21
مرداد

آداب21

نسخه امام سجاد (ع) برای سبک زندگی
این روزها با نام امام سجاد (ع) گره خورده است؛نجوای دعاهای دلنشین او سال هاست که می جوشد و این ما هستیم که حالا باید از خدا بخواهیم دعاهای عارفانه آن امام ، بدرقه همه عمر و زندگی مان باشد.در سالروز ولادت حضرتش،منتخبی از توصیه های ایشان برای داشتن زندگی ای بهتر را بخوانید..

«بسم الله الرحمن الرحیم»

آبروی همسایه ات را حفظ کن
حق همسايه اين است كه در غياب او نگاهبانش باشي و در حضورش او را گرامي داشته و ياور و كمك كار او در هر حال باشي و در صدد يافتن اسرار او مباش و از بدي او كاوش نكن كه بفهمي و اگر بدي از او فهميدي بدون عمد و قصد و بدون زحمت براي آنچه فهميدي همچون قلعه محكمي باشي و چون پرده ضخيمي به حدي كه اگر نيزه ها براي يافتنش جستجو كنند آن را نيابند چون پيچيده و مستور است . از آنجا كه نداند به سخن او گوش بر ضرر او نده و در مشكلات و سختيها او را تسليم نكن و در هنگامي كه نعمتي به او ديدي بر او حسد مورز، از لغزش او بگذر و از گناهانش صرف نظر كن و اگر بر تو ناداني كرد بردباري در مقابل آن داشته باش و با مسالمت با او رفتار كن و با او با بزرگواري معاشرت نما و هيچ قدرتي جز به خواست خداوند وجود ندارد.
حرف بی فایده نزن
همۀ خوبی ها را در بریدن طمع از آنچه در دست مردم است دیدم.همانا معرفت و كمال دین مسلمان در گرو رهاكردن سخنان و حرف هائى است كه به حال او ـ و دیگران ـ سودى ندارد. و از ریا و خودنمائى دورى جستن و در برابر مشكلات زندگى بردبار و شكیبا بودن و نیز داراى اخلاق پسندیده و نیك سیرت بودن است.
با اینها رفاقت نکن
بر حذر باش از دوستى و همراهى با فاسق چون كه او به یك لقمه نان و چه بسا كمتر از آن هم، تو را مى فروشد و مواظب باش از دوستى و صحبت كردن با كسى كه قاطع صله است، چون كه او را در كتاب خدا ملعون یافتم.
مهربان نگاه کن
امام سجاد(علیه اسلام) فرمود: نظر كردن مؤمن به صورت برادر مؤمنش از روى علاقه و محبّت عبادت است.
درس بخوان
چنانچه مردم منافع و فضایل تحصیل علوم را مى دانستند هر آینه آن را تحصیل مى كردند گرچه با ریخته شدن و یا فرو رفتن زیر آب ها در گرداب هاى خطرناك باشد.
عصبانی نشو،صبر کن
نزد خداوند متعال حالتى محبوب تر از یكى از این دو حالت نیست: حالت غضب و غیظى كه مؤمن با بردبارى و حلم از آن بگذرد و دیگرى حالت بلا و مصیبتى كه مؤمن آن را با شكیبائى و صبر بگذراند.
به دیدار حاجی برو
شماهائى كه به مكّه نرفته اید و در مراسم حجّ شركت نكرده اید، بشارت باد شماها را به آن حاجیانى كه بر مى گردند، با آن ها ـ دیدار و ـ مصافحه كنید تا در پاداش و ثواب حجّ آن ها شریك باشید.
در شهر خودت کار کن
از سعادت مرد آن است كه در شهر خود كسب و تجارت نماید و شریكان و مشتریانش افرادى صالح و نیكوكار باشند، و نیز داراى فرزندانى باشد كه كمك حال او باشند.
عذرخواهی را بپذیر
چنانچه شخصى تو را بدگویى كند، و سپس برگردد و پوزش طلبد، عذرخواهى و پوزش او را پذیرا باش.
بچه ها را ببخش
و اما حق کودک، مهرورزیدن به او ، پرورش و آموزش وی و گذشت و پرده پوشی از خطاهای کودکانه وی و نرمش و کمک کردن به اوست، زیرا سبب توبه ، مدارا و تحریک نکردن او و نیز کوتاهترین راه برای رشد او است.
قدر پدرت را بدان
و اما حق پدرت آن است که بدانی که او اصل توست و تو شاخه و فرع او. اگر نمی بود تو نیز نبودی پس هرگاه در خود چیزی دیدی که تو را شادمان ساخت بدان که اصل آن نعمت را از پدر داری و خدای را بر آن سپاس گو و شاکر باش.
شکرگذار مادرت باش
حق مادرت این است که بدانی او تو را در جایی نگه داشته که کسی نگه نمی دارد و از میوه دلش به تو داده که کسی به کسی نمی دهد و از تو با همه وجودش از گوش و چشم و دست و پا و موی و پوست ، با شادمانی و سرور نگهبانی و نگهداری کرده، و ناملایمات غم و اندوه و نگرانی ها را تحمل می کند و شادمان و خرم است که تو را سیر کند و خود گرسنه بماند ،تو را بپوشاند و خود برهنه باشد،تو را سیراب کند و خود تشنه بماند،خود در آفتاب باشد و بر تو سایه افکند،با تحمل مشقت ، آرامش و تنعم تو را فراهم آورد و با پذیرش رنج بی خوابی تو را از لذت خواب بهره مند سازد.شکمش ظرف وجود تو و دامنش پناهگاه امن تو و سینه اش چشمه جوشانی برای رفع عطش توو جانش فدای تو شده و سرد و گرم روز گار را به خاطر تو پذیرا گشته است.پس باید به پاس این همه محبت و زحمت ، شکرگذار او باشی و هرگز نمی توانی مگر خدا یاری ات کند.
حواست به فرزندت باشد
فرزندت این است که بدانی او از تو و وابسته به توست.در زندگی دنیا و خیر و شرش با توست و تو مسئولیت سرپرستی او را از حسن تربیت و راهنمایی او بر خدای عز و جل و کمک بر طاعت و فرمانبرداری خدا در مورد تو و در مورد خودش به عهده داری.سپس در صورت انجام این مسئولیت ثواب می بری و در صورت کوتاهی کیفر می شوی.پس درباره او به گونه ای رفتار کن که خوبی اثر او در دنیا مشهود و در پیشگاه پروردگار عذری بین تو و او باشدبه سبب سرپرستی خوبی که از او کردی و نتیجه ای که از او گرفتی و کمکی جز از ناحیه خداوند نیست.
برای خانه ات خرید کن
دوست دارم پولی داشته، وارد بازار شوم و از قصابی گوشتی بخرم و برای همسر و عائله ام ببرم. من این کار را از آزاد کردن بنده در راه خداوند تبارک و تعالی بیشتر دوست دارم.خداوند از مردانی راضی تر است که در مخارج عائله گشایش دهند.
با همسرت مهربان باش
و اما حق همسرت آن است که بدانی خداوند متعال با آفرینش او وسیله ارامش و رفاه و انس و نگهداری تو را فراهم نموده است .هر کدام از شما زن و مرد بر نعمت وجود دیگری خدا را سپاس گوید و بداند که این نعمت الهی است. بر او و بر تو واجب است که نعمت الهی را گرامی داشته و در معاشرت با او خوشرفتاری و رفق پیشه کنی اگرچه حق تو بر زن سخت تر و رعایت محبوب و مکروه تو ( اگر زیاده خواهی نباشد) بر او لازم تر است ، ولی زن حق مهربانی و انس بر تو دارد و جایگاه آرامش و آسایش غریزه ای ست که گریزی از آن نیست و این حق بزرگی ست.
طمع نکن
تمامیِ خیر و خوبی در بریدن طمع و چشم نداشتن به آنچه که در دستان مردم جمع شده، است.
از امام جماعت هم تشکر کن
حقّ پيش نمازت اين است كه بدانى او واسطه ميان تو و خدا و نماينده تو در نزد خداوند می ‏باشد.و او از جانب تو سخن می ‏گويد و تو از جانب او سخن نمی ‏گويى. براى تو دعا می ‏كند و تو برايش دعا نمی ‏كنى و براى تو [از خداوند چيزى را] خواستار می ‏شود و تو در مورد او [چيزى را] خواستار نمی ‏شوى و تو را از اضطراب ايستادن در نزد خداى و خواستار شدن از او بی ‏نياز می ‏كند و تو او را در اين كار بی ‏نياز نمی ‏سازى؛ پس اگر در بخشى از اين وظائف، كم كارى باشد بر دوش اوست و نه تو و چنانچه گناهكار باشد، تو شريك گناه او نيستى و او افزون بر تو چيزى، ندارد؛ پس تو را در پناه خويش گرفته و با نمازش، نماز تو را محافظت كرده است؛ پس او را بر اين كار سپاس بگزار.
وقتی کسی حرف کی زند،به چشم هایش نگاه کن
حقّ همنشين تو اين است كه با او نرم رويى و پاك خوئى نمايى و در سخن پردازى انصاف دهى و چون خواستى [در هنگام گفتگو] از او چشم بردارى، در چشم بردارى خويش زياده روى نكنى و در سخن پردازى، فهماندن به او را بخواهى؛ پس اگر تو به ديدنش رفتى و همنشين او شدى در برخاستن از نزد او، اختيار دارى و اگر او، همنشين تو شد، او نيز در برخاستن اختيار دارد ولى تو بدون اجازه او بلند نشو.
برای دوستت رحمت باش نه زحمت
حقّ دوست اين است كه تا آنجا كه می ‏توانى با او نيك برخورد و نيكو رفتار باش و چون نتوانستى از انصاف خارج نشو و ارجمندش دار آن سان كه تو را ارج می ‏نهد و نگاه دارش آن گونه كه نگاهت می ‏دارد و در كارى پسند، بر تو پيشى نگيرد و چون پيش افتاد، جبرانش كن . در دوستى در خور او كم كارى نكن، پند دهى و نگهدارى و مدد بر بندگى پروردگارش و يارى دهى بر ترك نافرمانى خدايش را برخوردت لازم بدان؛ آنگاه بر او رحمت باش و نه زحمت.
کار همکارت را انجام بده
حقّ شريك اين است كه در نبودش، كارش را انجام دهى و چون باشد پا به پاى او، تلاش كنى و بدون توجه به خواسته او، تصميم نگيرى و بدون نظر خواهى از او، [خواسته ‏ات را] به انجام نرسانى و دارايی ‏اش را نگهدارى و در فزون و اندك بر او خيانت نكنى چرا كه به ما رسيده: تا آن زمان كه دو شريك به يك ديگر خيانت نكنند دست [عنايت‏] خدا بر ايشان است.
طلبکارت را سرندوان
حقّ بستان كار تو اين است كه اگر توانگرى، طلبش را بدهى و برآورده سازى و او را بی ‏نياز كنى و او را سر ندوانى و امروز و فردا نكنى؛ چرا كه پيامبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «امروز و فردا كردن توانگر در پرداخت بدهى ستم است» و اگر تهيدست بودى او را با نيك سخنى، خرسند نما و از او به نيكى فرصت بخواه و با خوش برخوردى او را، از خود بازگردان‏ و بر از دست رفتن دارايی ‏اش [كه به تو قرض داده‏]، برخورد ناپسند [خودت را] ميفزاى؛ چرا كه اين رفتار، پست پيشه‏ گى است.
با سالمندها کشمکش نکن
حقّ سالمند اين است كه احترام سنّش را داشته باشى و اگر از فضيلت‏مندان باشد با پيشى داشتن او، اسلامش را بزرگ دارى و با او به كشمكش نپردازى و در راه، جلو نروى و از او پيش نيفتى و با او نابخردى نكنى و اگر او با تو نابخردى كرد شكيبايى نمايى و به احترام اسلام و سالمندی ‏اش، او را بزرگ دارى، چرا كه به راستى حقّ سالمندى به قدر اسلام است.

رساله حقوق امام سجاد عليه السلام


free b2evolution skin
21
مرداد

قاصدك16

حسین را با قرآنش می شناسم!

وقتی خبر شهادت سید حسین علم الهدی را شنیدم، اولین چیزی كه به ذهنم آمد ، شهادت حافظان قرآن در صدر اسلام بود… ( آیت الله خامنه ای )

« امّا در این سنگر همیشه در کنار این خاکیم و خاک پناهگاهمان است. درون سنگر با خود سخن مى‏گویم. راستى چه خوب است از این فرصت استفاده کنم و با قرآن آشنا شوم. آیات خدا را بخوانم و بعد حفظ کنم و سپس زمزمه کنم و بعد شعار زندگى کنم. باشد، تا این دل پر هیجان و طپش را آرامش دهد. و بعد با این براى خود توشه سازم و توشه را راهى سفرم گردانم و در انتظار شهادت بمانم و بمانم.
آیات جهاد را، شهادت، تقوى، ایمان، ایثار، اخلاص، عمل صالح …همه را پیدا کنم و سنگر کلاس درسم باشد و میعادگاه ملاقاتم با خدا شود. سنگرم محرابم گردد. سنگرم خانه امیدم شود و قبله دوّمم گردد. از فردا حتما بیشتر قرآن خواهم خواند.
روزها به فکر سربازان صدر اسلام و حماسه‏هاى آنها مى‏افتم: جنگ بدر، غزوه احد، غزوه خندق، خیبر، تبوک و…. آنها چگونه جهاد کردند و ما چگونه مى‏توانیم به آنها نزدیک شویم. در این اندیشه‏ام که قرآن درباره یاران پیامبر سخن مى‏گوید:
” مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلىَ الْکُفّارِ” »

آنچه خوادیم بخشی از دست نوشته های شهید سید حسین علم الهدی در دل سنگربود. همانجا که همسنگرش خدا بود !

« در دل سنگر با خدا سخن می گویم.
سنگرم ، خانه امیدم ، قله دوم است.
اللهم انک یا انس الانسین لاولیائک
خدایا ، ای نزدیکترین مونس به دوستانت.
اگر من در دل سنگرم ، تو در دل منی و هر دو در دل سنگر حضور داریم … »
و حسین ، پیش از این ها ، سنگر قلبش پر بود از عطر دل انگیز قرآن … عقیده اش این بود ، که انس با قرآن ، انسان را در برابر هر سختی مقاوم خواهد کرد.

نوجوان بود که برای اولین بار دست گیر شد، شکنجه های سخت و سنگین و گرسنگی ، جسمش را می آزرد ، اما از روحی که با قرآن درآمیخته ، چه انتظاری می رود جز این که بگوید : “مقاومت زیر شکنجه خیلی شیرین است ! “

حسین را همیشه با قرآنش می شناسم !
چه آن زمان که صوت زیبایش ، در مسجد محله طنین می انداخت و چه زمزمه های آرامش در بند نوجوانان ! نماز خواندن و قرآن گشودنش چنان به دل می نشست که هم بند های خلاف کارش را هم تحت تأثیر قرار داده بود . می گفتند ” این پسره انگار یک طور دیگر دولا و راست می شود. شاید خدا را می بیند . جل الخالق ! ” حسین کم کم شروع کرد با صدای بلند قرآن خواندن . صدایش به دل بچه ها می نشست. حتی وقتی صدایش را بلند می کرد بند های مجاور هم ساکت می شدند . انگار پس از هر نماز منتظر این صدای خوش بودند!
و حسین برایم تفسیریست از آنان که به ریسمان الهی چنگ انداخته اند. و قرآن را که باز می کنم ، زمزمه می کنم که حسینی بخوان…
حسین را همیشه با قرآنش می شناسم !
و چه نشانه ای قشنگ تر از این که ، قرآن جیبی اش ، که همرازش در غربت هویزه بود ، بهانه ای شد برای تعیین هویت پیکری که زیر شنی های تانک ، غیر قابل شناسایی شده بود !

***********************************

وقتی خبر شهادت سید حسین علم الهدی را شنیدم، اولین چیزی كه به ذهنم آمد ، شهادت حافظان قرآن در صدر اسلام بود… ( آیت الله خامنه ای )


free b2evolution skin
21
مرداد

شميم19

خدا یک تار و یک تور و یک تیر دارد…

خدا یک تار و یک تور و یک تیر دارد، با تار و تور و تیر خود آدم ها را جذب می کند.
تار خدا قرآن است.نغمه های قرآن آسمانی است خیلی ها از این طریق جذب می شوند.
خیلی ها را با تور جذب خودش می کند، مثل مراسم اعتکاف و مراسم ماه رمضان و شب قدر.
تیر خدا همان بارهای مشکلات است، غالب آدمها را از این طریق جذب خودش می کند اولیای خدا برای مشکلات لحظه شماری می کردند.
حاج محمد اسماعیل دولابی


free b2evolution skin
21
مرداد

قاصدك15

خدمت از ماست …

همین اعتمادش به مردم بود
که کردها آنقدر می خواستندش…

سنندج تازه آزاد شده بود.هنوز امنیت نداشت.
داشتیم می رفتیم باشگاه افسران.
یک نفر جلوی ماشینمان را گرفت
“آقا خانم من مریض است ؛ خیلی حالش بد است ،خواهش می کنم …”
نگذاشت حرفش را تمام کند
-سوار شو بریم!
گفتم: “حاجی منطقه نا امنه!نباید به کسی اعتماد کرد”
گفت : “نترس دشمن ما ضد انقلاب بود که از شهر بیرون رفت.مردم با ما هستند! “
همین اعتمادش به مردم بود
که کردها آنقدر می خواستندش.

(منبع : کتاب خدمت از ماست)


free b2evolution skin
21
مرداد

قاصدك14

آرزویی که بر دل مادر ماند …
بعد از هفتم موسی، در خواب دو دانه شمع بزرگ را دیدم که روشن است، گفتم این چیست دیگر؟ یک دفعه از شمع صدایی شنیدم که گفت: یکی حسین هست و دیگری حسن. بعد بیدار شدم و برای تعبیر خواب نزد روحانی رفتم و خواب را برای او تعریف کردم، گفت…

«بسم الله الرحمن الرحیم»

مادر گرانقدر شهیدان علی رضا و موسی رمضانپور از ساری روایت میکند: وقتی موسی به شهادت رسید، علیرضا میگفت الان اسلحه برادرم به زمین افتاده و من باید اسلحه موسی را از زمین بردارم. موسی همیشه و بارها به من تاکید میکرد که مادرم تا وقتی علیرضا مدرکش را نگرفت، اجازه جبهه به او نده. علیرضا هم شب ها به مزار موسی میرفت و روی قبرش دراز می کشید و با موسی درد ودل میکرد و میگفت:برادر جان به خواب مادر برو تا راضی شود که من اعزام بشوم.
علیرضا یک روز پیش من آمد و گفت:مادر جان، اگر من با ماشین و یا با موتور تصادف کنم،شکایت تو را در محضر حضرت زهرا (س) میکنم.من هم ترسیدم و به او اجازه دادم. بعد از هفتم موسی، کمی خسته بودم و استراحت کرده و خوابیدم که در خواب دو دانه شمع بزرگ را دیدم که روشن است، گفتم این چیست دیگر؟ یک دفعه از شمع صدایی شنیدم که گفت: یکی حسین هست و دیگری حسن. بعد بیدار شدم و برای تعبیر خواب نزد روحانی رفتم و خواب را برای او تعریف کردم که ایشان فرمودند: اگر پسر دیگری داری به درجه رفیع شهادت نائل میشود.

یک روز به موسی گفتم: باید ازدواج کنی. گفت:نه! می خوای منو مثل شهید علیپور،داماد 40 روزه کنی. تازه؛من اگه الان برم و اتفاقی برام بیفته یک نفرم، تو کم تر ناراحتی میکنی. هروقت جنگ تموم شد با هم می ریم خواستگاری. از جوابش ناراحت شدم و گفتم: من هم مادرم! آرزو دارم!

وقتی دید ناراحت شدم،گفت: باشه! این دفعه که رفتم، تو یه دختر خوب و مومن رو انتخاب کن، اگه برگشتم ازدواج می کنم. خیلی خوشحال شدم و زود موضوع را با خواهرش در میان گذاشتم. او هم قبل از این که موسی برود، یکی از دوستانش را پیشنهاد کرد. خود موسی رفت تحقیق کرد. بعد از تحقیق گفت:خانواده ی خوب و مومنی هستن، مشکلی نیست.وقتی از جبهه اومدم، عروسی میکنم. رفت و دیگر برنگشت….


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم