17
مرداد

حكايت35

لجاجت و گستاخى قوم نوح عليه‏ السلام‏

نوح عليه ‏السلام زمانى به پيامبرى مبعوث شد كه مردم عصرش غرق در بت‏پرستى، خرافات، فساد و بيهوده‏ گرايى بودند. آنها در حفظ عادات و رسوم باطل خود، بسيار لجاجت و پافشارى مى‏كردند. و به قدرى در عقيده آلوده خود ايستادگى داشتند كه حاضر بودند بميرند ولى از عقيده سخيف خود دست بر ندارند.

آن‏ها لجاجت را به جايى رساندند كه دست فرزندان خود را گرفته و نزد نوح عليه‏ السلام مى‏آوردند و به آن‏ها سفارش مى‏كردند كه: مبادا سخنان اين پيرمرد را گوش كنيد و اين پير شما را فريب دهد. نه تنها يك گروه اين كار را مى‏كردند، بلكه اين كار همه آن‏ها بود(84) و آن را به عنوان دفاع از حريم بت پرستى و تقرب به پيشگاه بت‏ها و تحصيل پاداش از درگاه آن‏ها انجام مى‏دادند.

بعضى نيز دست پسر خود را گرفته و كنار نوح عليه‏ السلام مى‏آوردند و خطاب به فرزند خود مى‏گفتند: پسرم! اگر بعد از من باقى ماندى، هرگز از اين ديوانه پيروى نكن.(85)

و بعضى ديگر از آن قوم نادان و لجوج، دست فرزند خود را گرفته و نزد نوح عليه‏السلام مى‏آوردند و چهره نوح عليه‏السلام را به او نشان مى‏دادند و به او چنين مى‏گفتند:

از اين مرد بترس، مبادا تو را گمراه كند. اين وصيتى است كه پدرم به من كرده و من اكنون همان سفارش پدرم را به تو توصيه مى‏كنم (تا حق وصيت و خيرخواهى را ادا كرده باشم).(86)

آن‏ها گستاخى و غرور را به جايى رساندند كه قرآن مى‏فرمايد:

جعَلُوا اَصابِعَهُم آذانِهم واستَغشَوا ثِيابَهُم و اَصَرُّوا وَ استَكبَرُوا استِكباراً؛

آن‏ها در برابر دعوت نوح عليه‏السلام [به چهار طريق مقابله مى‏كردند:] 1 - انگشتان خود را در گوشهايشان قرار مى‏دادند. 2 - لباس هايشان را بر خود مى‏پيچيدند و بر سر خود مى‏افكندند (تا امواج صداى نوح عليه‏السلام به گوش آن‏ها نرسد). 3 - در كفر خود، اصرار و لجاجت نمودند. 4 - شديداً غرور و خودخواهى ورزيدند. (87)

اشراف كافر قوم نوح عليه‏السلام نزد آن حضرت آمده و در پاسخ دعوت او مى‏گفتند: ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى‏بينيم، و كسانى را كه از تو پيروى كرده‏اند جز گروهى اراذل ساده‏لوح نمى‏نگريم، و تو نسبت به ما هيچگونه برترى ندارى، بلكه تو را دروغگو مى‏دانيم.

نوح عليه‏السلام در پاسخ آن‏ها مى‏گفت: اگر من دليل روشنى از پروردگارم داشته باشم، و از نزد خودش رحمتى به من داده باشد - و بر شما مخفى مانده - آيا باز هم رسالت مرا انكار مى‏كنيد؟ اى قوم من! من به خاطر اين دعوت، اجر و پاداشى از شما نمى‏خواهم، اجر من تنها بر خداست، و من آن افراد اندك را كه به من ايمان آورده‏ اند به خاطر شما ترك نمى‏كنم، چرا كه اگر آن‏ها را از خود برانم، در روز قيامت در پيشگاه خدا از من شكايت خواهند كرد، ولى شما (اشراف) را قومى نادان مى‏نگرم.(88)

گاه مى‏شد كه حضرت نوح عليه‏السلام را آن قدر مى‏زدند كه به حالت مرگ بر زمين مى‏افتاد، ولى وقتى كه به هوش مى‏آمد و نيروى خود را باز مى‏يافت، با غسل كردن، بدن خود را شستشو مى‏داد و سپس نزد قوم مى‏آمد و دعوت خود را آغاز مى‏كرد. به اين ترتيب، آن حضرت با مقاومت خستگى‏ناپذير به مبارزه بى امان خود ادامه مى‏داد. (89)

قصه هاي قرآني محمدي اشتهاردي


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم