زمينه هاى خارجى تهاجم فرهنگى
زمينه هاى خارجى تهاجم فرهنگى
همان گونه كه در قسمت اول اين بحث عنوان شد، منشا اصلى تهاجم فرهنگى ، اوضاع و شرايط سياسى ، اجتماعى خارجى ، بخصوص وضعيت بحرانى كشورهاى استعمارى مى باشد.
وقتى كشورهاى بزرگ صنعتى دچار بحرانهاى اقتصادى ، فرهنگى و اجتماعى شدند، تنها راه چاره را در انتقال اين بحران به جوامع غير صنعتى يافتند، به اين صورت كه با تسخير كشورهاى عقب افتاده ، علاوه بر تامين مواد اوليه و كارگر ارزان ، با ارسال متخصصان ، كارمندان و كالاهاى مصنوعى خود به اين جوامع ، مشكل تورم و بيكارى خود را تا حدودى از اين طريق حل كردند. در اين قسمت عمده ترين عوامل خارجى تهاجم فرهنگى را بر مى شمريم :
الف تبليغ عليه تعاليم الهى :
دشمنان اديان الهى هميشه سعى مى كنند دين را از صحنه و متن زندگى خارج نموده و آن را به حاشيه برده امرى غير ضرورى جلوه دهند. زيرا دين حقيقى را مانع چپاولگرى و غارت خود مى بينند.
آنان براى رسيدن به اين هدف ، تمام امكانات خود را بسيج مى كنند و با تبليغات گسترده و دامنه دار سعى دارند چهره دين را نا مطلوب ، ناقص ، عقب افتاده و در يك كلمه غير ضرورى و بى اهميت نشان دهند.
اگر قوانين و مقررات الهى در بين جامعه سست ، تضعيف و تحريف شود، گردنكشان به راحتى مى توانند به اهداف شوم استكبارى خود دست يابند. به همين دليل سعى مى كنند قوانين الهى را به اشكال مختلف مورد هجوم قرار داده تا بتوانند به امكانات و ذخاير مادى و معنوى كشورها، خاصه مسلمانان چنگ انداخته و زمينه را براى هر گونه تاخت و تاز و تهاجم فراهم نمايند.
بنابراين مستكبران دين را مانع اصلى خود مى بينند، از اين رو با تمام توان آن را مورد تهاجمات خود، خاصه تهاجم فرهنگى قرار مى دهند.
ب برترى نژادى :
قوم گراى و نژاد پرستى همواره يكى از معضلات بشريت بوده و مى باشد از زمانهاى گذشته تاكنون درگيرى و اختلافات نژادى بدترين نوع جنگها بوده و بيشترين خونريزى را بدنبال داشته است . امروزه با وجود ادعاهاى فراوان مبنى بر پيشرفت فرهنگ و تمدن بشر، هنوز هم شاهد تصفيه هاى خونين قومى و نژادى در اطراف و اكناف دنيا هستيم كه يكى از نمونه هاى فاجعه آميز آن ، جنايات صربها عليه ملت مسلمان و مظلوم بوسنى ، آنهم در قلب اروپاى وحشى بظاهر متمدن مى باشد.
قرآن ، فلسفه اصلى اختلاف رنگ ، پوست ، زبان ، قبيله و نژاد را عامل تسهيل در شناسائى گروههاى مختلف از يكديگر مى داند.
… وجعلناكم شعربا و قبائل لتعارفوا…
… شما را ملت ها و قبيله ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد…
اما بشر با برداشت نادرست از اين فلسفه خلقت ، آن را پايه اصلى اختلاف و برترى طلبى خود قرار داد و جنگهاى فراوانى براه انداخت كه از جمله آنها دو جنگ جهانى اول و دوم بود كه مايه خسارت فراوانى بر زندگى بشر شد.
بنابراين تا زمانى كه اين حس غير اخلاقى و زشت بر انسانها و دولتها، حكومت مى كند، زمينه جنگ و تهاجم نيز وجود خواهد داشت ، كما اينكه در حال حاضر نيز شاهد تهاجمات فرهنگى مبتنى بر حس برترى طلبى غربى ها به رهبرى امريكا، عليه كشورهاى ديگرى مى باشيم .
ج رشد صنعت و تكنولوژى :
از زمانى كه كشورهاى اروپايى از سلطه جو خفقان قرن وسطايى نجات يافتند، تحول چشم گيرى در زمينه علوم و صنايع بدست آوردند، اين پيشرفت فنى و تكنولوژيكى اگر چه در بسيارى از زمينه ها به خدمت بشريت شتافت ؛ اما بعلت فقدان روحيه الهى و معنوى و انسان دوستانه ، صاحبان اين تكنولوژى ، خسارات جبران ناپذيرى را نيز براى بشريت به بار آوردند. كشورهاى صنعتى ، سلاحهاى مرگبار و مخرب ناشى از تكنولوژى جديد را به خدمت حس نژاد پرستى قديمى خود گرفته و در سطح گسترده ترى دست به تهاجم زدند.
پيدايش ماشين هاى صنعتى تحول عظيمى در جوامع بشرى ايجاد كرد، همان كسانى كه براى تهيه نان شب ، دچار مشكل بودند، آنهايى كه براى توليد نخ و پارچه مى بايست هفته ها و ماهها روى دوك نخ ريسى تلاش كنند تا شايد چند متر پارچه ببافند، بعد از انقلاب صنعتى به مدد وسايل پيشرفته ، به كالاهاى فراوانى دست يافتند تا جايى كه جمعيت آنها قادر به مصرف آن همه كالاى انباشته شده نبود و حتى توليد فراوان براى آنان مشكلات عديده اى ايجاد كرد. از جمله اين مشكلات موارد زير را مى توان بر شمرد:
1 مشكل كالاهاى مازاد بر مصرف و باقى مانده در انبارها.
2 كمبود مواد اوليه مورد نياز كارخانه ها و صنايع .
3 مواجهه با مشكل بيكارى بدلايل جايگزينى ماشين به جاى انسان .
4 نياز به بازارهاى مصرف جهانى دائمى و مقرون به صرفه .
اين موارد، بلافاصله پس از انقلاب صنعتى گريبانگير كشورهاى صنعتى شد و آنها را به ورشكستگى نزديك كرد. در نهايت چاره مشكل را در انتقال اين بحران به كشورهاى غير صنعتى ديدند و در واقع استعمار به معناى علمى از اينجا آغاز شد.
استعمار براى دست يابى به مقاصد فوق از حربه تهاجم فرهنگى استفاده كرد. و با اين شعار كه كشورهاى پيشرفته و صنعتى ، ملل متمدن ، و جوامع غير صنعتى ملل وحشى ، هستند، و اينكه كشورهاى متمدن وظيفه تعمير و آبادانى كشورهاى عقب مانده را بعهده دارند، اذهان عمومى را براى هجوم و اشتغال نظامى آماده كردند و سپس دست به تجاوز عليه كشورهاى غير صنعتى زدند.
بسيارى از كشورها فريب اين شعارها را خورده و باور كردند كه آنها واقعا براى نجات انسان هاى عقب مانده تلاش مى كنند. بخصوص وقتى ديدند، استعمار پس از وارد شدن در هر سرزمين عقب مانده تلاش مى كنند. بخصوص وقتى ديدند، استعمار پس از وارد شدن در هر سرزمين اقدام به تاسيس امكانات رفاهى از قبيل جاده ، راه آهن و غيره مى كند، بر اعتمادشان افزوده شد. غافل از اينكه اين اقدامات براى سهولت در امر غارت مواد اوليه و منابع ارزشمند نهفته در آن سرزمين بود.
كشورهاى استعمارى موفق شدند كه با استفاده از تهاجم به فرهنگ ملل مختلف حضور همه جانبه اى در كشورهاى توسعه نيافته پيدا كنند و همزمان با غارت منابع اقتصادى به تحقير فرهنگى اين جوامع از داخل بپردازند؛ به طورى كه به ملتها تلقين كنند كه بدون كمك كشورهاى صنعتى ادامه حيات و دسترسى به صنايع پيشرفته محال مى باشد. اما اين وضع چندان طول نكشيد و بالاخره برخى ملتها بيدار و متوجه شدند كه حضور استعمار چيزى جز فقر و فلاكت براى آنها بجاى نمى گذارد، بر اين اساس ملتهاى آسيايى ، افريقايى و آمريكاى لاتين كه سالها در زير يوغ استعمار مورد استثمار واقع شده بودند به فكر استقلال افتاده و مبارزات چشمگيرى را براى اخراج بيگانگان از سرزمين خود آغاز كردند.
تهاجم فرهنگى
نويسنده : معاونت انتشارات مركز فرهنگى سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب