29
مرداد

بندگي10

حارث بن عبدالله همدانى


حارث شبى به خدمت حضرت امير مؤ منان عليه السلام رسيد، آن حضرت پرسيد چه چيزى ترا در اين شب به نزد ما آورده است ؟
حارث عرض كرد: به خدا قسم كه دوستى و محبت بر شما من را به نزدت آورده است !
امام عليه السلام فرمود: اى حارث بدان كسى كه مرا دوست دارد نمى ميرد مگر اينكه در وقت جان دادن مرا ببيند و به ديدن من اميدوار رحمت الهى گردد و نيز نمى ميرد كسى كه مرا دشمن دارد مگر آنكه در آن وقت مرا به بيند و از ديدن من عرق خجالت بريزد و در نااميدى نشيند.
يا حار همدان من يمت يرنى
من مؤ من او منافق قبلا
در روايت آمده است كه حارث به امام على عليه السلام عرض كرد: دوست دارم كه به منزلم آئى تا مرا با اين كار گرامى دارى و از طعام ما ميل فرمائى . امام فرمود: بشرط آنكه خود را به تكلف و سختى نيندازى . وقتى امام به منزل حارث رفت ، حارث پاره نانى براى آن حضرت آورد امام عليه السلام شروع به خوردن كرد و حارث عرض كرد كه با من چند درهمى هست اگر اجازه بفرمائيد. تا چيزى بخرم ، امام فرمود: اين نيز از همان چيزى است كه در خانه است يعنى عيبى ندارد و تكليف نيست .

نام كتاب : طعم خوب بندگى

نكته هايى از بزرگان علم و دين

مؤ لف :غلامحسن اسدى ملا محله اى


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...

 
مداحی های محرم