تقويت انگيزه ها با تشويق به جا
تقويت انگيزه ها با تشويق به جا
نقش تربيتى و مثبت تشويق اين است كه نيروهاى خفته آدمى را برمى انگيزاند و ميل به تلاش و شادابى را فراهم مى سازد و نقش تنبيه در تربيت ، فراهم كردن ترس از بدى و پليدى و نوعى ايمن سازى است . اگر بيدارسازى و ادب آموزى به موقع و به درستى صورت نگيرد، انسان به سرعت به سوى تباهى مى رود.
تشويق بايد به جا، متناسب و متوازن با ميزان و نوع عمل باشد و روحيات و گرايش ها و مرتبت وجودى او در آن لحاظ شود تا بيشترين تاءثير را داشته باشد. گاهى لازم است تشويق معنوى باشد و گاهى مادى ، برخى مواقع ، رفتارى و در بعضى موارد، گفتارى . البته تشويق بايد به اندازه باشد تااثرات منفى به جا نگذارد. حضرت به اين امر اشاره دارند؛ آن جا كه مى فرمايند:
الثناء باءكثر من الاستحقاق ملق ، والتقصير عن الاستحقاق عى اءوحسد ؛
ستايش بيش از استحقاق ، تملق است و كمتر از استحقاق ، درماندگى يا رشك بردن است .
همان طور كه تشويق در كارهاى مثبت و مفيد موجب تقويت انگيزه هاى تلاش و توسعه مى شود، تنبيه در امور منفى و مضر به همان ميزان موجب تضعيف انگيزه هاى گرايش به كارهاى خلاف مى گردد؛ اما در تنبيه به علت حساسيت آن ، متفكران و انديشمندان نظريه هاى مختلفى را ارائه داده اند كه مى توان در يك جمع بندى آن را به سه نظريه افراط گرايى ، تفريط گرايى و اعتدال گرايى تقسيم كرد.
الف ) نظريه افراط گرايى :
اكثر علما و مكاتب تربيتى قديم ، اعتقاد داشتند كه كودك و يا هر فرد مجرم و خلاف كار به جهت طبع و مزاج ناسالم و فقدان هوش و درك كافى ، لايق سخت ترين نوع تنبيه است . افرادى مثل داروين ، توماس هابس ، جان لاك و برخى از حكماى مسيحى از معتقدان به جواز مطلق تنبيه مى باشند. با دقت در حالت هاى روحى و رفتارى فرد تنبيه شده مشخص مى شود كه اثرهاى زيان بارى متوجه او مى شود، ضررهايى هم چون اضطراب ، دلهره ، احساس حقارت ، گوشه گيرى و افسردگى ، ترسو و توسرى خور بودن ، خجالت و دروغگويى ، تظاهر و پرخاشگرى ، انتقام جويى ، كله شقى و زورگويى همه از عوارض قطعى تنبيه شديد و بى ضابطه است . تحقير و سرزنش زياد فرزند، آتش لجاجت و دشمنى را در او شعله ور مى سازد على (عليه السلام ) مى فرمايند:
الافراط فى الملامه يشب نار اللجاجه ؛
زياده روى در سرزنش ، آتش لجاجت را در فرد روشن مى كند.
در حديث ديگرى مى فرمايند:
عقاب و تندى زياد نداشته باشيد؛ زيرا اين امر كينه را در پى دارد و فرد را به سوى دشمنى فرا مى خواند.
ب ) نظريه تفريط گرايى :
همان طور كه افراط گرايان به جواز مطلق تنبيه اعتقاد داشتند، تفريط گرايان به ممنوعيت مطلق آن مى باشند؛ بدين معنا كه بايد همواره در برابر تمايلات بى حد و مرز كودك و نوجوان تسليم بود و با فرد مجرم و خلاف كار، چون يك بيمار برخورد كرد. در ابتدا، اين نظريه توسط افرادى چون روسو، پستانورى و… بيان شد، مدت ها متروك ماند تا اين كه دكتر اسپاك آمريكايى در اوايل قرن بيستم ، آن را تحت عنوان ، چگونه فرزندان خود را تربيت كنيم مطرح كرد.
و در اندك مدتى شهرت به سزايى يافت . او در كتابش مدعى شد تنبيه در هر صورت آثار كوتاه مدت يا دراز مدت ناگوارى براى خلاف كاران ايجاد مى كند و در آن ها انگيزه هاى انتقام گيرى را با تكرار خلاف تقويت مى كند. در جواب بايد گفت : نفى تنبيه ، در حقيقت به معناى نفى تربيت و اصلاح است ، ترس از تنبيه و مجازات موجب مى شود كه انسان كمتر در انديشه خلاف گرفتار شود. اگر تنبيه عامل مؤثرى در تاءديب و تربيت نبود، در تمامى ادوار زندگى بشر وجود نداشت . آرزوى مطلق كودكان و نوجوانان ، آن ها را موجوداتى لاابالى و بى قيد بار مى آورد و در نهايت براى خانواده و جامعه مشكلاتى به بار مى آورد. حضرت على (عليه السلام ) مى فرمايند:
من اءهمل نفسه اءهلكها ؛
هر كه نفس خود را واگذارد، هلاكش گرداند.
ج ) نظريه اعتدال گرايى :
اين نظريه هم مطابق عقل سليم است و هم موافق تجربه ، نظريه اعتدال ، تشويق و تنبيه را به عنوان دو عامل پيش برنده و بازدارنده تربيت مى پذيرد، منتها اصل را بر تشويق مى گذارد؛ يعنى در عين حالى كه وجود تنبيه را لازم و ضرورى مى داند، اما معتقد است كه ميزان پاداش ، تشويق و محبت همواره بايد بيشتر از ميزان تنبيه و مجازات باشد. البته در به كارگيرى روش تنبيه كه از روش هاى كارامد است ، بايد اصول و ويژگى هايى را رعايت نمود.
نام كتاب :سلوك علوى (راهبردهاى امام على (ع ) در تربيت فرزندان )
مؤ لف : سيد حسين اسحاقى
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب