسير و تاريخ اسلامى مذكور است ، بسيار جلب نظر مى كند. چون علماى اهل تسنن در شاءن نزول آن ، از جابر بن عبدالله انصارى ، صحابى جليل ، روايت كرده اند كه مى گفت :
در حضور پيغمبر بوديم كه على بن ابيطالب رسيد. پيغمبر فرمود: برادرم بر شما وارد شد. آنگاه دست به كعبه زد و فرمود:
(به خدايى كه جانم در دست اوست : ( ان هذا وشيعته هم الفائزون يوم القيامة ) : همانا فقط اين مرد و شيعيانش در روز پاداش رستگارند. او نخستين كسى است كه به من گرويده و از همه شما در پيمان خدا پايدارتر و در امر خدا استوارتر است ، و نسبت به مردم عادلتر و در تقسيم ، مساوات جوتر، و مزيتش پيش خداوند از همگان افزونتر است .)
آنگاه آيه مذكور نازل گشت .(11)
نيز روايت كرده اند كه هنگام فرود آمدن اين آيه ، پيامبر بزرگ فرمود:
( انت يا على وشيعتك . )
- اين كسان كه گرويدند، و كردار شايسته انجام دادند، و بهترين آفريدگانند، تو و شيعيانت هستيد.(12)
محدثان و مفسران اهل تسنن كه اين حديث را در بيان نزول آيه مذكور نقل كرده اند، نامها و كتابهايشان در (الغدير) ياد شده است . براى اطلاع بيشتر به آن كتاب ، و كتاب (اصل الشيعة و اصولها) (13) و كتاب (اعيان الشيعة ) (14) و كتاب (المراجعات ) (15) مراجعه كرد.
نتيجه
شيعه (پيروان على ) را خود پيامبر اكرم و بانى اعظم اسلام ، به اين اسم ناميده است . و حتى مدتها پيش از صحنه فروزان غدير، شيعه وجود داشته ، و در زمان حيات پيغمبر به اين نام خوانده مى شده اند. و تا آنجا مورد لطف خاص وى بوده اند كه نتيجه اصلى و منظور نهايى دين را - كه رستگارى در جهان جاويد و روز پاداش است - بدانان منحصر كرده است . و از اينجا به تاريخ پيشينيان شيعه و نامگذارى آنان كاملا آگاه مى شويم ، و هم به غرض ‍ ورزى برخى از نويسندگان و بى اطلاعى برخى ديگر پى مى بريم ، كه اين حقايق را درست مطرح نكرده اند.
تذكر اخلاقى
شيعيان على كه رستگارى و سعادت ، ويژه آنان خواهد بود، همان كسانى هستند كه پس از ايمان به خدا، جز به كردار نيك و اعمال شايسته ، مبادرت نورزند و اميرالمؤ منين - آن نمونه عالى تربيت اسلامى و پيشواى مقدس ‍ انسانى - و گفتار و كردارش را سرمشق خود قرار دهند.
آيات غدير
پس از اين مقدمه مى گوييم : مقصود از اين فصل ، اشاره به آياتى است كه پيرامون (واقعه غدير) نازل گشته و اين حديث و داستانش را به متن كتاب آسمانى مسلمين پيوسته است . در اين مورد، نويسنده بزرگ ، مؤ لف (الغدير) مى نويسد:
پروردگار را به مشهور ساختن اين حديث ، توجهى خاص بوده است كه هميشه بر سر زبانها باشد و هماره راويان ، آن را بازگو كنند؛ تا اينكه براى اثبات حقانيت بزرگ نگهبان دانش ، امام و پيشواى ما (على ) حجتى استوار باشد، بدين جهت ، پيامبر را هنگامى كه توده هاى انبوه گردش ‍ ازدحام داشتند، با امرى مؤ كد، به تبليغ وادار كرد. او هم در همان حال كه جمعيتهاى فراوان مردم شهرهاى مختلف ، دورش را گرفته بودند، اين دعوت اكيد را اجابت كرد. جلوافتادگان را بازگردانيد و عقب ماندگان را نگاه داشت و آوازش را به گوش همگان رسانيد. و فرمود كه گفتارش را حاضران به مردمى كه غايبند ابلاغ كنند، تا جمعيتى كه از صد هزار نفر افزون بودند، همه راوى و ناقل اين حديث باشند.
خداوند سبحان به اينها همه اكتفا نكرد و باز آيات كريمه اى در اين باره فرو فرستاد، كه صبح و شام با گذشت شب و روز، خوانده مى شود؛ تا در نتيجه ، مسلمانان هميشه اين واقعه را در خاطر داشته به ياد سپارند و راه كمال و رستگارى خود را بيابند و پيشوايى را بشناسند كه واجب است تعليمات دينشان را از او فراگيرند.
پيامبر بزرگ ما نيز همين توجه و عنايت را به حديث غدير داشت كه تصميم خود را براى سفر حج وداع به همه مسلمين اطلاع داد و مردم را به اين سفر كوچ داد؛ تا مسلمانان دسته دسته به او پيوستند. چون او مى دانست كه در پايان اين مسافرت ، حادثه بزرگى به وقوع خواهد پيوست كه با آن ، كاخى بلند دين برپا مى شود و بناى عالى اسلام سر بر مى كشد و امتش به وسيله آن بر ساير امتها سيادت خواهد يافت و دولت قرآن خاور و باختر جهان را خواهد گرفت …) اگر مسلمانان ، مصلحت عالى خود را تشخيص مى دادند و راه رستگارى را مى ديدند!
به همين منظور اساسى بود كه پيشوايان دين نيز اين داستان را ياد مى كردند و براى امامت نياى خود بدان استدلال مى جستند. چنانكه خود اميرالمؤ منين در دوران زندگانيش همواره به اين حديث ، احتجاج (16) مى كرد و در اجتماعات و انجمنها، از اصحاب رسول اكرم كه در حجة الوداع حضور داشتند و آن را شنيده بودند، مى خواست كه بازگويند و گواهى دهند. ائمه طاهرين نيز پيروان خود را به عيد گرفتن (روز غدير) و اجتماع و تبريك و تهنيت گفتن امر مى كردند. اينها همه براى اين بود كه داستان غدير، به رغم گذشت زمان و تطاول روزگار، هميشه با طراوت و شاداب بماند و تازگى اين واقعه بزرگ ، پيوسته تجديد گردد.
و در روز غدير، برابر تربت پاك علوى ، شيعيان را اجتماع باشكوهى است كه رجال قبايل ، شخصيتهاى مشهور، و عموم مردم از كوچك و بزرگ از دور و نزديك ، در آن شركت مى كنند؛ تا با ثنا و ستايش ، نام اين روز عزيز و اين يادگار مقدس را بلند كنند. و در اين روز، زيارت مفصلى را كه از پيشوايانشان نقل شده و در آن ، شماره امامان و دليلهاى محكم امامتشان از قرآن و حديث نبوى بيان شده است و هم متضمن روايت غدير است ، مى خوانند.
اينجاست كه هزاران فرد مسلمان را مى بينيد كه غرق در ابتهاج و سرور از اين فيض معنوى داستان را مى گويند و صداى خود را به بيان حقايق آن بلند كرده بر نعمت ولايت و هدايت به صراط مستقيم ، خداى را سپاسگزارند. و خود، حديث را نقل كرده اعتقادشان را بدان وابسته مى دانند. كسانى هم كه به حضور در آن ساحت مقدس موفق نمى شوند، از دور، اين سنت مذهبى را انجام مى دهند و به عبادات و كار نيك مى پردازند. پس بيشتر از يك سوم مردم جهان اسلام ، حديث غدير را شعار خود دانسته از اين گفته پيغمبر، حقيقت دين را مى جويند و آن را وسيله تقرب به خداوند قرار مى دهند…(17)
باز صاحب (الغدير) در بحثى تحت عنوان (غدير در كتاب عزيز) (18) مى گويد:
ما در پيش به اين حقيقت اشاره كرديم كه خداوند پاك ، خواست اين حديث همواره تازه و نوين بماند و پياپى رسيدن شب و روز، آن را كهنه نكند و دستخوش گذشت روزگار نگردد؛ از اين رو آياتى درخشان و واضح در اطراف آن نازل كرد كه امت اسلام هر صبحگاه و شامگاه آنها را مى خوانند. گويى خداوند در هر بار كه يكى از اين آيات تلاوت مى شود، نظر خواننده را جلب مى كند و در روان او نقشى مى گذارد و آنچه واجب است كه وى درباره خلافت كبراى الاهى بدان ايمان داشته باشد، در گوشش فرا مى خواند. آيه زير، از اين آيات است :
آيه تبليغ
( يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس . ) (19)
نزول اين آيه در طليعه صحنه غدير و امر خداوند به پيغمبر را - مبنى بر تعيين پيشواى امت - 30 نفر از دانشمندان و مفسران اهل تسنن نوشته اند؛ كه نام خود و كتابشان در (الغدير) درج است ، (20) و از حافظ ابوجعفر طبرى شروع شده به شيخ محمد عبده مصرى منتهى مى گردند. و نيز حافظ طبرى حديثى مفصل از زيد بن ارقم صحابى ، در ذيل اين آيه روايت كرده است . از آن جمله مى گويد: پيغمبر فرمود:
هرگز براى شما جز اين كس كه دستش را گرفته ام و بازويش را فرا داشته ام ، ديگرى قرآن را تفسير نمى كند. او معلم و آموزنده شماست . هر كس من مولاى اويم على مولاى اوست ، لزوم دوستى و موالات او از طرف خداوند - عزوجل - بر من نازل شده است . آگاه باشيد! همانا من ادا نمودم و تبليغ كردم . بدانيد! من شنواندم و واضح ساختم . بعد از من براى احدى جز او عنوان (اميرالمؤ منين ) روا و سزاوار نيست . (سپس افزود) اى مردم ! اين برادر و وصى و فراگيرنده علم من است و در ميان آنان كه به من ايمان آورده اند، جانشين من براى تفسير كتاب پروردگار است …) (آنگاه پس از بياناتى فرمود) (اى مردمان ! به خدا و رسول خدا و نورى (21) كه با او فرستاده است بگرويد و ايمان بياوريد… آن نور خداوندى با من است و بعد با على و سپس با اولاد او خواهد بود تا قائم مهدى - عليه السلام -…(22)
آيه اكمال دين
( اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا ) (23)
اين آيه چنانكه در پيش اشاره شد، پس از تعيين و نصب اميرمؤ منان به مقام امامت ، و تمام شدن خطبه غدير نازل گشته است . و در روايت حافظ طبرى است كه پيغمبر فرمود: (پروردگارا! تو اين آيه را هنگام آشكار ساختن مقام على نازل كردى ؛ كه به امامت او دين را كامل ساختى . هركس به امامت او و اولاد من از صلب او ايمان نياورد، كردارش تباه مى شود و در آتش مخلد مى ماند.) و در روايت حافظ ابونعيم اصفهانى است كه پيغمبر پس از نزول آن فرمود: (الله اكبر! از كامل ساختن دين ، و تمام كردن نعمت ، و خوشنودى خدا به رسالت من و امامت على پس از من .)
متجاوز از 15 نفر از دانشمندان و مفسران اهل تسنن ، نزول اين آيه را در غدير، و نيز حديث مذكور را نوشته اند؛ كه اسامى و گفتار آنان در صفحات 230 تا 238 جلد اول (الغدير) گرد آمده است .
سوره معارج
( سال سائل بعذاب واقع # للكافرين ليس له دافع # من الله ذى المعارج (24) )
- پرسش كننده اى از عذابى كه واقع گشت پرسش كرد. كافران را از آن بازدارنده اى نيست . از طرف خداوندى است كه مالك آسمانها و عوالم برين است .
به روايت 30 نفر از علماى اهل تسنن ، اين سه آيه نيز پيامبران واقعه غدير نازل شده است . (25) ما به ملاحظه اختصار، از ذكر آنان خوددارى مى كنيم . در اين مورد مؤ لف گرامى (الغدير) تحقيقات علمى ، تفسيرى و لغوى پرارزشى كرده كه در صفحات 247 تا 266 كتابش ثبت است .

……………………………

8-سوره مائده (5)، آيه 55.
9-(الغدير)، ج 3، ص 156-167.
10-(الغدير)، ج 3،ص 107-111.
11-(الغدير)، ج 2،ص 57-58.
12-(الغدير)، ج 2،ص 57-58.
13-45 ص 19 از چاپ صيدا، و از ترجمه فارسى آن با نام (ريشه شيعه و پايه هاى آن ) ص 25 به بعد؛ و هم رجوع شود به كتاب (فايده و لزوم دين )ص 137-153.
14-جلد دوم .
15-ص 43، چاپ سوم ؛ و از ترجمه فارس آن (مناظرات ) ص 62؛ و نيز رجوع شود به كتاب (الفصول المهمة فى تاليف الامة ) ص 38-44، چاپ دوم .
16-دليل آوردن ، چيزى را حجت و دليل قرار دادن . در موارد حساسى در تاريخ اسلام به حديث غدير احتجاج شده ، كه در صفحات آينده بدان اشاره اى مى كنيم .
17-(الغدير)، ج 1، ص 12-14.
18-(الغدير)، ج 1، ص 214.
19-سوره مائده (5): آيه 67.
20-(الغدير)، ج 1، ص 214-229.
21-مقصود قرآن كريم است و درباره (قرآن ) تعبيرات ديگرى مانند: هدايت ، علم ، برهان ، بصائر، شفاء، روح ، بينات ، در خود آن كتاب مجيد آمده است . (بيان الفرقان - بخش نبوت ، ص ‍ 194-195).
22-(الغدير) ج 1، ص 516.
23-سوره مائده (5)، آيه 3.
24-(سوره معارج ) (70)، آيه 1-3.
25-(الغدير)، ج 1، ص 239-246.

داستان غدير

دكتر على اكبر فياض

وجمعي از دبيران


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...