27
مرداد
حكايت64
حکایت های قرآنی
فُضَیل عیاض از سردسته های دزدان بود. شبی قدّاره ی خود را برداشت، تا به خانه ای برود و عمل منافی عفت انجام دهد. بر پشت بام آن خانه پرید و همین که خواست خود را به درون خانه بیفکند، ناگاه شنید همسایه آن خانه، نیمه شب برخاسته و این آیه را می خواند: «اَلَم یَأنِ لِلَّذینَ ءَامَنُوا اَن تَخشَعَ قُلُوبُهُم لِذِکرِ اللهِ» : «آیا وقت آن نرسیده است که دل های مؤمنان در برابر ذکر خدا و آن حقّی که نازل شده نرم و خاشع گردد؟»
حدید/۱۶
فضیل آن چنان تحت تأثیر قرار گرفت که بی درنگ گفت: «یَا رَبِّ قَد آنَ» : (ای پروردگار من! اکنون وقت آن فرا رسیده است). همان دم توبه ی حقیقی کرد و از پارسایان شد.
پندهای جاویدان/ص۳۳۱
محمد حسين محمدي
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب