29
مرداد

پندار2

دنیای عادات وارونه حقیقی است و عارف سالک اگر قول و فعلش خلاف این عالم است ، نه از سر لودگی و مسخره گی است و نه با این نیست انگاری و نفی و انکار متجددین نسبتی دارد و نه قصد کرده است که عوام را در زحمت اندازد، بل او عالم عادات را خراب می کند تا حقیقت بنا شود

جملات قصار شهید آوینی


free b2evolution skin
29
مرداد

پندار1

سلامت دنیا بیماری است و بیماری اش شفا و سلامت، چراکه بنیان دنیا در عادات است و سلامت حقیقی، هرچه هست در ترک عادات و عتق از ملکات

جملات قصار شهید آوینی


free b2evolution skin
29
مرداد

بندگي5

عمار بن ياسر (شهادت 37 ق )


مادرش سميه اولين شهيد در بين زنان اسلام كه بدست ابوجهل به شهادت رسيد و او را آشفته نمود.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در حق عمار مى فرمايد: عمار سر تا پا مملو از ايمان است . و نيز فرمود: عمار مع الحق و الحق مع عمار حيث كان عمار جلدة بين عينى وانفى تقتله الفئة الباغية .(23)
در مجالس المؤ منين آمده است كه نزديك به شهادتش گفت : بار خدايا! من هيچ كارى را نزديك تر به رضاى شما نمى بينم كه نزديكتر از محاربه و جنگ با اين گروه باشد.
در هنگام شهادت عمار، امام امير المؤ منين عليه السلام بر بالين او آمد و سر او را به زانوى مبارك نهاده فرمود: كشنده عمار و دشنام دهنده و رباينده سلاح او به آتش دوزخ معذب خواهد شد. آنگاه بر عمار نماز گذارد و او را بر خاك سپرد طوبى له و حسن مآب .
خوش دمى كز بهر يار مهربان ميرد كسى
چون ببايد مرد بارى اين چنين ميرد كسى
چون شهيد عشق را در كوى خود جا مى دهند
جاى آن دارد كه بهر آن زمين ميرد كسى
جناب عمار در ايام خلافت عمر، والى كوفه شد و در كوفه فضائل امام على عليه السلام را نشر مى داد، خبر به خليفه رسيد او را عزل نمود، وقتى به مدينه آمد عمر گفت : آيا از عزل شدن كوفه محزون شدى ؟ فرمود: به منصوب بودن از جانب تو مسرور نبودم تا از عزل شدن محزون شوم .


نام كتاب : طعم خوب بندگى

نكته هايى از بزرگان علم و دين

مؤ لف :غلامحسن اسدى ملا محله اى


free b2evolution skin
29
مرداد

بندگي4

اويس قرنى (شهادت 37 ق )


در سال 37 هجرى در جنگ صفين و در ركاب امام امير المؤ منين عليه السلام بدست لشكريان معاويه به شهادت رسيد.
از گفتار اويس است كه : به خدا سوگند درباره مرگ انديشيدن و ترس و بيم از روز رستاخيز براى مرد با ايمان در دنيا جاى شادمانى باز نمى گذارد، در برابر امر به معروف و نهى از منكر به ما دشنام مى دهند و تهمت مى زنند اما با اين همه ما به حق خدا قيام مى كنيم و براى سربلندى جامعه اسلامى از پاى نمى نشينيم .(17)
آنان كه روى دنيا با چشم عقل ديدند
چون صيد تير خورده از دام وى رميدند
مرغان باغ جنت در كشتزار دنيا
از نيك و بد گذشته جز حق كسى نديدند
مردان حق زدنيا بستند ديده دل
از نيك و بد گذشته جز جق كسى نديدند
اويس گفت : من محضر رسول خدا را درك نكرده ام ولى مطالبى بواسطه افرادى شنيده ام كه آن حضرت :
بر عمر اعتمادى نيست ، براى سراى آخرت بايد تدارك ديد و زاد و توشه تهيه كرد.
و اويس بعد از تلاوت آياتى از قرآن كريم :
و ما خلقنا السموات و الارض و ما بينهما لاعبين (18)
ما آسمان و زمين و آن چه بين آنهاست ، بيهوده نيافريديم .
ما خلقنا هما الا بالحق و لكن اكثرهم لايعلمون (19)
خلق نكرديم آنها را مگر به حق و از روى حكمت ولى بسيار از مردم آگاه نيستند.
ان يوم الفضل ميقاتهم اجمعين (20)
روز قيامت روز جدائى كافر و مؤ من و وعده گاه تمام خلايق است .
يوم لايغنى مولى عن مولى شيئا و لاهم ينصرون الارحم الله انه هو العزيز الرحيم (21)
روزى است كه هيچ دوست و يار و ياورى دوستش را از عذاب نرهاند و بى نياز نگرداند، واحدى را يارى نكنند مگر اينكه خدا به او رحم كند و او است كه مقتدر و مهربان است .
پس از آنكه آيات فوق را تلاوت كرد، آن چنان نعره اى زد، كه خوف آن بود كه از دنيا برود، بعد گفت :
اى هرم بن حيان ، آيا اين موعظه ترا كافى نيست كه مى بينى انسانها يكى پس از ديگرى از اين جهان رخت مى بندند، پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله كه اشرف مخلوقات است ، از اين دنياى ناپايدار رفت ، پدرت از دنيا رفت ، نزديك است تو هم بميرى ، آدم و حوا مردند، ابراهيم خليل از دنيا رفت و من و تو هم فردا از مردگانيم فريفته دنيا مشو، خود را درياب ، آماده مرگ باش ، براى اين سفر دور راحله تهيه كن كه سفرى بس دراز در پيش ‍ دارى ، وقتى كه برگشتى مردم را از عذاب الهى بترسان ، مبادا از دين خارج شوى .(22)
در كتاب تذكرة الاولياء آمده است : در زمان خلافت عمر، به دستور امام على عليه السلام و عمر، لباس مخصوص از پيامبر صلى الله عليه و آله را براى اويس آوردند. اويس توانگرى دو عالم را به زير پا گذاشته بود و با گليم شتر خود را پوشانده بود، عمر او را ستود و اظهار زهد كرد و گفت : كيست كه اين خلافت را از من به يك قرص نان بخرد.
اويس گفت : اى عمر! آن كس را كه عقل باشد چنين معامله اى نمى كند، اگر راست مى گوئى آن (خلافت ) را بينداز تا هر كه خواهد برگيرد.
از سخن اويس دو چيز انسان مى فهمد: 1. خريد و فروش خلافت خلاف عقل است . 2. سخن عمر مطابق با قلبش نبود و اگر چنين بود امثال معاويه ها را خلافت را به صدها جان مى فروخت .
روزى عمر از اويس سؤ ال كرد: چرا نيامدى پيامبر صلى الله عليه و آله را ببينى ؟
اويس گفت : آيا تو پيامبر صلى الله عليه و آله را ديده اى ؟ عمر گفت : آرى ديده ام .
اويس گفت : بلكه لباس پيغمبر صلى الله عليه و آله را ديده اى ، اگر خودش ‍ را ديده اى بگو بدانم آبروى آن حضرت پيوسته بود يا باز و گشاده ؟
عمر نتوانست جواب بگويد.
شايد از اين سؤ ال فهميده شود بيگانگى خليفه با پيامبر صلى الله عليه و آله چقدر بوده است .
در جنگ صفين اويس ندا داد: اى مردم ما كسانى هستيم كه روى از جنگ نمى گيريم تا بهشت را بنگريم ، مكرر اين جمله را مى گفت تا تيرى بر قلب مباركش خورد و به شهادت رسيد.
نام كتاب : طعم خوب بندگى

نكته هايى از بزرگان علم و دين

مؤ لف :غلامحسن اسدى ملا محله اى


free b2evolution skin
29
مرداد

بندگي3

عبدالله بن مسعود (مشهور به ابن مسعود): (وفات 32 ق )


در جنگ بدر زمانى ابن مسعود با ابوجهل روبرو شد كه ديد ابوجهل زخمهاى زيادى را متحمل شده و گوشه اى افتاده بود، ابن مسعود پاى خود را بر روى سينه آن انسان مغرور گذاشت و فشارى داد، آن وقت به او گفت تو را مى كشم !
ابوجهل گفت : اولين غلامى نيستى كه ارباب خويش را كشته است . اما سخت ترين چيزى كه امروز مى بينم اين است كه تو مرا بكشى . آيا از جوانمردان و پاكان و صاحبان سوگند كسى نبود كه ماءمور كشتن من شود؟(12)
ابوجهل كه ديد بايد سرش بريده شود از ابن مسعود خواهش كرد حالا كه سر مرا جدا مى كنى ، چنان جدا كن كه گردن من نيز روى سرم باشد تا وقتى به نيزه زده مى شود در ميان سرهاى ديگر بزرگ تر ديده شوم .
ابن مسعود برعكس خواسته هاى او سرش را آنچنان از بيخ بريد كه مقدارى از سرش نيز روى گردنش ماند. آنگاه سلاح و زره او را برگرفت و پيش پيامبر صلى الله عليه و آله آورد و آن حضرت را به كشته شدن ابوجهل بشارت داد.
وقتى خبر كشته شدن ابوجهل را ابن مسعود به پيامبر صلى الله عليه و آله داد پيامبر صلى الله عليه و آله داد پيامبر فرمود: آيا خودت او را كشتى ؟ عرض كرد: بله يا رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: برويم جسدش را نشانم بده پيامبر جسد او را ديد فرمود: خدا را سپاس كه تو را خوار ساخت ، اين فرعون امت من بود دستور داد تا جسدش را در چاه انداختند.(13)
ابن مسعود مى گويد:
اگر دانشمندان ، دانش خود را حفاظت و صيانت و پاسدارى مى كردند و دانش خود را در پيش اهلش مى نهادند مسلما سروران مردم زمان خويش ‍ مى شدند. ليكن آنها دانش و علم خود را به پاى نااهلان ريختند و در خدمت دنيا پرستان نهادند تا از دنياى آنان بهره مند شوند و آنان هم ، اينان را خوار كردند و پستى و رسوائى نشاندند.(14)
ابن مسعود يكى از آن دوازده نفرى بود كه هر كدام به پا خاستند و در مسجد سخنانى ايراد كردند و به گوش همه رساندند.
عبارتند از: خالد بن سعيد، ابوذر غفارى ، سلمان فارسى ، مقداد، بريده اسمى ، عمار ياسر، خزيمه ، ابو الهيثم ، سهل بن حنيف ، ابو ايوب انصارى ، و زيدبن وهب و ابن مسعود.
ابن مسعود در برابر ابوبكر چنين سخن گفت :
اى گروه قريش شما و نيكان شما خوب مى دانيد كه اهلبيت پيامبرتان به پيامبر از شما نزديكتر است و اگر اين خلافت و زمامدارى را با حساب خويشاوندى و نزديكى به پيامبر مى دانيد و مى گوئيد كه سابقه شما در اسلام زيادتر است ، پس بدانيد كه اهلبيت پيامبرتان به آن حضرت نزديكتر از شما هستند و نيز نسبت به اسلام با سابقه تر و پيش قدم ترند. و على بن ابى طالب عليه السلام بعد از پيامبرتان صاحب اين امر (خلافت ) است .
پس آن چه را كه خداوند برايش قرار داده است به او باز گردانيد و به پشت بر نگرديد و به جاهليت رجعت نكنيد كه در نتيجه دچار يك دگرگونى و انحراف زيان بار شويد.(15)
ابن مسعود از طرف عثمان سرپرست بيت المال در شهر كوفه بود. وقتى وليد به كوفه آمد اين والى جديد كوفه روى محاسبات خودش مى خواست از اين خزانه دار دولت در كوفه استفاده كند. از اين رو مقدارى مال از ابن مسعود قرض گرفت .
بعد از مدتى كه گذشته بود ابن مسعود آن مقدار از وليد تقاضاى بازپرداخت و اداى قرض نمود. وليد از اين مسئله ناراحت شد و جريان را به عثمان گزارش داد.
عثمان بن ابن مسعود نوشت ! تو خزانه دار ما هستى كارى به كار وليد نداشته باش و هر چه كه بيت المال گرفته است عيبى ندارد.
ابن مسعود كليدهاى خزانه را پرتاب كرد و به وليد گفت : گمان مى كردم كه خزانه دار مسلمانان هستم ولى حالا مى بينم كه خزانه دار شما هستم . مرا به اين سمت و منصب نيازى نيست .
ابن مسعود، سخنى داشت كه آن را زياد تكرار مى كرد و از آن دست بردار نبود و آن اينكه هر روز جمعه با صداى بلند، به مردم مى گفت :
راست ترين سخن ، قرآن است . بهترين هدايت و رهنمود، هدايت محمد صلى الله عليه و آله است . بدترين كارها، چيزهايى نو ساخته و تازه پيدا شده مى باشد و هر چيز تازه اى (كه در دين نبوده و پديد آورده اند) بدعت است و هر بدعتى گمراهى است و هر گمراهى در آتش .(16)


نام كتاب : طعم خوب بندگى

نكته هايى از بزرگان علم و دين

مؤ لف :غلامحسن اسدى ملا محله اى


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم