داستانی آموزنده: «جای خدا حکم مکن»
داستانی آموزنده: «جای خدا حکم مکن»
این داستان، از داستانهای راستینی است که بسیار آموزنده است و انسان را در مسیر تنبه قرار میدهد و میفهماند که هر انسان اگر حتی به اندازه ذرهای عمل ناپسند انجام دهد سزایش را خواهد دید اگرچه از بزرگ مردان خدا باشد.
«سعد بن معاذ» از بزرگان مدینه، مردی مدبر و شجاع و شخصیتی با نفوذ در میان قبیله خود بود. از این رو در همان دوران جوانی به مقام ریاست قبیله أوس برگزیده شد. او رئيس انصار و فوق العاده نزد رسول خدا(صلىاللهعليهوآله) و مسلمين محترم بود، و طورى احترام داشت كه وقتى سواره مىآمد، رسول خدا(صلىاللهعليهوآله) مىفرمود: «مسلمين به استقبالش بروند» و خود پيامبر(صلىاللهعليهوآله) نیز هنگام ورود او تمام قامت در برابر او بلند میشد.
مسلمانشدن سعد تاثیر شگرفی در گسترش آیین پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در مدینه داشت؛ به گونهای که با تدبیر وی در یک روز، تمامی مردم «بنیالاشهل» مسلمان شدند. او از آن هنگام تا زمان شهادت، در راه گسترش و ترویج اسلام لحظهای از پا ننشست، تردیدی به دل راه نداد و در تمامی صحنهها حضور یافت. او در بسیاری از غزوات و جنگها از جمله جنگ بدر، احد، خندق، غزوه بنینضیر، بنیقینقاع و بواط شرکت داشت.
این مسلمان متعهد و تلاشگر در جریان جنگ خندق، بر اثر تیری که از ناحیه دشمن بر رگ اکحل وی[۱] اصابت نمود دچار خون ریزی شد؛ از آن پس، بر اثر خونریزی روزبهروز حال او رو به وخامت و ضعف نهاد و بستری گردید. او شهید زنده و جانبازی مومن بود که در مسیر شهادت قرار گرفته بود. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مکرر به عیادتش میآمد و از او تجلیل و احترام میکرد. در لحظات آخر عمر وی، حضرت در کنار بسترش میآمد و خود از او پرستاری مینمود و این دعا را در حق او مینمود: «خدایا! سعد در راه تو جهاد کرد و پیامبرش را تصدیق نمود، روح او را به خوبی بپذیر».[۲]
سعد بن معاذ، سرانجام، پس از غزوه بنی قریظه، بر اثر همان جراحت در سن ۳۷ سالگی به شهادت رسید.
صبح آن شبی که سعد بن معاذ از دنیا رفت، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) پس از نماز صبح به همراه مردم به سوی خانه سعد حرکت کردند؛ وقتی به خانه او وارد شدند دیدند بستگان او مشغول غسل دادن جنازه سعد هستند. حضرت در کناری نشست، ناگاه دیدند آن حضرت زانوهای مبارکش را جمع کرد، علتش را پرسیدند، فرمود: «فرشتهای فرود آمد، جا برای او نبود به او جا دادم».
هنگامی که تابوت او را برداشتند، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) شخصاً جلوی تابوت را گرفته بود و فرمود: «سوگند به کسی که جانم در دست اوست هفتاد هزار فرشته جنازه سعد را تشییع میکردند».[۳]
مقام سعد بن معاذ به حدی بود که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به او فرمود: «مژده باد بر تو، خداوند پایان عمرت را با شهادت ختم کند و عرش خدا از مرگ تو به لرزه در آید و به شفاعت تو، مسلمانان در قیامت به عدد موهای حیوانات قبیله بنی کلب، وارد بهشت میشوند».[۴]
رسول خدا شخصاً جنازه سعد را حنوط کرد و آن را تا قبرستان بقیع با سر و پاهای برهنه و بدون عبا حمل نمود و شخصاً داخل قبر شد و جنازه سعد را به کمک حاضران در میان قبر نهاد و با دست مبارک خویش روی قبر را با سنگ و خشت و خاک پوشاند.
وقتی کار دفن به پایان رسید مادر سعد به کنار قبر آمد و گفت: «ای سعد! بهشت بر تو گوارا باد».
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به مادر سعد فرمود: «ای مادر سعد! چیزی را به طور جزم بر خدا حکم مکن. هم اکنون فشار قبر سعد را فرا گرفته است».
حاضران پس از شنیدن اين سخن از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بسیار متعجب و شگفت زده شدند؛ چرا که تا به حال ندیده بودند که حضرت برای یکی از یارانش چنین کرده باشد؛ از این رو از حضرت پرسیدند: «ای رسول خدا! دیدیم که شما به گونهای با سعد رفتار نمودی که با احدی چنین نکردی، و با سر و پای برهنه جنازه او را حمل نمودی و بدون عبا و ردا او را تشییع نمودی، گاهی طرف راست تابوت و گاهی طرف چپ را گرفتی، دستور غسل دادن جنازهاش را دادی و نماز بر او خواندی و خود شما او را به خاک سپردی و در عین حال چنین فرمودی که وی فشار قبر دارد؛ چرا؟
حضرت در پاسخ فرمود: «آری! فشار قبر به خاطر اخلاق بد او با خانوادهاش میباشد».[۵]
آری! سعد بن معاذ، این شهید راه خدا گرچه بزرگمردی در تاریخ اسلام است و سرانجامش بهشت است؛ اما چون با خانودهاش بد اخلاق بود، گرفتار فشار قبر گردید.
__________________________________
پینوشت
[۱]. رگی حیاتی در بدن است که هنگام رگ زدن، آن را نیشتر میزنند و رگ هفت اندام و میزاب البدن نیز گویند.[لغت نامه منتهی الارب]. رگ میانگی دست. [مهذب الاسماء]
[۲]. محمد بن سعد بن منیع بغدادی، طبقات الکبری، ج۳، ص ۳- ۷؛/ و ابن اثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ج۲، ص۲۹۶./ و حيات القلوب ، ج ۲، ص ۵۷۴و ص ۵۷۷.
[۳].طبق برخی روایات، آمدن هفتاد هزار فرشته برای تشییع او، از این رو بود که سعد بن معاذ به خواندن سوره توحید مداومت داشت. [قاموس ارجال، ج۴، ص۳۴۳]
[۴]. سفینه البحار، ج۱، ص۶۱۲
[۵]. «أمالی» شيخ طوسی، طبع نجف، جلد دوم، جزءِ پانزدهم، ص ۴۱ و ۴۲؛/ و «علل الشرائع« طبع مطبعه حيدريّهـ نجف، باب ۲۶۲: العِلّةُ الّتی مِن أجلِها يكون عَذابُ القَبر، ص ۳۰۹ و ۳۱۰، از جلد اوّل؛/ و «بحارالانوار» علامه مجلسی، ج ۶، ص ۲۲۰؛/ و «امالی» شیخ صدوق، طبع سنگی، مجلس شصت و يكم، ص
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب