بندگي16
ذكوان غلام امام حسين عليه السلام
ذكوان شاعرى توانا و زباندار و حاضر جواب ، شجاع و قويدل و مدافع اهل بيت عليهم السلام بود.
روزى امام حسين عليه السلام بر معاويه وارد شد، ذكوان نيز در ركاب حضرت بود معاويه از امام حسين عليه السلام احترام كرد و او را بر جاى خود نشانيد و براى اينكه كينه ديرينه كه از جنگ جمل ميان على عليه السلام و زبير حاصل شده بود ميان امام حين عليه السلام و عبدالله بن زبير بر انگيزد به امام حسين عليه السلام گفت : اين مرد را كه (نشسته اشاره به عبدالله بن زبير) مى بينى ؟ امام سكوت كرد، عبدالله بن زبير به معاويه گفت : ما منكر فضيلت حسين و قرابت و نزديكى او به رسول خدا صلى الله عليه و آله نيستم ، اگر مى خواهى فضيلت زبير را بر ابوسفيان بيان كنم ؟
ذكوان غلام امام حسين عليه السلام به سخن آمد و گفت : بلكه اگر سخن بگويد با منطق سخن خواهد گفت و اگر سكوت مى كند از حلم و بردبارى است و قضاوت را به مردم وامى گذارد، و من اينك سخن مى گويم ، سپس اشعارى سرود كه خلاصه اش چنين است : چرا از گذشته سخن مى گوييد كه در سخن از گذشته قضاوتها درست نيايد، زيرا بعضى اظهار حقايق كوتاهى مى كنند و برخى از درك قاطرند. آخر چه كسى مى تواند خود را با نور درخشان و ماه تابنده ، فرزند بهترين مردمان مقايسه كند؟
معاويه گفت : ذكوان : راست گفتى ، خدا امثال ترا در ميان موالى زياد گرداند.
اين زبير گفت : اگر حسين عليه السلام سخن مى گفت جوابش را مى داديم يا احتراما سكوت مى كرديم ، ليكن سخن غلام ، جواب ندارد.
ذكوان گفت : اين غلام بهتر از تو است كه من غلام رسول خدايم كه پيامبر فرمود:
مولى القوم منهم ، غلام هر جمعيتى از ايشان است .(26)
نام كتاب : طعم خوب بندگى
نكته هايى از بزرگان علم و دين
مؤ لف :غلامحسن اسدى ملا محله اى
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب