18
مرداد

حكايت40

فرار و گريز خرابكاران از حمله نوح عليه‏السلام‏

هنگامى كه نوح عليه‏السلام طبق فرمان خدا به ساختن كشتى مشغول شد، مشركان شب‏ها در تاريكى كنار كشتى مى‏آمدند و آن چه را نوح عليه‏السلام از كشتى درست كرده بود، خراب مى‏كردند (تخته‏هايش را از هم جدا كرده و مى‏شكستند). نوح عليه‏السلام از درگاه الهى استمداد كرد و گفت:

خدايا! به من فرمان دادى تا كشتى را بسازم، و من مدتى است به ساختن آن مشغول شده‏ام، ولى آن چه را درست مى‏كنم شب‏ها مخالفان مى‏آيند و خراب مى‏كنند، بنابراين چه زمانى كار من به سامان و پايان مى‏رسد!

خداوند به نوح عليه‏السلام وحى كرد: سگى را براى نگهبانى كشتى بگمار.

حضرت نوح عليه‏السلام از آن پس، سگى را كنار كشتى آورد تا نگهبانى دهد. آن حضرت روزها به ساختن كشتى مى‏پرداخت و شبها مى‏خوابيد، وقتى كه شبانه مخالفان براى خراب كردن كشتى مى‏آمدند، سگ به طرف آن‏ها مى‏رفت و صداى خود را بلند مى‏نمود، نوح عليه‏السلام بيدار مى‏شد و با دسته بيل يا دسته كلنگ به مهاجمان حمله مى‏كرد، و آن‏ها فرار مى‏كردند، مدتى برنامه نوح عليه‏السلام اينگونه بود تا ساختن كشتى به پايان رسيد.(98)

قصه هاي قرآن محمدي اشتهاردي


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم