26
خرداد

#به_قلم_خودم «مرواریدهای رنگی چسبیده به سوزن ته گرد» قسمت سوم

بسم الرب المهدی

دیدم تلفنم زنگ میخوره گفتم الو سلام ! بله بفرمایید ! زهرا خانم ! گفتم اشتباه گرفتید و قطع کردم . دوباره زنگ زد دیگه گوشی رو جواب ندادم . خودش قطع کرد . اومدم تلویزیون را روشن کردم شبکه ها را پشت سر هم زدم هیچی نداشت و دوباره خاموشش کردم . نمیدونم چرا این روزا بی حوصله شدم رفتم کنار پنجره، داشت بارون می بارید گنجشکا هم همهمه میکردند توی شاخه های درختان. دوباره رفتمو روی پتو دراز کشیدم کمی خوابیدم ساعت تقریبا شش شده بود . بلند شدم که شام درست کنم . صدای کرکره همسایه بغلی میاد دارن میرن بیرون . خب یه چند ساعتی از دست آهنگشون راحت شدم. یکساعت دیگه غروب میشه . سیب زمینی ها رو رنده کردم و با پیاز و کمی گوشت چرخکرده و نمک و زردچوبه و تخم مرغ مخلوط کردم وتابه رو از کابینت برداشتم و گذاشتم روی گاز، زیره تابه رو روشن کردم و روغن ریختم توش . کمی که داغ شد مایه ی کتلتها رو کم کم با یه قاشق ریختم تو روغن زیر تابه رو کم کردم و رفتم دوباره دراز کشیدم و هفت هشت دقیقه بعد اومدم و پشت و روش کردم گوشیم اذان گفت وضو گرفتم و نمازمونو به اتفاق همسرم و بازگوشی بچه ها خوندیم . همسرم گفت گلی جان یه دمنوش برام درست میکنی گفتم باشه و آب رو ریختم توی کتری گذاشتم روی گاز تا بجوش بیاد همون موقع داشتم غذا درست میکردم کتری که جوش اومد آب جوش رو ریختم توی قوری و دمنوش سیب و دارچین رو ریختم توش ،گذاشتم روی کتری که دم بکشه . کتلتا دیگه آماده شده بود . بچه ها داشتن باهم بازی میکردن و بهشون گفتم بچه ها آروم بدوید تا همسایه پایینی ناراحت نشه. گفتن باشه ولی دوباره میدون. همش باید بهشون تذکر بدی که یواش یواش ندوید!

 

 

 

زیر تابه رو خاموش کردم و کتلتا رو گذاشتم توی بشقاب . گوجه ها رو کمی سرخ کردم و با نون  سنگگ و سبزی خوردن و سفره آوردم  ساعت هشت ونیم شده بود . همسایه بغلی اومدند و دوباره آهنگشونو روشن کردن . همسرم هم اخبار بیست و سی رو میخواست گوش بده اینام اونقدر صدای آهنگشون بالا بود که صدا به صدا نمیرسید . گفتم خداجون بهشون بگو که صدای آهنگشونو کم کنند . دو دقیقه نشد که صداشو کم کردن براشون مهمون اومد . خیالم راحت شد . ماهم غذامونو خوردیم و یه فیلم هم دیدیم . رفتم که قرصامو بخورم . ساعت ده شده بود و دیگه خوابم گرفته بود به همسرم گفتم فکر کنم مهموناشون موندند جون اصلا تا شب صدای آهنگشون نیومد اونشب بدون سرو صدا خوابیدیم با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم ساعت چهار صبح بود. آب ریختم تو کتری تا جوش بیاد . وضوم گرفتم تا برم نمازمو بخونم همسرم هم با صدای زنگ گوشیش بیدار شد و وضو گرفت و نماز خوند . آب کتری جوش اومد و چایی رو دم کردم و با نون و پنیر خوردیم ساعت پنج و نیم بود همسرم رفت که آماده بشه بره سر کارش . اون که رفت منم رفتم که استراحت کنم ساعت ده وبیست دقیقه  با صدای بچه ها از خواب بیدار شدم. صبحانه بچه ها رو دادم و رفتم که ناهار درست کنم یه کمی مرغ گذاشتم برای ناهار با برنج . ساعت یک ربع به دوازده بود . قرار شد که همسرم بیاد و من برم دکتر دیدم درباز شد و همسرم سر ساعت اومد منم رفتم آماده بشم و برم دکتر . رسیدم به مطب ساعت یک ربع به یک بود . سلام کردم و رفتم نشستم . بعد از مدتی، خانم منشی گفت خانم نوبت شماست . گفتم ممنون و در رو باز کردم و سلام کردم و نشستم دکتر گفت چطوری  گفتم خوبم ممنون جواب آزمایشها رو بهش نشون دادم و بعد از معاینه گفت همه چیز خوبه و اگر میخوای بری مسافرت مشکلی نداری و مجوز مسافرت رفتن رو برام نوشت و چند قرصم برام نوشت و گفت به سلامت . خداحافظی کردم و اومدم بیرون. تو راه ، به همسرم زنگ زدم و توضیح دادم .گفت خوب به سلامتی . ساعت 3 بود که از درمانگاه بیرون اومدمو ساعت 4 رسیدم خونه در رو باز کردم دیدم همسرم بیدار بود و منتظرم شده بود سلام کردم وگفت سلام خوبی گفت بچه ها تازه خوابیدن سروصدا نکن. منم گفتم باشه. بعدش خیالش راحت شد ورفت که بخوابه. بعد از شستن دست و صورتم وضو گرفتم وغذا رو گذاشتم که گرم بشه که بخورم رفتم نمازموخوندم . اومدم دیدم غذا هم دیگه گرم شده کشیدم تو بشقاب و خوردم بعد رفتم کمی استراحت کنم ساعت بیست دقیقه به شش بود خوابیدم با صدای اذان از خواب بیدار شدم ……

بچه هام داشتن باهم بازی میکردن سلام کردن و منم جواب دادم  و دوباره رفتن و به بازیشون ادادمه دادن منم بلند شدم ورفتم که وضو بگیرم و نماز بخونم . نماز که خوندم همسرم گفت برای شام چی میخوای درست کنی گفتم استانبولی گفت باشه دستت درد نکنه . دمنوشی درست کردم و براش بردم و دوباره رفتم تو آشبزخونه ، یکم سالاد درست کردم تقریبا غذا هم درست شده بود غذا رو کشیدم تو بشقاب ها  و سالاد  هم بردم و سفره رو بهن کردم و بچه ها رو صدا زدم که شام بخوریم . شام که تموم شد همسرم گفت برای چه روزی بلیط گرفتی؟گفتم برای ماه دیگه بلیط داشت و رزرو کردم  گفت خوبه باشه چون زودتر بهم مرخصی نمیدن. دستت درد نکنه.

 

 

 

 

صبح شد و به بچه ها صبحانه شونو دادم و تقریبا ساعت 10 شده و رفتم سراغ ادامه ی بافت قالی. اندازه اش، ذرع ونیم ، این دو سه روزه وقت نکردم قالی ببافم ، هنوز یک سوم هم نشده . عینکمو زدم و با بسم الله الرحمن الرحیم شروع به بافتن کردم، با خودم درباره ی بافت قالی شعری میخونم برای رفع خستگی و همین که حواسم باشه که اشتباه نبافم وقتی میشینم پای دار قالی اصلا متوجه گذشت زمان نمیشم یهو دیدم بچه ها اومدند تو اتاق میگن میوه میخواییم ،داشتم خامه رو میبریدم و یدفعه رومو کردم به در و …. ووییی انگشتمو با قلاب بریدم .


free b2evolution skin
26
خرداد

موشن گرافیک| استعمار و هوش مصنوعی

شیوه‌های استعمار در بیان حجت الاسلام والمسلمین عبدالحسین خسروپناه کاری از معاونت رسانه دفتر مطالعات اسلامی مرکز ملی فضای مجازی

 

 


free b2evolution skin
26
خرداد

خدمت در سیره و سخن جواد الائمه علیه السلام

درنگی در مفهوم خدمت
اگر عبادت بزرگ ترین فلسفه آفرینش است که: «وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنْسَ اِلاّ لِیَعْبُدُونِ»(1)؛ «جن و انسان را خلق نکردم، مگر به خاطر اینکه عبادتم کنند»، برگزیدگان الهی، عابدترین بندگان خدا خواهند بود و اگر از والاترین مظاهر عبادت، «خدمت به خلق» است که: «مَنْ سَعی فی حاجَةِ اَخیهِ الْمُؤْمِنِ فَکَأَنَّما عَبَدَ اللّه َ تِسْعَةَ آلافِ سَنَةٍ صائِما نَهارَهُ قائِما لَیْلَهُ؛(2) هر فردی که در برآوردن نیاز برادر مؤمنش تلاش کند، گویا نُه هزار سال خداوند را عبادت کرده، در حالی که روزها را روزه دار و شبها را شب زنده دار بوده است.»، برگزیدگان الهی، انبیا و معصومان، خدمتگزارترین افراد به مردم خواهند بود؛ زیرا آنان اسوه و شاخص اند و درخت کمال در وجودشان به بالنده ترین شکل سر به فلک کشیده است.

 

 

 

آیه الهی خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را به یاد آوریم که می فرماید: «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ»(3) پر و بال خود را برای مؤمنانی که پیرو تو هستند، بگستران.» واژه «خفض جناح» که سه بار در قرآن کریم به کار رفته است، به کنایه از کمال مهرورزی، عطوفت و خدمتگزاری خالصانه و متواضعانه حکایت می کند.

خدمتگزاران واقعی، انبیا و اوصیا و مؤمنان به آنان هستند؛ چه بی پرده و صریح می توان این ادعا را در حدیث آسمانی امام صادق علیه السلام یافت که فرمود: «ما آمَنَ بِاللّه ِ وَلا بِمُحَمَّدٍ وَلا بِعَلِیٍّ مَنْ اِذا اَتاهُ اَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فی حاجَةٍ لَمْ یَضْحَکْ فی وَجْهِهِ فَإِنْ کانَتْ حاجَتُهُ عِنْدَهُ سارَعَ اِلی قَضائِها وَاِنْ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ تَکَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِهِ حَتّی یَقْضِیَها لَهُ فَإِذا کانَ بِخِلافِ ما وَصَفْتُهُ فَلا وَلایَةَ بَیْنَنا وَبَیْنَهُ؛(4) به خدا و محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام ایمان نیاورده است کسی که هنگامی که برادر دینی اش به خاطر حاجتی نزد او آید، با خوشرویی برخورد نکند. پس اگر توان دارد، نیاز او را به سرعت برطرف کند و اگر توان ندارد با کمک دیگری حل کند، اگر بر خلاف آنچه توصیف کردم باشد، پس بین ما و او ولایتی نخواهد بود.»

 

ادامه »


free b2evolution skin
26
خرداد

نگاهی به سیره ی تبلیغی امام جواد علیه السلام

زندگانی سراسر افتخار پیامبر اسلام و ائمه ی هدی - صلوات الله علیهم اجمعین - از زوایای مختلف قابل بررسی است. روش تبلیغی معصومان علیهم السلام نیز مانند دیگر ابعاد زندگی شان اسوه و الگو به شمار می آید.

وقتی از این زاویه زندگی این بزرگان را مورد مطالعه قرار می دهیم، خود را با وظیفه یی سنگین رو به رو می یابیم; زیرا این نورهای پاک لحظه یی از عمل به تکلیف و ابلاغ رسالت الهی غافل نبودند.

 

 

 

در سیره ی تبلیغی امام جواد علیه السلام، موارد زیر مهم و در خور تامل می نماید:

1. تبلیغ از راه مناظره
بارزترین نوع تبلیغ امام جواد علیه السلام مناظره است. مناظره های آن حضرت - که از نخستین روزهای امامتش آغاز شد - وی را در تثبیت جایگاه ولایت و امامت، هدایت حق جویان و آشکار ساختن سستی گفتار ستمگران یاری داد. آن حضرت به دو جهت در عرصه ی مناظره های علمی گام نهاد.

نخست نیاز شیعیان که با توجه به سن اندک آن حضرت در پی کشف جایگاه معنوی اش بودند و دوم خواست مامون و معتصم که اندیشه ی خوار ساختن امام و اثبات الهی نبودن آگاهی های وی در سر می پروراندند.

خلفا می کوشیدند با برپا ساختن مجالس مناظره امامان شیعه را رو در روی برخی از دانشمندان بنام زمان قرار دهند تا شاید از پاسخ پرسشی باز مانند و جایگاه معنوی شان مورد تردید واقع شود.

اهداف امام علیه السلام در مناظره ها
الف) اثبات امامت خود
امام جواد علیه السلام در این مناظره ها پیش از هر چیز در پی اثبات حقانیت خود بود. بر اساس گفته ی مورخان امام - با آن که هفت سال بیش نداشت - در یکی از محافل به سی پرسش پاسخ داد. (1)

ب) رسوا ساختن دروغ پردازان
امام علیه السلام در مناظره چنان رفتار می کرد که نادرستی فضائل ساختگی خلفا آشکار شود.

در یکی از مجلس ها مامون از یحیی بن اکثم خواست پرسشی مطرح کند. یحیی عرض کرد: یابن رسول الله، بر اساس روایت ها جبرئیل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله عرض کرد: یا محمد، خداوند سلامت می رساند و می فرماید از ابوبکر بپرس آیا از ما خشنود است؟ زیرا من از وی راضی ام; در این باره چه می فرمایید؟

امام علیه السلام فرمود: فضل ابوبکر را انکار نمی کنم، ولی آن که این خبر را روایت کرده باید به خبری که رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجة الوداع فرمود توجه کند. حضرت صلی الله علیه و آله فرمود:

لقد کثرت الکذابة علی … .

دروغ گویان بر من بسیار شده اند و نسبت دروغ بر من فزونی یافته است. پس هر که بر من دروغ بندد، خداوند نشیمن گاهش را از آتش پر می سازد. چنانچه حدیثی برایتان آوردند، آن را به کتاب خدا و سنت من عرضه کنید; هر چه با آن موافق بود بپذیرید و آنچه مخالف بود رها سازید، خداوند می فرماید:

«ولقد خلقنا الانسان ونعلم ما توسوس به نفسه ونحن اقرب الیه من حبل الورید» . (2)

به تحقیق ما انسان را آفریدیم و می دانیم آنچه نفس به او وسوسه می کند و ما از رگ گردن به وی نزدیک تریم.

روایتی که شما ذکر کردید، نشان می دهد خشنودی یا ناخشنودی ابوبکر بر حضرت حق پوشیده بود و این نزد عقل محال و ممتنع است » . (3)

 

 

2. تبلیغ عملی علیه حکومت مامون
مامون امام علیه السلام را بسیار احترام می نهاد و دخترش ام الفضل را، به رغم مخالفت های گوناگون به عقد وی درآورد. این برخوردها هرگز امام را به دستگاه خلافت خوش بین نساخت. او خلیفه را ستمگر می شمرد و اندیشه ی مخالفت با آن را در سر می پروراند. بنابر این، در نخستین فرصت به بهانه ی حج سمت مدینه رهسپار شد و در آن دیار اقامت گزید. حسین مکاری می گوید: هنگامی که حضرت محمد تقی علیه السلام نزد خلیفه جایگاهی والا داشت، وارد بغداد شدم و به دیدار وی شتافتم. چنان می اندیشیدم که حضرت دیگر به مدینه باز نخواهد گشت. چون این امر را به خاطر آوردم، امام علیه السلام سر فرو افکند. اندکی بعد سربلند کرد و در حالی که رنگ مبارکش زرد شده بود، فرمود: حسین، نان جو و نمک نیم کوب در حرم رسول الله صلی الله علیه و آله از آنچه مشاهده می کنی برایم بهتر است. (4)

 

 

3. پدید آوردن حوزه ی علمی
پرورش دانش پژوهان روشن بین نیز در شمار روش های تبلیغی امام نهم علیه السلام جای دارد. آن حضرت ضمن پاس داری از حوزه یی که امام صادق علیه السلام بنیان نهاده بود، دویست و هفتاد شاگرد تربیت کرد که گروهی از آنان نیز از شاگردان امام هشتم شمرده می شدند. (5)

 

 

4. اعزام نماینده
امام نهم علیه السلام برای خنثا ساختن تبلیغات شوم بنی عباس و ارائه ی اسلام راستین به مردم، نمایندگانی به مناطق مختلف گسیل می کرد. این نمایندگان، کارگزاران امام علیه السلام شمرده می شدند و در مراکزی چون اهواز، همدان، سیستان، بست، ری، بصره، واسط، بغداد، کوفه و قم زمینه ی اتحاد شیعیان و پیوند آن ها با معصوم را فراهم می آوردند.

امام علیه السلام همچنین به پیروانش اجازه می داد درون دستگاه حکومت نفوذ کنند و پست های حساس را در دست گیرند. «محمد بن اسماعیل بن بزیع » و «احمد بن حمزه قمی » از این فرصت بهره بردند و با رسیدن به موقعیت های ممتاز حکومتی در مسیر خدمت به دین و دین داران گام برداشتند.

«حسین بن عبدالله نیشابوری » حاکم «بست » و «سیستان » و «حکم بن علیا اسدی » حاکم «بحرین » نیز از یاران حضرت شمرده می شدند و خمس دارایی شان را نزد وی گسیل می کردند. (6)

پ ن:

1) منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، انتشارات هجرت، ج 2، ص 577 .

2) ق / 16 .

3) سیره ی پیشوایان، مهدی پیشوایی، انتشارات توحید، ص 552 .

4) منتهی الآمال، ص 582 .

5) امام الجواد من المهد الی اللحد، سید محمد کاظم قزوینی، ص 89 .

6) سیره ی پیشوایان، ص 559 .

منبع: حوزه


free b2evolution skin
26
خرداد

کلیپ تصویری: «نماز اول وقت، وسیله رسیدن به مقامات عالی!»

سؤال: اینکه حضرت آقای قاضی فرمودند: هرکس نماز اول وقت بخواند، به مقام می‌رسد،آیا نماز با حضور قلب مراد ایشان بوده یا نه؟حضرت آیت‌الله بهجت:

 

 

 

 


نه! اگر نماز با حضور قلب [مرادشان باشد]، آن‌وقت سؤال می‌کنند که چگونه نماز [با حضور قلب] را بخواند؟ به چه سببی بخواند نماز کامل را؟ اینکه چیزی به دست نداد!
وقتی چیزی به دست می‌دهد که بگوید مطلق نماز، مطلق نماز را کسی مقید باشد در اول وقت، به نماز عالی می‌رسد؛ می‌رسد خودش، تکویناً! شیئاً فشیئاً، روزبه‌روز می‌رود بالاتر.


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم