29
مرداد

سلمان 14

هجرت به مدينه
بلال ، يكى از آن دسته از مسلمانانى بود كه پيش از هجرت پيامبر به مدينه (يثرب ) عزيمت كرده بود، بلال ، كه قلبى شيفته محمد داشت و دورى از او را به سختى تحمل مى كرد، با اينكه تب شديدى داشت (64) در عين حال ، روزها بر سر راه مكه مى نشست و در زير آفتاب ، چشم انتظار آمدن پيامبر به مدينه بود. تا اينكه دوران انتظار به سر آمد، هنگام ورود آنحضرت به مدينه ، بلال ، همراه عده قابل توجهى از مردم كه به پيامبر ايمان داشتند ولى او را نديده بودند با شور و شوقى زائدالوصف به استقبال پيامبر شتافتند و مقدم پيامبر را بر ديار يثرب گرامى داشتند.
با ورود پيامبر به مدينه ، كارهاى جديد و سروسامان دادن به وضع مردم و تشكيل حكومت بر اساس اسلام شروع شد.
پيامبر اسلام ، در آغاز ورود به مدينه ، با همكارى مسلمانان مسجدى را جهت عبادت و اجتماعات مسلمين بنا كرد و براى تحكيم رشته هاى پيوند مسلمين ، عقد اخوت و پيمان برادرى بين مسلمانان ايجاد كردند. در اين ميان ، بلال هم با عبيده بن حارث بن عبدالمطلب برادر شد. عبيده از مسلمانان فداكارى بود كه بعدا در جنگ بدر، در كنار پيامبر و على (ع ) جهاد كرد و مجروح شد و چند روز بعد، در بين راه ، هنگام بازگشت پيامبر از جنگ بدر، وفات كرد. (65)

نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى


free b2evolution skin
29
مرداد

سلمان 9

زيارت جناب سلمان ره


السلام على رسول الله محمد بن عبدالله خاتم النبيين السلام على امير المؤ منين سيد الوصيين السلام على الائمه المعصومين الراشدين السلام على الملائكه المقربين السلام عليك يا صاحب رسول الله الامين السلام عليك يا ولى امير المؤ منين السلام عليك يا مودع اسرار الساده الميامين السلام عليك يا بقيه الله من البرره الماضين السلام عليك يا اباعبدالله و رحمه الله و بركاته اشهد انك اطعت الله كما امرك و اتبعت الرسول كما ندبك و توليت خليفه كما الزمك و دعوت الى الاهتمام بذريته كما وقفك و علمت الحق يقينا و اعتمدته كما امرك اشهد انك باب وصى المصطفى و طريق حجه الله المرتضى و امين الله فيما استودعت من علوم الاصفيا اشهد انك من اهل بيت النبى النجباء المختارين لنصره الوصى اشهد انك صاحب العاشره و البراهين والدلائل القاهره و اقمت الصلوه و اتيت الزكوه و امرت بالمعروف و نهيت عن المنكر و اديت الامانه و نصحت لله و لرسوله و صبرت على الاذى فى جنبه حتى اتيك اليقين لعن الله من جحدك حقك و حط من قدرك لعن الله من اذاك فى مواليك لعن الله من اعنتك فى اهل بيتك لعن الله من لامك فى سادات لعن الله عدو ال محمد من الجن والانس من الاولين و الاخرين و ضاعف عليهم العذاب الاليم صلى الله عليك يا ابا عبدالله صلى الله عليك يا صاحب رسول الله صلى الله عليه و اله و عليك يا مولى امير المؤ منين و صلى الله على روحك الطيبه و جسدك الطاهر و الحقنا بمنه و رافته اذا توفانابك و بحمل الساده الميامين و جمعنا معهم بجوارهم فى جنات النعيم صلى الله عليك يا ابا عبدالله و صلى الله على اخوانك الشيعه البرره من السلف الميامين و الحقنا و اياهم بمن تولاه من العتره الطاهرين و عليك و عليهم السلام و رحمه الله و بركاته .
سلام و تحيت بر رسولخدا حضرت محمد بن عبدالله خاتم پيغمبران ؛ سلام بر حضرت على اميرالمؤ منين سيد اوصياء پيغمبران ؛ سلام بر امامان صاحب مقام عصمت و پيشواى ارشاد خلق ؛ سلام بر فرشتگان مقرب حق ؛ سلام بر تواى همصحبت و صاحب (سر) رسول خدا امين وحى اللهى ؛ سلام بر تواى ولى (خدا و) دوست حقيقى خاص امير المؤ منين ؛ سلام بر تواى مخزن ودايع و اسرار على (ع ) بزرگ اهل خير و سعادت ؛ سلام بر تواى باقيمانده از نيكويان عالم در همه ادوار گذشته سلام بر تواى عبدالله (اى سلمان محمدى )؛ سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد. گواهى مى دهم كه تو، بدان سان كه مامور بودى ، خدا را اطاعت كردى و بدان سان كه رسول خدا تو را دعوت كرد، او را اجابت كردى و پيروى نمودى و خليفه پيغمبر خدا ( على مرتضى (ع ) ) را آنسان كه بر تو فرض و لازم گردانيد يارى كردى و امت را چنانكه دانستى (و توانستى ) با همت و احترام ذريه پيغمبر دعوت (و ارشاد) نمودى ، و طريق حق را چنانكه خدا امر فرمود بطور يقين دانستى و بر آن استوار بودى . گواهى مى دهم كه تو درگاه (علم ) وصى حضرت محمد مصطفى (ص ) و طريق حجت خدا، حضرت على مرتضائى و در آنچه به تو وديعه سپردند از علوم و اسرار خاصان ، حق امانت خدا را نگاه داشتى و گواهى مى دهم كه تو از اهل بيت برگزيده با شرافت پيغمبر بودى كه براى يارى وصى او مهيا بودند و نيز گواهى مى دهم كه تو صاحب عاشره هستى (صاحب مقام و هم ايمان كه آخرين رتبه است يا از عشره مبشره هستى ) و صاحب ادله و براهين بسيار محكم و روشن و قاهر (بر افكار خلق ) و تو اركان نماز را به پا داشتى و زكات به مستحقان دادى و امر بمعروف و نهى از منكر نمودى و امانت الهى را ادا كردى و براى خدا و رسول امت را ناصح و خيرخواه بودى و براى طرفدارى دين خدا همه عمر صبر بر آزار (دشمنان و ج ) كردى هم هنگام مرگ و رحلت بكرم و رافتش ج ملحق گرداند و در آن جايگاه (بهشت عدن ) كه بزرگان اهل خير و سعادت را ملحق سازد و ما را در بهشت هاى پر نعمت به جوار آنان با آنها جمع فرمايد. درود و رحمت خدا بر تو باد اى ابا عبدالله (اى سلمان ) و رحمت و تحيت خدا بر برادران تو از شيعيان نيكوكار و اهل يمن و سعادت گذشته باد و روح و نشاط و خشنودى بر آيندگان اهل ايمان وارد سازد و ما و آنها را همه به آنان كه دوست شان مى داريم كه عترت پاك پيغمبرند ملحق فرمايد. سلام و رحمت و بركات خدا بر تو و بر همه آنان باد.

نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى


free b2evolution skin
29
مرداد

سلمان 8

زيارت سلمان
مقام والا و روح بلند سلمان ، همچنانكه در حال حيات ، آموزنده و الهام بخش بود، پس از وفات هم براى پويندگان راه معنى و جويندگان حقيقت و راستى ، الگو و درس آموز است . بعضى از اين درس ها را در سايه و به بركت زيارت مى توان آموخت .
قبر سلمان ، در مدائن ، در كرانه شرقى رود دجله است . زيارت سلمان در اين مكان ، پيوند روحى و معنوى با سلمان است و ارزش گذارى به فضيلت هاى اوست و الهام گرفتن از علم و تقوا و انسانيت و كمالات اين مرد بزرگ ، از عجم ، كه در كمال و رتبه به جائى رسيد كه از خاندان نبوت محسوب شد و به سلمان محمدى معروف گشت و مدال افتخارآميز سلمان منا اهل البيت را از حضرت رسول ، دريافت نمود.
مرحوم محدث قمى در مفاتيح الجنان ، براى سلمان زيارتى نقل مى كند كه براى استفاده بيشتر، عينا در اينجا آورده مى شود:

نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى


free b2evolution skin
29
مرداد

سلمان 7

سخنانى از سلمان
مردى به سلمان از بى توفيقى خود براى برخاستن جهت نماز شب ، شكايت كرد. سلمان گفت : در روز گناه مكن . (50)
سلمان ، در مقام مجاهده با نفس و تهذيب خود، نفس خويش را مورد خطاب قرار مى داد و مى گفت : سلمان ! بمير. (51)
سلمان ، قبل از عبدالله بن سلام از دنيا رفت . عبدالله ، شبى سلمان را در خواب ديد. پرسيد: حالت چگونه است ؟ سلمان گفت : خوب است .
پرسيد: كداميك از اعمال را برتر يافتى ؟
سلمان : توكل را چيز عجيبى يافتم (52)
هر گاه گناهى را در پنهانى مرتكب شدى ، كار خير را هم در خفا انجام بده ، و چنانچه لغزش آشكارى داشتى ، عمل خير را هم آشكارا انجام بده تا آن گناه آشكار را جبران كند. (53)

نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى


free b2evolution skin
29
مرداد

سلمان 6

وفات سلمان


پايان زندگى هر كس به مرگ اوست
جز مرد حق ، كه مرگ وى ، آغاز دفتر است
از جمله بعضى از خصوصيات انسان هاى كامل و اولياء مقرب درگاه خداوند، اينست كه گاهى از غيبت مطلع مى شوند و از نزديك شدن اجل ، حتى روز و ساعت مرگ خويش باخبر مى گردند.
سلمان ، اين مسلمان نمونه يكى از اين چهره هاست .
وقتى سلمان در مدائن مريض شد، روز بروز بيمارى اش شدت مى يافت . كم كم اطمينان مى كرد كه فرصت هاى آخر زندگى اش است .
از مولايش و حبيبش رسول الله (ص ) شنيده بود كه هر گاه اجلش فرا رسد، مردگان با او صحبت و گفتگو مى كنند.
از اين رو درخواست كرد كه تابوتى فراهم كرده او را در آن قرار دهند و به قبرستان ببرند تا يقين كند كه آيا مرگش فرا رسيده يا نه .
چنان كردند كه درخواست كرد و در تابوت ، رو به قبله و با اموات به سخن پرداخت و بر آنان سلام فرستاد: سلام بر شما كه با خاك ، هم آغوش گشته و از دنيا چشم پوشيده ايد… سلام بر شما كه خوراكتان مرگ ، و لباستان زمين شده است . شما را به خدا و رسول سوگند مى دهم كه با من صحبت كنيد، من سلمان فارسى ، آزاد كرده رسول خدايم …
مرحوم علامه مجلسى در بيان حالات سلمان ، ضمن نقل مطلب فوق ، گفتگوى مفصل و طولانى اى را نقل مى كند كه ميان سلمان فارسى و يكى از ارواح مردگان آن قبرستان انجام گرفته است و آن صدائى كه از يك قبر، به پاسخگوئى سلمان پرداخت ، از علت بهشت رفتن ، نحوه جان كندن خود، علت تفضل و رحمت خدا، خصلت ها و كارهائى كه در دنيا مى كرده ، سؤ الاتى كه پس از قبض روح از او شده ، عوالم شب اول قبر، عالم برزخ و بسيارى مطالب ديگر با سلمان گفتگو مى كرد… (47)
اين گفتگوى سلمان با اموات ، نشانه اى بود بر اينكه سلمان رفتنى است و اجل او فرا رسيده و لحظه ديدار، نزديك است .
به خانه برگشت . اينك آماده هجرت بزرگ به سوى پروردگار است . آماده است تا وديعه و امانت جان را به خداى جان آفرين باز گرداند.
سلمان در بستر مرگ است . در آخرين لحظات ، و در آستانه جدائى جان از تن ، كسى به عيادتش مى آيد. سلمان مى گريد. آن شخص مى پرسد: چرا گريه مى كنى ، در صورتيكه پيامبر، هنگام وفات ، از تو راضى بود؟
سلمان جواب مى دهد: بخدا سوگند گريه ام از ترس مرگ يا طمع به دنيا نيست بلكه بخاطر توصيه پيامبر است كه ميفرمود: بايد نصيب هر يك از شما از دنيا، همچون رهتوشه يك مسافر باشد. اينك من در حالى از دنيا مى روم كه اينهمه وسائل ، پيرامون من هست (در حاليكه در كنارش فقط آفتابه اى بود و كاسه اى …!).
آن مرد از سلمان مى خواهد كه او را نصيحتى كند.
سلمان مى گويد: در هر حكمى كه مى كنى ، در هر تصميمى كه مى گيرى ، و هنگام دست دراز كردن براى هر تقسيمى ، خدا را بياور… (48)
بامداد است و چيزى نمانده كه مرغ جانش از قفس تن پرواز كند.
همسرش را صدا مى زند كه : آن امانت نهفته اى را كه گفته بودم پنهان كنى ، بياور.
امانت را مى آورد. امانت بسته اى است كه كيسه مشكى معطر در آن قرار دارد و سلمان آنرا در روز فتح جلولاء بدست آورده است و براى روز مرگ خويش نگهداشته كه خود را با آن خوشبو و معطر سازد.
كاسه اى آب مى طلبد و مشك را در آن مى ريزد و با دست ، بهم مى زند و به همسرش مى دهد كه به اطراف بسترش بپاشد و مى گويد: مخلوقاتى نزد من مى آيند كه غذا نمى خورند ولى بوى خوش را دوست مى دارند.
همسرش چنان مى كند كه او مى گويد. آنگاه مى گويد: در را ببند و در كنارى بشين . زن به دستورش عمل مى كند.
زاذان كه در خدمت سلمان است مى گويد:
چه كسى شما را غسل مى دهد؟
سلمان : آنكس كه پيامبر را غسل داد.
- او در مدينه است و شما در مدائن ، چگونه ممكن است شما را غسل دهد؟
سلمان : همينكه چانه ام را بستى صداى پاى او را مى شنوى . مرا رسول الله (ص ) از اين مطلب ، آگاه كرده است .
زاذان مى گويد: همينكه روح پاكش از اين جهان رخت بربست و چانه اش را بستم و جلوى در آمدم ، ديدم اميرالمؤ منين (ع ) با قنبر پياده شدند. حضرت پرسيد:
سلمان وفات كرد؟
- آرى .
حضرت ، روپوش از روى سلمان برداشت . سلمان ، لبخندى بر سيماى امام زد.
امام - خوشا به حالت ،اى اباعبدالله (كنيه سلمان ) هنگاميكه حضور پيامبر رسيدى به او بگو كه با من چه كردند!…
حضرت ، سلمان را آماده دفن نمود و پس از كفن ، بر او نماز خواند، با تكبيرى بلند. و همراهش دو نفر ديگر هم بودند، كه يكى جعفر بن ابيطالب ، برادر آنحضرت ، و ديگرى حضرت خضر بود و با هر يك از اين دو هفتاد صف از فرشتگان بودند كه در هر صفى هزاران ملائكه حضور داشتند.(49)
در آخرين لحظه اى كه على (ع ) با سلمان وداع مى كرد، هديه بزرگ خويش ‍ را بصورت اين دو بيت شعر زير، كه بسى پر مفهوم و زيبا است ، تقديم داشت و بر كفن سلمان نوشت :
وفدت على الكريم بغير زاد
من الحسنات و القلب السليم
و حمل الزاد اقبح كل شى ء
اذا كان على الكريم
يعنى :
بدون رهتوشه اى از حسنات و قلب سليم ، برخداى كريم وارد شدم .
و… هنگامى كه ورود، بر كريم باشد، برداشتن توشه راه ، زشت ترين چيزهاست .
اينگونه حيات پربار سلمان محمدى پايان مى پذيرد و به سوى پروردگار خويش ، باز مى گردد.

نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى


free b2evolution skin