حكايت40
فرار و گريز خرابكاران از حمله نوح عليهالسلام
هنگامى كه نوح عليهالسلام طبق فرمان خدا به ساختن كشتى مشغول شد، مشركان شبها در تاريكى كنار كشتى مىآمدند و آن چه را نوح عليهالسلام از كشتى درست كرده بود، خراب مىكردند (تختههايش را از هم جدا كرده و مىشكستند). نوح عليهالسلام از درگاه الهى استمداد كرد و گفت:
خدايا! به من فرمان دادى تا كشتى را بسازم، و من مدتى است به ساختن آن مشغول شدهام، ولى آن چه را درست مىكنم شبها مخالفان مىآيند و خراب مىكنند، بنابراين چه زمانى كار من به سامان و پايان مىرسد!
خداوند به نوح عليهالسلام وحى كرد: سگى را براى نگهبانى كشتى بگمار.
حضرت نوح عليهالسلام از آن پس، سگى را كنار كشتى آورد تا نگهبانى دهد. آن حضرت روزها به ساختن كشتى مىپرداخت و شبها مىخوابيد، وقتى كه شبانه مخالفان براى خراب كردن كشتى مىآمدند، سگ به طرف آنها مىرفت و صداى خود را بلند مىنمود، نوح عليهالسلام بيدار مىشد و با دسته بيل يا دسته كلنگ به مهاجمان حمله مىكرد، و آنها فرار مىكردند، مدتى برنامه نوح عليهالسلام اينگونه بود تا ساختن كشتى به پايان رسيد.(98)
قصه هاي قرآن محمدي اشتهاردي
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب