25
مرداد
بهلول6
داستان بهلول:پند دادن بهلول به هارون
روزي بهلول بر هارون وارد شد . هارون گفت اي بهلول مرا پندي ده . بهلول گفت اي هارون اگر در
بیابانی که هیچ آبی در آن نیست و تشنگی بر تو غلبه نماید و غریب به موت شوي ، آیا چه میدهی که تو
را جرعه اي آب دهند که عطش خود را فرو نشانی ؟ گفت صد دینار طلا . بهلول گفت : اگ ر صاحب
آن به پول رضایت ندهد چه می دهی ؟ گفت : نصف پادشاهی خود را می دهم .
بهلول گفت پس از آنکه آب را آشامیدي ، اگر به مرض حبس الیوم مبتلا گردي و رفع آن نتوانی باز چه
میدهی که کسی علاج آن درد را بنماید ؟
هارون گفت نصف دیگر پادشاهی خود را . بهلول جواب داد : پس مغرور به این پادشاهی مباش که
قیمت آن یک جرعه آب بیش نیست . آیا سزاوار نیست که با خلق خداي عزوجل نیکویی کنی ؟!
بهلول دانا
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب