سه گونه اسلام
از آنچه شهید بهشتی در سخنرانی خود تحت عنوان «سه گونه اسلام» بیان داشته است چنین بر می آید که این سخنرانی پاسخ به سؤال مقدری است که بر اساس عملکرد مختلف مسلمانان طرح شده است. به راستی اگر اسلام یک حقیقت بیش نیست دليل مواجهه با رفتارها و عملکردهای مختلف تحت عنوان مسلمانی چیست؟ از طرف دیگر وظیفه رهبران دینی به عنوان شخصیت های مؤثر در جامعه مسلمانان در این خصوص چیست؟
توصیفی که در این مقاله از وضعیت جامعه مسلمانان شده بر مبنای گرایش و انگیزه های گوناگون آنها در رو آوردن به اسلام است:
1. گروهی جستجوگر حقیقت که به دنبال ایده ای انسانی و الهی هستند.
2. گروهی مردم ناراضی که به سبب عدم رضایت از وضع موجود، هر وضعیتی را که احتمال دهند شرایط بهتری را برای آنها ایجاد می کند، می پذیرند.
3. افرادی فرصت طلب که در محیط کنونی خود فرصتی برای رشد و ترقی و رسیدن به مقام دلخواه پیدا نکرده اند با ایجاد شرایط جدید به دنبال یافتن موقعیت های جدید برای خود هستند و برای رسیدن به این هدف تن به خطر هم میدهند.
4. گروهی که فرصت طلبان حقیقی هستند و در کمین نشسته اند تا با ایجاد شرایط جدید از آنچه با رنج دیگران به دست آمده، بهره ببرند.
5. گروهی که در اکثریت به سر می برند مردم معمولی هستند که براساس تجربیات زندگی شخصی آموخته اند که در پناه قدرتی زندگی کنند؛ زندگی زده و طالب زندگی روزمره هستند.هریک از افراد فوق به عنوان عضوی از جامعه به شمار می آیند و نباید به حذف آنان بدون تلاش و کوشش اقدام نمود، بلکه با عمل و تأثیرات مثبت باید گروه های چهارم به بعد را به گروه اول رسانید. نقش الگوهای دینی در این میان عاملی مهم و اساسی به شمار می آید. همان گونه که پیامبر اکرم (صلی الله عليه و آله و سلم) در جامعه خود با این گروه ها مواجه بودند و در اقدامات خود سعی بر هدایت افراد داشتند نه حذف آنان.
وجود یک برنامه مستمر خودسازی اسلامی انسان در اجتماع، می تواند بر اصلاح جامعه اثر بگذارد و مسلمانان اقلیمی و تابعیتی و سیاسی را به سوی رسیدن به اسلام واقعی سوق دهد».وی در ادامه می گوید: «موفقیت کوچک در انسان سازی موفقیتی است بس بزرگ». یعنی نباید ناامید بود و از حداقل تأثیرات اجتماعی نیز نباید غافل شد و با پشتکار و استمرار به فعالیت های جدید اقدام نمود.
مطلب دیگری که در همین راستا مطرح می شود ضرورت شناخت اجتهادی به جای تقلید است که شهید بهشتی آن را برای جوانان ضروری می داند. نباید به دلیل مسلمانی والدین، بچه ها کورکورانه اسلام را قبول کنند. بلکه باید با شناختی عمیق، اسلام را بپذیرند و تحت تأثیر انگیزه های دیگران در پذیرش اعتقادات خود واقع نشوند. تعبیر زیبای «شناخت اجتهادی» بزرگترین گام در جهت ارتقاء بخشیدن به وضعیت افراد در یک جامعه است. زیرا رونق حقیقی دیندارانه زیستن و به کمال رسیدن فرد و جامعه در مسیر واقعی اسلام، با چنین شناختی میسر می شود.نکات مهم و اساسی دیگری در این سخنرانی وجود دارد از جمله توجه عمیق به نماز، امر به معروف و نهی از منکر، حجاب و غیره. آنچه بسیار قابل اهمیت است نگاه جامعه شناختی است که در پذیرش اسلام از سوی افراد گوناگون مورد توجه قرار می گیرد و چالش ها و راهکارهای خاص خود را به همراه دارد به نحوی که شخصیت ها، نه از آن نظر که اصالت به فرد داده شود بلکه به جهت الگو بودن خویش، اثرات مهمی را می توانند در چنین جامعه ای از خود بر جای بگذارند.
در یک نگاه کلی می توان نقش الگوها را در دنیای جدید و به دلیل ثابت بودن موازین آنان از ضروریات اساسی جامعه دانست و با توجه به تنوع انگیزه ها در روی آوردن افراد به اسلام این الگوها نقش آفرینی بیشتری خواهند داشت. به بیان شهید بهشتی این پنج گرایش در پذیرش اسلام در تمامی مقاطع تاریخی مطرح بوده اند:
«این تقسیم بندی در ادوار تاریخ و در نظام های مختلف اجتماعی همچنان به قوت خودش باقی مانده یعنی بنده تا این لحظه هیچ جامعه ای را با هیچ نظامی سراغ ندارم که در آن جامعه این پنج گروه خودنمایی نکرده باشند، چه قبل از نهضت و چه بعد از نهضت».
با توجه به تاثیر عمیق الگوها، آنها همواره از نقش ثابتی برخوردار هستند و موضوعات اجتماعی نیز با توجه به آنچه شهید بهشتی گفته است به شکل یک نیاز اجتماعی از جایگاه ثابت و ویژه ای برخوردار خواهند بود. بنابر این عوامل متغیری که در جوامع، در اعصار گوناگون، وجود دارند باید شناسایی شوند. این دیدگاه همچنین بر یک فلسفه تاریخ مشخصی دلالت می نماید که از سنت های قرآنی در طول تاریخ حکایت دارند و پرداختن به آن در توانایی و تخصص نگارنده نمی باشد.
علاوه بر مطالب ذکر شده، پرهیز از پذیرش تقلیدی در اعتقادات اسلامی و رو آوردن به فهم عمیق در حوزه شناخت و اعتقادات و تثبيت چنین تفکری در حوزه کلان زندگی اجتماعی در این متن مشاهده می شود که پاسخ روشن و قاطعی است به اندیشه هایی که در طول تاریخ به جهالت بشر در رو آوردن به اسلام اصرار داشته اند و حتی ساختار و محتوای این دین را مبتنی بر خرافات و موهومات و اموری جاهلانه می دانسته اند. نکته دیگر که از این متن قابل ارائه است اینکه، اسلام یک حقیقت واحد بیشتر نیست و آنان که به شناخت اسلام براساس رفتار صرف مسلمانان اکتفا می کنند باید قبل از هر اقدامی به این تفکیک تاریخی بپردازند و اقدام به جداسازی اسلام از مسلمانان نمایند. ضمنا به طور مشخص از نقش معصومین (عليهم السلام) در شناخت حقیقت دین آگاه شوند. به این ترتیب مسلمانان حقیقی را از چهار گروه بعدی جدا نمایند و به حقیقت تأثير الگوهای ثابت دینی واقف شوند. نباید به نگاهی ظاهری بسنده نمایند بلکه به ساز و کار اسلام و الگوهای دینی به عنوان امری ثابت در تعامل با جامعه به عنوان موضوعی متغیر در رفتار و عملکرد بپردازند. این اقدام، نیازمند شناختی اجتهادی است هم برای آنهایی که اسلام را به عنوان یک اعتقاد پذیرفته اند به عنوان یک معرفت درونی، هم کسانی که از بیرون به اسلام می نگرند، به عنوان یک ضرورت حتمی و تاریخی به شمار می آید.
منبع اسلام و مقتضیات زمان از دیدگاه شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی/ صدیقه قاسمی؛ باهمکاری بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید دکتر بهشتی.
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب