رابطه گناه با فساد فسق و فجور انسان
رابطه گناه با فساد فسق و فجور انسان
از منظر قرآن و آموزه هاي اسلامي فساد و تباهي در جوامع انساني چه رابطه اي با گناه و فسق و فجور انسان دارد؟
عمل و عكس العمل در نظام هستي خداوند سبحان براي گردش كار آفرينش و نظم و انضباط بخشيدن به امور هستي سنت ها و قوانيني قرار داده است كه خلقت بر اين اساس سامان يافته و اداره مي شود.انديشه ها، گفتارها و كارهاي انسان نيز براساس اين قانون الهي داراي عكس العمل هاي مناسب است. قانون سوم نيوتن دراين باره مي گويد: نيروي تك و فرد در طبيعت وجود ندارد، هر نيرويي در هر جايي باشد، قطعا نيروي ديگر به همان اندازه اما در جهت مخالف آن وجود دارد. به عبارت بهتر، نيروهاي موجود در طبيعت (خلقت) دوتايي هستند. همانطور كه تكه چوبي كه فقط يك سر داشته باشد وجود ندارد. اگر يكي از اين دو نيرو را كنش يا عمل بناميم، نيروي مقايل آن واكنش يا عكس العمل ناميده مي شود. بنابراين بطور كلي برجهان هستي سنت عمل و عكس العمل حاكم است و هميشه بين اعمال انسانها و حوادث كنوني ارتباط تام و تمام برقرار است و نيكي ها و بدي هاي هركس به او برمي گردد. در واقع وضعيت كنوني هركس و هر جامعه اي، نتيجه وضعي اعمال او و كارهاي افراد جامعه اوست! براساس آنچه گفته شد برآنيم تا با لطف حضرت حق، آثار اعمال انسان ها را از منظر قرآن و روايات در اين ستون مورد بحث و بررسي قرار دهيم با اميد به اينكه انشاءا… الرحمن مورد استفاده همگان واقع شود.
گناه موجب فساد و تباهي جامعه يكي از بزرگترين دشمنان خوشبختي و سعادت انسان و جامعه، گناه و نافرماني از دستورات خداوند است.. خداوند متعال كه آفريننده و خالق انسانها است و به همه نيازها و احتياجات ما آگاهي كامل دارد و ازسوي ديگر تمام تهديدهاي زندگي فردي و اجتماعي بشر را نيز بخوبي مي شناسد براي رفع احتياجات انسانها و حفظ شخص و شخصيت آنها از انواع آفات و امراض جسمي و روحي، دستورات كامل و راهگشايي فرستاده است. رعايت اوامر و نواهي خداوند سبحان، ضامن سلامت فردي و اجتماعي بشر است. اكنون به هر ميزاني كه انسان يا جامعه اي درعرصه عمل از اين دستورات حيات بخش و روحنواز فاصله بگيرند، به همان تناسب خود و ديگران را گرفتار انواع و اقسام گرفتاري و تباهي و فساد مي كنند. درست مثل راننده اي كه به همان تناسبي كه ازمقررات راهنمايي و رانندگي در يك جاده پرپيچ و خم كوهستاني تخلف مي كند، خود و ساير مسافران را در معرض تهديد و خطر جدي قرار مي دهد. در اين رابطه خداي متعال در قرآن كريم مي فرمايد: ظهرالفساد في البر والبحر بما كسبت ايدي الناس ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون. فساد، در خشكي و دريا بخاطر كارهايي كه مردم انجام داده اند آشكار شده است! خداوند مي خواهد نتيجه بعضي از اعمالشان را به آنها (مردم) بچشاند، شايد (متنبه و هوشيار شوند و به سوي درستي و راستي و حق) بازگرداند. بگو در زمين سير كنيد و ببينيد كه عاقبت كساني كه قبل از شما بودند چگونه بود…. (اسراء 42-41)
مفسر تفسير راهنما ذيل اين آيه نوشته است: امام صادق(ع) فرموده اند: «حيات جنبندگان در خشكي و دريا وابسته به باران است كه اگر باران نبارد، درخشكي و دريا فساد مي شود و همين كه گناهان انسان زياد شد، باران نازل نمي شود. در آيه 30 شوري مي خوانيم: ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير هر مصيبتي به شما رسد به خاطر عملكرد شماست. ولي بدانيد كه خداوند به خاطر رحمت و لطفش از بسياري گناهانتان مي گذرد. (اگر بخواهد كيفر همه كارهاي شما را بدهد، احدي روي زمين باقي نمي ماند) برخي سختي ها و تلخي هاي دنيوي، گوشه اي از كيفر گناهان انسان است.
پيامهاي آيه: 1 شرك، سبب فساد و تباهي در زمين است «عما يشركون ظهرالفساده»
2- اعمال انسان، درطبيعت اثر مي گذارد. اعمال نارواي انسان، مانع از سودبخشي آب و خاك و عامل بروز پديده هاي ناگوار است. «ظهرالفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس»
3- فساد محيط زيست، به خاطر عملكرد انسان است. «ظهر الفساد… بما كسبت»…
4- همه كيفرها به قيامت واگذار نمي شود. بلكه بعضي كيفرها در همين دنيا تحقق مي يابد.ليذيقهم بعض الذي5- آنجا كه هدف هشدار و اصلاح است.گاهي اندكي تنبيه كافي است ليذيقهم بعض الذي عملوا لعلهم يرجعون 6- هدف از چشاندن كيفر بعضي گناهان، توبه و بازگشت است. «لعلهم يرجعون» (بايد از بلاها درس گرفت). همچنين مفسر تفسير نمونه نيز درباره رابطه گناه با فساد و تباهي نوشته است: بدون شك، هر كار خلافي در وضع «جامعه»، و از طريق آن در وضع «افراد» اثر مي گذارد، و موجب نوعي فساد در سازمان اجتماعي مي شود، گناه و كار خلاف و قانون شكني، همانند يك غذاي ناسالم و مسموم است كه در سازمان بدن انسان، چه بخواهيم، و چه نخواهيم، تأثير نامطلوب خواهد گذارد، و انسان گرفتار واكنش طبيعي آن مي شود. به عنوان مثال: - «دروغ» سلب اعتماد مي كند.
- «خيانت در امانت» روابط اجتماعي را برهم مي زند.
- «ظلم» هميشه منشأ ظلم ديگري است.
- «سوء استفاده از آزادي»به ديكتاتوري مي انجامد، و ديكتاتوري به انفجار.
- «ترك حقوق محرومان» كينه و عداوت مي آفريند، و تراكم كينه ها و عداوتها اساس جامعه را متزلزل مي سازد.
خلاصه اين كه: هر كار نادرست، چه در مقياس محدود و چه گسترده، عكس العمل نامطلوبي دارد، و يكي از تفسيرهاي آيه ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس» همين است (اين رابطه طبيعي «گناه» و «فساد» است.) ولي از روايات اسلامي استفاده مي شود: بسياري از گناهان علاوه بر اينها، يك سلسله آثار شوم با خود همراه مي آورند، كه ارتباط و پيوندشان با آن آثار، لااقل از نظر طبيعي ناشناخته است. مثلا در روايات آمده است «قطع رحم» عمر را كوتاه، و «خوردن مال حرام» قلب را تاريك، «و «شيوع زنا» سبب فناي انسان ها مي شود و روزي را كم مي كند و… (سفينه البحار، ماده زني) حتي در روايتي از امام صادق(ع) مي خوانيم: من يموت بالذنوب اكثر ممن يموت بالاجال: «آنها كه به وسيله گناه از دنيا مي روند بيش از كساني هستند كه به مرگ طبيعي مي ميرند.» (همان، ماده ذنب) نظير همين معني به تعبير ديگري در قرآن مجيد آمده است، آنجا كه مي فرمايد: ولو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانو يكسبون: «اگر آنها كه در شهرها و آبادي ها زندگي مي كنند، ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند، بركات آسمان ها و زمين را به روي آنها مي گشاييم، ولي آيات ما را تكذيب كردند، ما نيز آنها را به مجازات اعمالشان گرفتيم! (اعراف96)
به اين ترتيب، «فساد» در آيه مورد بحث، اعم از مفاسد اجتماعي و بلاها و سلب بركات است. نكته قابل توجه ديگر اين كه: از آيه فوق استفاده مي شود كه يكي از فلسفه هاي آفات و بلاها، تأثير تربيتي آنها روي انسان ها است، آنها بايد واكنش اعمال خود را ببينند، تا از خواب غفلت بيدار شوند، و به سوي پاكي و تقوا بازگردند. نمي گوئيم، همه شرور و آفات از اين قبيل است، ولي مي گوييم حداقل، بخشي از آنها داراي چنين فلسفه اي است و البته فلسفه هاي ديگري نيز دارد كه در جاي خود بايد به آن پرداخته شود . از آنچه بيان شد به خوبي مي توان فهميد كه انسان در گرو انديشه ها و گفتارها و اعمال خويش است و آنچه از او صادر شده، به او وارد خواهد شد: از مكافات عمل غافل نشو گندم از گندم برويد جو ز جو
گناهان اجتماعي و پيامدهاي آن حوزه هاي چهار گانه روابط آموزه هاي وحياني قرآن و شريعت اسلام، به روابط چهار گانه انسان با خدا، انسان با انسان و انسان با ديگر آفريده ها و انسان با خودش توجه داشته و ضمن تبيين موقعيت و جايگاه هر يك، توصيه هايي را در شكل آموزه هاي دستوري بيان كرده است. از نظر قرآن، عبادت واقعي تنها در همين روابط درست ميان انسان با خدا و عمل صالح در اين حوزه يعني عبادت صرف و پرستش خداوند خلاصه نمي شود، بلكه عمل صالح در سه حوزه ديگر نيز بخشي از مفهوم عبادت كامل است؛ از اين رو آموزه هاي قرآني، دين را در حوزه عمل شخصي و ارتباط ميان خدا و انسان محدود نمي سازد و به سه حوزه ديگر كه مرتبط با خلق و مخلوقات خداوندي است، توجه ويژه اي مبذول مي دارد، به گونه اي كه برخي باتوجه به بخش اعظم آموزه هاي وحياني قرآني و اسلام حتي به اين نتيجه شبه افراطي رسيده اند كه «عبادت به جز خدمت خلق نيست».
براساس همين مبناي اصيل قرآني مي توان اعمال صالح و طالح را در هر چهار حوزه، ردگيري و مفهوم گناه را در هر يك شناسايي كرد. بدين معني كه همان گونه كه بخشي از اعمال صالح به عبادات محض اختصاص مي يابد و ترك آن ها گناه شمرده مي شود، هم چنين بخشي از اعمال صالح به حوزه هاي روابط انسان با انسان و انسان با ديگر مخلوقات مرتبط مي شود و هرگونه عمل خلاف عقل و شريعت در اين دو حوزه، به معناي عمل طالح و گناه شمرده شده و مجازات و كيفر دنيوي و اخروي بر آن مترتب مي شود. بهر هر حال، آموزه هاي وحياني قرآن به هر چهار بخش توجه داشته و هر گونه تخلفي در اين چهار حوزه را به عنوان گناه معرفي كرده است به گونه اي كه تبعات و آثار اين تخلف در زندگي دنيوي و اخروي و در حوزه ماديات و معنويات خود را نشان مي دهد.
قرآن وسبك زندگي
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب