((تحلیل چهارده سیره کاربردی و عملی رسولالله صل الله علیه و آله)):(زهد رسول الله صلی الله علیه وآله)
یکی از سیره های نبوی ((زهد)) است، برای اینکه تصور صحیح وبرداشت منطبق باواقع نه سلیقه ای از(( زرسول الله صلی الله علیه وآله)) داشته باشیم بیان چند نکته لازم است
نکته اول: ازنظر ارباب لغت زهد ورزی نسبت به هر چیز به مفهوم( اعراض از شی و به مقدار اندکی از آن رضایت دادن است :مفردات راغب) ولی در فرهنگ عالمان اخلاق«زهد» عبارت است از اعراض قلبی و عملی از دنیا، مگر به مقداری که آدمی بدان نیاز ضروری دارد، .به عبارت دیگر زهد یعنی روی گردانیدن از دنیا برای آخرت و از غیر خداوند دل بریدن.از این تعریف برمیآید که اولاً، زهد نسبت به کسی صادق است که امکان تحصیل دنیا و برخورداری از آن را داشته باشد. ثانیاً، روی برتافتن او از دنیا به دلیل پستی و حقارت دنیا نسبت به آخرت باشد. هرگاه ترک دنیا به دلیل عدم امکان تحصیل آن و یا به هدفی غیر از رضایت خداوند و تحصیل آخرت باشد ـمانند جلب رضایت و محبت مردم و یا به علت فرار از سختی و مشقت تحصیل آنـ به آن «زهد» گفته نمیشود. مقابل آن «رغبت» قرار دارد که به معناى میل به هرچیز است.
نکته دوم: باتامل در خطبه۳۲ونامه ۲۷نهج البلا غه می توان گفت مردم دربرخورد به دنیا واستفاده ازامکانات دران چهار دسته اند.
دسته اول: کسانی اندکه استعداد تولید ثروت دارند تمام همت آنان کسب دنیا است حلال وحرام برایشان تفاوتی ندارد(ومنهم المصلت لسیفه،والمعلن بشره، والمجلب بخیله،ورجله قد اشرط نفسه :گروه دیگرانانند که ازنیامدرآورده،شرخودرا آشکار نموده ،مردان سواره و پیاده اش را گردآورده وآماده پیکارساخته وبرا رسیدن به اندکی ازمال دنیا که غارت نماید … . دین خودراتباه ساخته. خ/ ۳۲ )
دسته دوم :کسانی اندعرضه تولید ثروت ندارند برای اینکه بی عرضگی خودراتوجیهکنند لباس زهدبه تن می پوشند :(منهم من العاده عن طلب الملک ضووله نفسه،وانقطاع سببه ۰۰۰فتحلی باسم القناعه وتزین بلباسقادری:
گروه دیگر کسانی هستند که ضعف نفس ونداشتن امکانات آنان را از تصاحب قدرت برجای نشانده ،شرایط اورا براین حال قرار داده، اما او خودرا به زیور قناعت آراسته ،وجامه زهد و پارسایی برتن نموده درحالی که هیچ شب وروزی بازهد نگذرانده ۰خ/۳۲ )
دسته سوم: کسانی ان لباس زهدپوشندتادرپوشش زهد افراد استحمار کرده تابدون زحمت آنان رااستثمار کنند،به عبارت دیگر اینان طالب قدرت و ثروت اندوزی ولی راه رسیدن را لباس زهد می دانند (ومنهم من یطلب الدنیا بعمل الالاخره ،ولایطلب الاخره بعمل الدنیا : گروه دیگر به جای اینکه باعمل دنیا آخرت راطلب نمایند باآخرت (مانند نمازوروزه)دنیارا می جویند، تواضع نشان میدهد،کوتاه قدم بر میدارد ،دامن خودراجمع میکند،با ظاهری آراسته خودرا امین جامیزند وپرده پوشی خداراوسیله ارتکاب گناه قرار میدهد)
دسته چهارم: کسانی اند،قدرت تولیدثروت واز امکانات مالی برخوردارند ولی بردنیا سوارند و ذخارف دنیا آنان را گول نمی زندبلکه ازدنیا فانی آخرت باقی می سازند ،زهدرسول اعظم ازاین جنس است۰ بااین که تمام بیت المال در اختیار رش بودآن چنان زاهدانه زندگی می کردکه:
۱- امام باقر(ع) درتوصیف پیامبربه محمدبن مسلم می فرماید: «یامحمدلعک تری انه شبع من الخبز، ثلاثه ایام متوالیه ا،ان بعثه الله الی ان قبضمحمدشایدپیش فکر میکنی که پیامبردرتمام زمان بعثت تازمان رحلت سه روزپشت سرهم ازنان گندم سیر نشد؟:الکافی ،ح۸،ص۱۳۰)
۲- عمر می گوید: روزی به اتاق پیامبر (ص) رفتم، دیدم او بر بوریا خفته بود و بوریا بر پهلوی او رد انداخته بود و اندوخته خوراک پیامبر (ص) هم چیزی جز دو مشت جو و یک مشت تره نبود؛ گریهام گرفت. پیامبر (ص) فرمود: ای پسر خطاب چرا گریه میکنی؟ گفتم: چرا گریه نکنم تو برگزیده خدایی و این اندوخته غذایی توست در حالی که خسرو و قیصر غرق در میوه و نعمتهای فراوانند، فرمود: ای عمر خشنود نیستی که دنیا از آن ایشان و شآخرت از آن ما باشد؟ من هم پذیرفتم. طبقات الکبری ،ج۱ص۴۰۶)
۳- از انس بن مالک نقل است، فاطمه (س) قطعه نانی برای رسولخدا آورد، پیامبر (ص) فرمود: ای فاطمه این چیست؟ گفت: قرص نانی پختهام، دلم آرام نگرفت تا این قطعه را برای شما آوردم. فرمود: دخترم این اولین غذایی است که از سه روز پیش تاکنون به دهان پدرت رسیده است. باز از انس بن مالک است، هرگز در غذای روز یا شب پیامبر (ص) نان و گوشت با هم در سفره نبود؛ مگر در مهمانیها. طبقات الکبرای ج۱،ص۴۰۴))۴- باز از عایشه نقل است که میگفت: معمولا عبایی را دو لایه پهن میکردم؛ شبی پیامبر (ص) آمد و من آن عبا را چهار لایه کرده بودم، چون پیامبر (ص) دراز کشید، فرمود: ای عایشه امشب رختخواب من چه تغییری کرده است که چون هر شب نیست، گفتم: آن را چهار لایه کردم فرمود: به حال اول برگردان. طبقات ا لکبری ج۱،ص۱۰۵))
4-در روایت دیگری از عبدالله بن مسعود است که میگفت، پیامبر (ص) بر رو برروی حصیر خوابید که روی پوست ایشان اثر و نشانه انداخته بود؛ چون بیدار شد، من شروع به دست کشیدن به محل نشان حصیر کردم و گفتم چه میشود؛ اگر به ما اجازه فرمایی که روی این حصیر چیزی بگسترانیم تا از تاثیر آن محفوظ بمانی؟؟پیامبر (ص) فرمود: مرا با دنیا چه کار، مثل من و دنیا چون سواری است که زیر درختی سایه میگیرد و سپس به سرعت حرکت میکند و درخت را رها میکند:طبقات الکبری،ج۱،ص۳۶۳))
5- واقدی از عبدالله بن زید هذلی نقل کرده که میگفته است: من خانههای همسران رسولخدا را در آن موقع که به فرمان عمر بن عبدالعزیز ویران کردند، دیدم دیوار حیاطها از خشت خام بود و هر حیاط دارای حجرههایی از چوب و شاخ خرما بود که میان آنها را گل اندود کرده بودند، حتی در یک مورد که ام سلمه در نبود، پیامبر (ص) حجره خود را با خشت خام بنا کرد؛ چون رسولخدا برگشتند و متوجه شدند فرمودند: این چیست؟ ام سلمه گفت: ای رسولخدا خواستم از دید مردم محفوظ باشم، فرمودند، ای ام سلمه بدترین چیزی که اموال مسلمانان در آن راه خرج شود، ساختمان است.:طبقات الکبر،ج۱،ص۴۹۹))
در زمان ولید بن عبدالملک و به دستور وی حجرههای همسران رسولخدا ضمیمه مسجد شد، سعید بن مسیب گفت: به خدا سوگند دوست میداشتم که آن حجرهها را به همان حال نگه میداشتند، تا آنکه مردم مدینه و هر کس به آنجا میآید، ببیند رسولخدا در زندگی خود به چه مقدار کفایت میکرد و موجب شود که مردم از مالاندوزی و فخرفروشی دست بردارند و به زهد رو آورند. :طبقات الکبری،ج۱ص۴۹۹)) سرعت حرکت میکند و درخت را رها میکند:طبقات الکبرا،ج۱،ص۳۶۳))
6- ميرمؤمنان علی (ع) در(خطبه،۱۶۰،نهج البلاغه)به تشريح زهد می پردازد و توضيح می دهد كه: «پيامبر از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند و به دنيا با گوشه چشمش نگريست. دو پهلويش از تمام مردم فرو رفته تر و شكمش از همه خالی تر بود. دنيا را به آن حضرت عرضه كردند، اما نپذيرفت و هر چه را كه احساس می كرد خدا دشمن می دارد، آن را دشمن می دانست. » امام در ادامه گفتار خويش به ساده زيستی و بی تكلف بودن پيامبر اكرم (ص) پرداخته، می فرمايد: «ولقد كان صلی الله عليه و آله ياكل علی الارض ويجلس جلسة العبد ويخصف بيده نعله ويرقع بيده ثوبه ويركب الحمار العاری ويردف خلفه ويكون الستر علی باب بيته فتكون فيه التصاوير فيقول: يا فلانة لاحدی ازواجه غيبيه عنی فانی اذا نظرت اليه ذكرت الدنيا وزخارفها; (رسول گرامی گرامی اسلام صلی الله علیه و آله همواره بر روی زمين غذا می خورد و همانند بندگان می نشست و با دست خود كفشش را وصله می زد و لباس خود را می دوخت و بر الاغ برهنه و بی تجهيزات سوار می شد و شخص ديگری را نيز به همراه خود سوار می كرد(روزی متوجه شد كه) پرده ای بر در خانه اش آويخته شده خود سوار می كرد. (روزی متوجه شد كه) پرده ای بر در خانه اش آويخته شده كه نقش و نگار و تصوير داشت، به يكی از همسرانش فرمود: اين پرده را از برابر چشمانم دور كن كه هر گاه نگاهم به آن می افتد، به ياد دنيا و زينتها می افتد:فتح الباری، ج۵،ص۲۲۸))
نکته سوم: فلسفه عملی زندگی زاهدانه وبی رغبتی اولیا الهی نسبت به ذخارف دنیا برپایه تحلیل استاد شهید مطهری(ره)درپنج چیز است
۱-ایثار: اسلام برای چندین هدف قبول می كند كه انسان در دنیا زاهد باشد، یعنی از لذتهای حلال چشم بپوشد. انسان در شرایطی قرار می گیرد كه در آن، انسانهای دیگر مثل او یا بیشتر از او احتیاج دارند. در اینجا انسان چه می كند؟ ایثار می كند، جود و بخشش می كند، لذتی را كه برای خودش حلال و جایز است به دیگری می دهد، نمی خورد تا به دیگران بخوراند. نه اینكه نمی خورد و دور می ریزد تا در آخرت به او بدهند بخورد! اگر چنین كند آنجا به او می گویند كار احمقانه ای كرده ای كه دور ریختی به خیال اینكه اینجا بدهیم به تو بخوری. نمی پوشد برای اینكه بپوشاند. آسایش نمی كند برای اینكه بتواند دیگران را در آسایش وارد كند. لذت نمی برد برای اینكه به دیگران لذت برساند. این ایثار است، یكی از عالیترین و باشكوه ترین شئون و خصائص انسانی است، یكی از انسانی ترین كارهای بشر است، زهد است ولی زهد انسانی، زهد صحیح، زهد عالی. این آن زهدی است كه علیّ بن ابی طالب دارد.
نمی خورد ولی دور نمی ریزد. زحمت می كشد، به دست می آورد، ولی نمی خورد برای اینكه بخوراند، نمی پوشد برای اینكه دیگران را بپوشاند. وَ یُطْعِمونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْكیناً وَ یَتیماً وَ اَسیراً. اِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللّهِ لانُریدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكورا (دهر، ایه ۸-۹)
آیا اسلام این جور زهد و اعراض از لذت دنیا را می پذیرد؟ این گونه اعراض را كه هدف انسانی و معقول دارد می پذیرد؟ البته می پذیرد.اصلاً كدام عقل و دل است كه این گونه زهد را بفهمد و نپذیرد؟اگردینی چنین زهدی را توصیه نکندآن دین نیست. اگر یك مكتب اخلاقی چنین زهدی را توصیه نكند، آن مكتب از مفاهیم عالی انسانی باخبر نیست، از انسانیت چیزی نمی فهمد.
این یكی از هدفها و فلسفه های زهد است، زهدی كه عقل و وجدان آن را می پذیرد. اسلام به این گونه زهد توصیه كرده است. قرآن درباره ی عده ای از اصحاب پیغمبر، انصار و مؤمنینی كه در مدینه بودند می فرماید: وَ یُؤْثِرونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ (حشر،ایه ۹) ولو اینكه خودشان در سختی و مشقت بسر می برند ولی برادران مسلمان خودشان را بر خودشان مقدّم می دارند، آنها را بر خودشان ترجیح می دهند.
زین العابدین علیه السلام روزه می گرفت و دستور می داد غذایی برای خودش آماده می كردند و معمولاً دستور می داد غذایی از گوشت باشد مانند آبگوشتهایی كه ما می پزیم. وقت افطار كه می شد خودش می آمد سر دیگ غذا، دستور می داد ببرند برای فقرا و ضعفا و بیچارگان. در آخر كار یك كاسه به اندازه ی خوراك یك نفر برای شخص خودش نگاه می داشت. البته از نظر اسلام عائله را قبل از خود و بیگانگان باید غذا داد. و چه بسیار اتفاق می افتاد كه آن آخر كار كه برای خودش یك كاسه باقی مانده بود فقیری می رسید و آن را هم به فقیر می داد. این را می گویند زهد و یك عمل شكوهمند و انسانی.
این یك فلسفه ی زهد است. اسلام این نوع زهد را كه نه معنی آن تحمل محرومیت بی منطق است كه دور بریزیم تا در آخرت لذت بدهند- كه لذت هم نخواهند داد- یا قلمرو دنیا را از قلمرو آخرت جدا كنیم، تأیید می كند.
2-همدردی: در زهد اسلامی، زاهد زهد می ورزد كه ایثار كرده باشد، زهد می ورزد كه همدردی كرده باشد. همدردی یكی دیگر از اهداف زهد اسلامی است. یك انسان در مقامی كه برایش مقدور است باید ایثار كند، ولی گاهی كار به جایی می رسد كه از ایثار هم كاری ساخته نیست. در شرایطی زندگی می كند كه مردم بینوا آنقدر زیاد و فراوانند كه او نمی تواند با دادن لباسی كه می پوشد، آنها را بپوشاند، یا با دادن غذای خود، آنها را سیر كند و یا با بخشیدن پولی كه در جیب خودش دارد آنها را متمكّن كند. از اینها گذشته است. جامعه ای است فقیر و مفلوك و بیچاره كه در گوشه های مملكت، مردم نان جو هم گیرشان نمی آید. یك وقتی می گفتند در سیستان بچه ها را روزها مثل حیوان در صحرا رها می كنند تا علف بخورند. از یك نفر كه در چنین جامعه ای است چه كاری ساخته است؟ تنها یك كار ساخته است: همدردی كردن. فقط می تواند بگوید حالا كه برادرانم ندارند بخورند، من چرا بخورم؟ حالا كه برادرانم ندارند بپوشند، من چرا لباس فاخر بپوشم؟ به عبارت دیگر حالا كه قادر نیست كمك مادی كند و دیگران را از فقر و مسكنت برهاند، با همدردی كردن كمك روحی به آنها می رساند. همین مقدار كه می توانم، به آنها كمك روحی می كنم نه كمك جسمی.ایثار كمك مادی است باز در كلمات علی(ع) كه اول زاهد جهان است این فلسفه را می بینیم كه علی(ع)زاهدِ باهدف است. او مخصوصاً وظیفه ی پیشوایان امّت می داند كه با دیگران حداقل همدردی كنند؛ یعنی اگر نمی توانند به آنها كمك مادی كنند، كمك روحی بكنند. چون چشم ضعیفان به پیشوایان امّت است.علی(ع) می گفت من نمی خورم تا همین مقدار بتوانم به روح ضعفای امّت خودم كمك كنم و بگویم اگر شما ندارید بخورید من هم كه دارم، می خورم تا مثل شما باشم.
3-آزادی و آزادگی: فلسفه ی سوم زهد، آزادی و آزادگی است. قرآن هرگز لذت حلال را بر بپشر حرام نكرده است. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اَللّهِ اَلَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ اَلطَّیِّباتِ مِنَ اَلرِّزْقِ :اعراف ،ایه،۳۲). قرآن هرگز نمی گوید از لذتی هم كه از راه مشروع به دست می آید استفاده نكن كه به آخرت برسی. ولی در عین حال مطلب دیگری هست و آن اینكه: بشرهایی كه آرزو دارند آزاد زندگی كنند و به آزادی علاقه مندند، همیشه كوشش می كنند زنجیرها را تا حدودی كه ممكن است از دست و پای خودشان برگیرند.
4-هماهنگی با اقتضای زمان: آن زهدی است كه به اقتضای زمان است. زمانها فرق می كنند؛ در یك زمان برای انسان وظیفه است كه زاهدانه زندگی كند و در یك زمان دیگر نه. مثال: ما اگر در زندگی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و حضرت امیر علیه السلام مطالعه كنیم می بینیم زندگی آنها با زندگی ائمه ی بعد مثلاً امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام اندكی تفاوت دارد؛ یعنی زندگی پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام ساده تر و زاهدانه تر است از زندگی مثلاً امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و امام موسی بن جعفر علیه السلام و امام رضا علیه السلام و حتی از زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام.این تفاوت از كجاست؟ با بیاناتی كه قبلاً ایراد كردم جواب مطلب واضح است، ولی امام صادق علیه السلام صریحاً جواب داده اند.
یكی از متصوّفه ی زمان امام صادق علیه السلام- یعنی نیمه ی اول قرن دوم- آمد خدمت ایشان و دید امام یك جامه ی زیبا و ظریف به تن كرده اند. گفت: یا ابنَ رسولِ اللّه! شما چرا باید چنین لباس عالی و فاخری بپوشید؟ ! فرمود: بیا بنشین گوش كن تا جوابت را بدهم. یك وقت هست كه واقعاً اشتباه كرده ای و یك وقت هست می فهمی ولی می خواهی عوامفریبی كنی. اگر نمی خواهی عوامفریبی كنی بیا تا با تو صحبت كنم. حضرت با او صحبتهایی كردند و او نتوانست جواب دهد. رفت و بعد با رفقایش دسته جمعی آمدند. (داستان خیلی مفصل است. می خواهم یكی از نكاتی را كه در این داستان هست عرض كنم. ) امام به این جمع كه آمده بودند و معترض بودند كه چرا شما لباس فاخر پوشیده اید فرمودند: ممكن است شما این جور فكر كنید كه اگر لباس فاخر پوشیدن خوب است چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نمی پوشیدند و اگر بد است چرا تو می پوشی؟ آنها گفتند بلی ما همین را می گوییم. حضرت فرمودند: شما شرایط زمان را درك نمی كنید. از نظر اسلام لباس فاخر پوشیدن گناه نیست. از نظر اسلام خدا نعمتهای دنیا را برای استفاده ی بشر خلق كرده است. خدا این نعمتها را خلق نكرده است كه ما آنها را دور بریزیم؛ خلق كرده كه ما از این نعمتها استفاده كنیم. ولی گاهی شرایط ایجاب می كند كه ما به خاطر فلسفه ی خاصی از نعمتهای دنیا صرف نظر كنیم. یكی از آن فلسفه ها این است كه در یك زمان ممكن است شرایط زندگی عموم مردم سخت و مشكل باشد، به اصطلاح در جامعه ای باشیم كه وضع اقتصادی آن خوب نیست. اگر ما در چنین جامعه ای قرار بگیریم، چنانچه امكانات شخصی ما هم اجازه بدهد كه از یك زندگی عالی بهره مند شویم نباید بهره مند شویم برای اینكه اگر بهره مند شویم با برادران خود و انسانهای دیگر همدردی و همدلی نكرده ایم. ولی یك وقت در شرایطی زندگی می كنیم كه وضع عموم مردم خوب است. در چنین وقتی دلیل ندارد که ازلباس فاخر استفاده نکنیم:سیری در نهج البلاغه، ص))
منبع: ((تحلیل چهارده سیره کاربردی و عملی رسولالله صل الله علیه و آله))/ سید محمدتقی قادری»
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب