20
مرداد

فضيلت24

ادبی «امام حکمت و زهد»

یا صادق آل محمد علیه‏السلام ! دردا که ظالمان، تو را نفهمیدند و حکمت زهدت را درک نکردند؛ آنجا که علوم پنهان شده سینه‏ات را به تشنگان خویش هدیه می‏کردی، تا کاروان‏ها چون کالایی گرانبها، کلامت را از این سوی به آن سو تحفه برند.
تو را ظالمان عباسی، از این دیار به آن دیار روانه کردند تا مظلومیت جد خویش را دیگر بار به تصویر بکشی و سرانجام شهادت، صداقت تو را در عشق‏ورزی، به مُهر سرخ خویش تأیید کرد.
«ای پر کشیدنت گذر از درد و داغ‏ها دارد هنوز عطر تو را کوچه باغ‏ها
دنیا شد از تو روشن و آخر شدی خموش این است سرنوشت تمام چراغ‏ها»
ستاره دنباله‏دار
در سوگ تو چه سخت می‏گذرد بر دل ای امام صداقت و راستی! غروب سرخ تو، یادآور غروب خورشید در دریایی است که آمیخته علم و زهدی پیامبر گونه بود و در افق‏های دوردست تو شاگردان موج، هنوز به سر و سینه می‏زنند؛ دریای بی‏ادعایی که سیاست و ملک را به اهل آن واگذاشت.
امروز، شقایقی دیگر از آل رسول‏الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم ، را بر شانه می‏برند تا تنگنای زمین را به سمت آسمان طی کند.
امامی که کتاب علوم نورانی‏اش را در سینه شاگردانش جاگذاشت تا یادگار ششمین ستاره دنباله‏دار آسمان امامت باشد. دردا که غم تو، بغضی سنگین در جانمان انداخته است دردا!
از طایفه‏ای کشته تیغ عشق
صدای سفر می‏آید. مردی از تبار نور و عرفان، به آوایی حزین، نغمه خداحافظی می‏خواند و کوچه‏های غربت جهان، زیر گام‏هایش سر خم کرده‏اند تا عبور تمام صداقت را در خویش احساس کنند.
یا صادق آل محمد(ع)! چگونه با نگاه روشن تو وداع گوییم که هر لحظه، کام تشنه جانمان در آرزوی شنیدن توست تا جرعه‏ای از کشف و کرامات تو را توشه راه خویش کنیم.
این سو تلخی رفتار شهر و نوشانیدن جام زهر و آن سو، تهنیت و شادی فرشتگان در پیوستن تو با ابدیت، جاری است و به راستی که:
«این طایفه سرنوشتشان معلوم است یا کشته تیغ عشق یا مسمومند»
در سوگ صادق علیه‏السلام
به راستی دوزخ جهان برای مردان بهشتی، تنگنای سیاه و تاریکی است که جز پریدن مرغ روحشان چاره‏ای دیگر نیست و امشب، امام صداقت و مهرورزی، به بالاترین قله حقیقت قدم می‏گذارد و زهر کینه در جویبار سرخ اندام مبارکش، تلنگری برای پرواز او تا عرش خواهد شد.
امشب، اذان که می‏گویند، گلدسته‏های شهر در سوگت کمر خم می‏کنند تا تعظیم رکوع نماز را دلشکسته‏تر از همیشه زمزمه کنند. چه سنگین است خاموشی شمعی که پروانگان عشق را به دور حریم خویش، عشق‏ورزی می‏آموخت.
«بس که از سوز دل پروانه گریانم چو شمع اشک می‏ریزد سحر هر شب به دامانم چو شمع
آه ای بخت‏سیه بگذار یک شب تا سحر بر فراز دوست شمعی بر فروزانم چو شمع»
زیرنویس
شهادت ششمین امام شیعیان، بنیانگذار تعادل اندیشه و نخستین پایه گذار عرفان در اسلام، حضرت امام صادق علیه‏السلام را تسلیت می‏گوییم.
—————————————–
موسسه جهانی سبطین علیهم السلام


free b2evolution skin
20
مرداد

كيميا18

بركت سير كردن يك حيوان گرسنه!
يكی از دوستان شيخ نقل می‌كند كه: روزی به اين جانب فرمود:

« شخصی از يكی از كوچه‌های قديمی تهران عبور می‌كرد، ناگاه چشمش به داخل جوی به سگی افتاد كه چند بچه داشت، بچه‌ها به پستان مادر حمله می‌برند ولی مادر از فرط گرسنگی قارد به شير دادن نبود و از اين وضع رنج می‌برد، او بلافاصله به دكان كبابی در همان كوچه رفت و چند سيخ كباب گرفت، و پيش آن سگ ريخت…، در سحر همان شب خداوند متعال به آن شخص عنايتی كرد كه گفتنی نيست. »

كيمياي محبت ري شهري زندگينامه شيخ رجبعلي خياط

 


free b2evolution skin
20
مرداد

كيميا17

اهمیت ندادن به اطعام، علت مرگ فرزند
هم ايشان نقل كرده كه: شخصی به رغم درمان‌های مختلف در داخل و خارج، بچه‌دار نمی‌شد تا اینکه يكی از ياران شيخ او را به خدمت ايشان آورد و جريان را گفت، شيخ فرمود:

« خداوند به اين‌ها دو پسر می‌دهد و هر پسری كه داد يك گاو بكشند و بدهند خلق الله. »

پرسيد: برای چه؟
ايشان پاسخ دادند:

« من از امام رضا عليه السلام خواستم و ايشان هم قبول كردند. »

پسر اول به دنيا آمد، پدر، به فرموده شيخ، گاو كشت و اطعام كرد، ولی پس از تولد پسر دوم عده‌ای از اقوام پدر، با طرح مسايلی مانند اين كه: مگر شيخ رجبعلی خياط امام ‌زاده است؟! معجزه كرده؟! او چكاره است كه می‌گويد اين طور می‌شود؟ و …، مانع از كشتن گاو و اطعام شدند، و هنگامی كه معرف او به شيخ، تأكيد می‌كند كه اين كار را انجام بده، می‌گويد: اين كارها خرافات است. پس از چندی فرزند دوم از دنيا رفت.

كيمياي محبت ري شهري زندگينامه شيخ رجبعلي خياط

 


free b2evolution skin
20
مرداد

كيميا16

اطعام چهل نفر و شفای بيمار
يكی از دوستان شيخ می‌گويد: فرزندم تصادف كرده و در بيمارستان بستری بود، نزد جناب شيخ رفتم و عرض كردم: چه كنم؟ فرمود:

« ناراحت نباش، گوسفندی بخر و چهل نفر از كارگرهای ميدان را جمع كن و برايشان آبگوشت درست كن و يك روضه خوان هم دعوت كن تا دعا كند. وقتی آن چهل نفر «آمين» گفتند، بچه تو خوب می‌شود و روز بعد به خانه می‌آيد. »

كيمياي محبت ري شهري زندگينامه شيخ رجبعلي خياط

 


free b2evolution skin
20
مرداد

كيميا15

ياری نابينا و نورانيت دل
یکی از شاگردان شیخ نقل كرد كه: يك روز با تاكسی در «سلسبيل» می‌رفتم، نابينايی را ديدم كه در انتظار كمك كسی كنار خيابان ايستاده است، بلافاصله ايستادم و پياده شدم و به او گفتم: كجا می‌خواهی بروی؟
گفت: می‌خواهم بروم آن طرف خيابان.
گفتم: از آن طرف كجا می‌خواهی بروی؟
گفت: ديگر مزاحم نمی‌شوم.
با اصرار من گفت: می‌روم خيابن هاشمی، سوارش كردم او را به مقصد رساندم.
فرد صبح خدمت شيخ رسيدم، بدون مقدمه گفت:

« آن كوری كه سوارش كردی و به منزل رساندی جريانش چه بود؟ »

داستان را گفتم، گفت:

« از ديروز كه اين عمل را انجام دادی خداوند متعال نوری در تو خلق كرده كه در برزخ هنوز هست. »

كيمياي محبت ري شهري زندگينامه شيخ رجبعلي خياط


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم