درآمدن زنبورى نزد رسول و علت شيرينى عسلش
درآمدن زنبورى نزد رسول و علت شيرينى عسلش
در كتاب امالى روايت شده كه روزى حضرت سيد عالم صلى الله عليه و آله در سايه نخلى نشسته بود، و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در خدمت آن حضرت بود.
كه ناگاه زنبورى بيامد و مثل پروانه به گرد سر آن حضرت گرديد و با زبان خود با رسول خدا صلى الله عليه و آله تكلم مى كرد و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آستين مبارك خود را مى افشاند كه زنبور از آن حضرت دور شود، و حضرت رسول صلى الله عليه و آله تبسم مى كرد تا اين كه فرمود:
يا على مى دانى كه اين زنبور چه مى گويد يا نه ؟ مراد اين زنبور آن است كه ما را مهمان كند، مى گويد: در فلان موضع قدرى شهد نهاده ام اميرالمؤ منين عليه السلام را بفرما تا بياورد عذر خواهى بسيار مى نمايد كه سليمان پيغمبر را مور ضعيفى به پاى ملخى مهمان نمود اگر زنبور بى نوايى خواجه دو سرا، را به قدرى عسل مهمان كند عيب نخواهد داشت .
خلاصه اميرالمؤ منين عليه السلام به فرموده رسول رب العالمين آن عسل را حاضر نموده ميل فرمودند، پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله از همان زنبور احوال پرسيد كه خوراك شما از شكوفه تلخ بيش نيست چگونه مى شود؟ كه در اندرون شما شهد شيرين مى شود و عرض كرد: يا رسول الله هر گاه قدرى شكوفه به درون ما داخل مى شود فى الحال الهام اللهى مى شود كه سه مرتبه به جانب شما صلوات مى فرستيم و به سبب صلوات آن شكوفه تلخ در شكم ما شهد شيرين مى گردد
كشكول النور: ج 2، ص 28، به نقل از كتاب امالى
داستانهايى از انوار آسمانى - يوسفى
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب