29
مرداد

سلمان 1

در جستجوى نشانه سوم بودم . پس از چند روز او را همراه اصحابش در قبرستان بقيع ديدم . دو عبا در بر داشت . يكى را پوشيده و يكى را به شانه انداخته بود. پشت سرش قرار گرفتم تا مهر نبوت را ببينم . همينكه متوجه مقصود من شد عبا را از دوش خود برداشت و من آن علامت و مهر نبوت را، آنگونه كه توصيفش را شنيده بودم ديدم . خود را روى پايش ‍ انداخته و بر آن بوسه زدم و گريه كردم .


از من ماجرا را پرسيد و من داستان و سرگذشت خويش را براى آنحضرت بازگو كردم . از آن پس ، مسلمان شدم ولى چون برده بودم از شركت در جنگ بدر و احدمحروم ماندم .
ولى به پيشنهاد پيامبر با صاحب و مالك خود مكاتبه (4) نمودم و با يارى و كمك مسلمين و عنايت خداوند آزاد گرديدم و اينك بعنوان يك مسلمان آزاد، زندگى مى كنم و در جنگ خندق و ساير جنگها شركت كرده ام . (5)
در دير بود جايم به حرم رسيد پايم
به هزار زدم تا، در كبريا زدم من
قدم شهود بر بارگه قدم نهادم
علم وجود در پيشگه خدا زدم من

نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى

 

صفحات: 1· 2· 3· · 5


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم