بندگي10
حارث بن عبدالله همدانى
حارث شبى به خدمت حضرت امير مؤ منان عليه السلام رسيد، آن حضرت پرسيد چه چيزى ترا در اين شب به نزد ما آورده است ؟
حارث عرض كرد: به خدا قسم كه دوستى و محبت بر شما من را به نزدت آورده است !
امام عليه السلام فرمود: اى حارث بدان كسى كه مرا دوست دارد نمى ميرد مگر اينكه در وقت جان دادن مرا ببيند و به ديدن من اميدوار رحمت الهى گردد و نيز نمى ميرد كسى كه مرا دشمن دارد مگر آنكه در آن وقت مرا به بيند و از ديدن من عرق خجالت بريزد و در نااميدى نشيند.
يا حار همدان من يمت يرنى
من مؤ من او منافق قبلا
در روايت آمده است كه حارث به امام على عليه السلام عرض كرد: دوست دارم كه به منزلم آئى تا مرا با اين كار گرامى دارى و از طعام ما ميل فرمائى . امام فرمود: بشرط آنكه خود را به تكلف و سختى نيندازى . وقتى امام به منزل حارث رفت ، حارث پاره نانى براى آن حضرت آورد امام عليه السلام شروع به خوردن كرد و حارث عرض كرد كه با من چند درهمى هست اگر اجازه بفرمائيد. تا چيزى بخرم ، امام فرمود: اين نيز از همان چيزى است كه در خانه است يعنى عيبى ندارد و تكليف نيست .
نام كتاب : طعم خوب بندگى
نكته هايى از بزرگان علم و دين
مؤ لف :غلامحسن اسدى ملا محله اى
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب