18
مرداد

داستانك34

صدقه و اَفعى همراه يهودى
حضرت ابا عبداللّه ، امام جعفر صادق صلوات اللّه و سلامه عليه حكايت فرمايد:

روزى پيامبر عالى قدر اسلام ، حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله ، در جمع اصحاب و ياران خود نشسته بود، كه يك نفر يهودى از نزديكى حضرت و اصحابش عبور مى كرد، خطاب به رسول خدا كرد و گفت : سام عليك .

رسول خدا، در پاسخ به آن يهودى اظهار نمود: و عليك .

بعضى از اصحاب گفتند: يارسول اللّه ! يهودى آرزوى مرگ براى شما كرد و گفت : سام عليك ، يعنى ؛ مرگ بر تو باد.

حضرت رسول صلّى اللّه عليه و آله فرمود: من نيز همانند او جوابش را پاسخ دادم ؛ و سپس افزود: اين مرد يهودى امروز به وسيله مار سياهى افعى كشته خواهد شد.

و چون عصر همان روز فرا رسيد، يهودى در حالى كه مقدارى هيزم با طناب بسته بود و آن ها را جهت فروش بر پشت خود حمل كرده بود از بيابان بازگشت ، پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله نيز در همان محلّ با عدّه اى از همان افراد نشسته بود كه چشمشان بر آن يهودى افتاد، حضرت به او فرمود: بار هيزم را زمين بگذار، همين كه هيزم ها را زمين نهاد وطناب را باز كرد، مار بزرگى را در بين هيزم ها بى حال وبى حسّ مشاهده كرد.

حضرت به او خطاب كرد و فرمود: امروز چه كار خيرى كرده اى ؟ گفت : كارى نكرده ام ، مگر آن كه دو عدد نان همراه خود داشتم يكى از آنها را خوردم و ديگرى را به فقيرى صدقه دادم .

حضرت رسول فرمود: خداوند متعال ، بلا را به وسيله آن صدقه از تو برطرف كرد و پس از آن اظهار داشت : صدقه انواع بلاها را از انسان برطرف مى گرداند.

سپس يهودى اسلام را پذيرفت و شهادتين را بر زبان خود جارى نمود؛ ومسلمان شد(62).

چهل داستان چهل حديث عبدالله صالحي


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم