20
خرداد

سیاستها و تدابیر امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام)

1- هنگامی که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند، آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضایی خود پرکرد، به طوری که همه کس در پیرامون امام یقین کردند که مامون با نیت سوء حضرت را از وطن خود دور می کند. امام بدبینی خود به مامون را با هر زبان ممکن به همه گوشها رساند; در وداع با حرم پیغمبر، در وداع با خانواده اش، در هنگام خروج از مدینه، در طواف کعبه که برای وداع انجام می داد، با گفتار و رفتار با زبان دعا و زبان اشک، بر همه ثابت کرد که این سفر، سفر مرگ اوست. همه کسانی که باید، طبق انتظار مامون، نسبت به او خوش بین و نسبت به امام بخاطر پذیرش پیشنهاد او بدبین می شدند در اولین لحظات این سفر دلشان از کینه مامون، که امام عزیزشان را این طور ظالمانه از آنان جدا می کرد و به قتلگاه می برد، لبریزشد.

 

 

 

2- هنگامی که در مرو پیشنهاد ولایتعهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت بشدت استنکاف کردند و تا وقتی مامون صریحا آن حضرت را تهدید به قتل نکرد آن را نپذیرفتند. این مطلب همه جا پیچید که علی بن موسی الرضا(علیه السلام) ولیعهدی و پیش از آن خلافت را، که مامون به او با اصرار پیشنهاد کرده بود، نپذیرفته است. دست اندرکاران امور، که به ظرافت تدبیر مامون واقف نبودند، ناشیانه عدم قبول امام را همه جا منتشرکردند، حتی فضل بن سهل در جمعی از کارگزاران و ماموران حکومت گفت: من هرگز خلافت را چنین خوار ندیده ام، امیرالمؤمنین آن را به علی بن موسی الرضا(علیه السلام) تقدیم می کند و علی بن موسی دست رد به سینه او می زند.

 

 

 

خود امام در هر فرصتی اجباری بودن این منصب را به گوش این و آن می رساند; همواره می گفت من تهدید به قتل شدم تا ولیعهدی را قبول کرد.، طبیعی بود که این سخن همچون عجیب ترین پدیده سیاسی، دهان به دهان و شهر به شهر، پراکنده شد و همه آفاق اسلام در آن روز یا بعدها بفهمند که در همان زمان که کسی مثل مامون فقط به دلیل آنکه از ولیعهدی برادرش امین عزل شده است به جنگی چندساله دست می زند و هزاران نفر از جمله برادرش امین را به خاطر آن به قتل می رساند و سر برادرش را از روی خشم شهر به شهر می گرداند، کسی مثل علی بن موسی الرضا(علیه السلام) پیدا می شود که به ولیعهدی با بی اعتنایی نگاه می کند و آن را جز با کراهت و در صورت تهدید به قتل نمی پذیرد.

 

 

 

مقایسه ای که از این رهگذر میان امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) و مامون عباسی در ذهن ها نقش می بست درست عکس آن چیزی را نتیجه می داد که مامون به خاطر آن این سرمایه گذاری را کرده بود.

 

 

3- با اینهمه علی بن موسی الرضا(علیه السلام) فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ‌یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مامون که فکر می کرد فعلا در شروع کار این شرط قابل تحمل است و بعدا بتدریج می توان امام را به صحنه فعالیتهای خلافتی کشانید،

 

 

این شرط را از آن حضرت قبول کرد. روشن است که با تحقق این شرط، نقشه مامون نقش برآب می شد و بیشترین هدفهای او برآورده نمی گشت.

امام، در همان حال که نام ولیعهد داشت و قهرا از امکانات دستگاه خلافت نیز برخوردار بود، چهره ای به خود می گرفت که گویی با دستگاه خلافت مخالف و به آن معترض است; نه امری، نه نهی، نه تصدی مسؤولیتی، نه قبول شغلی، نه دفاعی از حکومت و طبعا نه هیچگونه توجیهی برای کارهای آن دستگاه.

 

 

 

روشن است که عضوی در دستگاه حکومت که چنین با اختیار و اراده خود، از همه مسؤلیتها کناره می گیرد نمی تواند نسبت به آن دستگاه صمیمی و طرفدار باشد. مامون بخوبی این نقیصه را حس می کرد و لذا پس از آنکه کار ولیعهدی انجام گرفت بارها در صدد برآمد امام را برخلاف تعهد قبلی با لطائف الحیل به مشاغل خلافتی بکشاند و سیاست مبارزه منفی امام را نقض کند، اما هر دفعه امام هشیارانه نقشه او را خنثی می کرد.

منبع حوزه نت


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...