6
اسفند

فدک مصادره می‌شود

ده روز پس از آنکه حکومت ابوبکر تثبیت شد و امیرالمؤمنین علیه‌السلام از حق مسلم و الهی خلافت- که حقیقتاً شایسته چنین مقامی بود- محروم گشت، فدک از دست فاطمه علیهاالسلام گرفته شد و ابوبکر دستور داد کارگزاران فاطمه علیهاالسلام از آنجا بیرون رانده شوند. توجیه ابوبکر برای این عمل این بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: نحن معاشر الانبیاء لا نورث، ما پیامبران مالی را به میراث نمی‌گذاریم.
بدین ترتیب فدک از دست فاطمه زهرا علیهاالسلام به ناروا گرفته شد و به دست غاصبان حکومت افتاد .

منبع:

فاطمة الزهرا علیهاالسلام من المهد الی اللحد، ص 195- 196، معصوم سوم، ص 30، ناسخ التواریخ، جلد چهارم از کتاب دوم، ص 47.

 


free b2evolution skin
6
اسفند

واگذاری فدک به فاطمه علیها السلام

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در زمان حیات خویش، فدک را به یگانه دخترش، فاطمه‌ی زهرا علیهاالسلام بخشید. چنان که دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در محاکمه با ابوبکر که فدک را از دستش گرفته بود، بدان استناد جسته، می‌گوید: این زمین، میراث پدرم نیست که من وارث آن شده باشم، بلکه بخششی است که از جانب رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به من شده است. [1] .

نحوه‌ی واگذاری فدک به فاطمه زهرا علیهاالسلام چنین بود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به دنبال نزول آیه‌ی 38 از سوره روم [2] فاطمه علیهاالسلام را به حضور طلبید و فرمود:
فاطمه! چون فدک (به شکر خدا) با لشکر فتح نشد، به من تعلّق داشته، مسلمین در آن سهمی ندارند. من به امر خدا آن را به تو واگذار می‌کنم و برای تو و فرزندانت قرار می‌دهم، چون خداوند به من فرموده است:
حقوق ارحام، خویشاوندان، مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن که صله‌ی رحم و احسان به فقرا برای آنان که مشتاق لقای خدا هستند، بهترین کار است و هم اینان رستگاران عالم‌اند.
«ابوسعید خدری» و دیگران روایت کرده‌اند که پس از نزول آیه، رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فدک را به دخترش فاطمه علیهاالسلام بخشید و به او تسلیم کرد. [3] .[4]

منابع:

[1] جانشینان محکوم، ص 27.

[2] فات ذاالقربی حقه والمسکین و ابن‌السبیل، ذلک خیر للذین یریدون وجه الله و أولئک هم المفلحون.
[3] تفسیر مجمع‌البیان، ج 2، ص 226، تفسیرالمیزان، ج 16، ص 198، ملکه‌ی اسلام، ص 82.

[4] فاطمة الزهرا علیهاالسلام من المهد الی اللحد، ص 195- 196، معصوم سوم، ص 30،ناسخ التواریخ، ص 47.

 


free b2evolution skin
6
اسفند

فدک

«فدک» یکی از روستاهای خیبر بود. فاصله خیبر تا مدینه سه روز راه بود. امروز جایی به نام فدک وجود ندارد، ولی غالباً آن را با «حویط» که در نزدیکی خیبر قرار دارد منطبق می‌دانند.[1] فدک در آن روزگار، یهودی نشین بود و محصولات عمده‌اش را خرما و غلات تشکیل می‌داد.
جنگ خیبر در سال هفتم هجری رخ داد و با کشته شدن «مرحب خیبری» که در پهلوانی و دلیری بی‌مانند بود، به دست امیرالمؤمنین علیه‌السلام و سقوط قلعه «ناعم» به دست مسلمانان، خیبر به تصرف مسلمین درآمد. [2] .
این جنگ که در محرم سال هفتم هجری روی داد، به خاطر کارشکنی‌ها و تحریکات یهودیان علیه مسلمانان انجام گرفت و سرانجام با پیروزی مسلمانان خاتمه یافت.
«سلمة بن عمر اکوع» گوید:
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرچم جنگ را که سفید رنگ بود، به دست ابوبکر داد و او را روانه‌ی فتح یکی از مناطق خیبر کرد، ولی او فتح نکرده برگشت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: فردا پرچم را به دست کسی می‌سپارم که خدا و رسولش او را دوست می‌دارند و خدا به دست او قلعه را فتح می‌کند و هیچ‌گاه از برابر دشمن نمی‌گریزد.

ادامه »


free b2evolution skin
6
اسفند

اذان بلال

پس از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بلال دیگر اذان نگفت. او گفت: بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دیگر برای هیچ‌کس اذان نخواهم گفت. تا آنکه روزی دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مایلم صدای مؤذن پدرم را بشنوم و پس از اینکه این سخن به گوش بلال رسید، شروع به اذان گفتن کرد:[1]
الله‌اکبر. الله‌اکبر.
فاطمه علیهاالسلام از شنیدن صدای مؤذن به یاد پدر افتاد و گریست. وقتی که بلال گفت: «اشهد انّ محمد رسول‌اللّه»، فاطمه علیهاالسلام طاقت نیاورد و فریادی کشید و بیهوش شد. مردم به گمان اینکه فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفته، به بلال گفتند: دیگر اذان نگو، فاطمه علیهاالسلام از دنیا رفت. بلال اذان را قطع نمود و فاطمه علیهاالسلام به هوش آمد و گفت: بلال! اذانت را ادامه بده، ولی بلال راضی نشد که اذان را ادامه دهد و خطاب به دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفت: ای سرور زنان عالم! می‌ترسم اگر به اذانم ادامه دهم، دوباره ناراحت شوید. فاطمه علیهاالسلام پذیرفت و بلال دیگر اذان نگفت.
امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید:
وقتی که پیکر پاک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را داخل پیراهنش غسل می‌دادم، فاطمه علیهاالسلام گفت: پیراهن پدرم را به من نشان بده. وقتی که چشمش به پیراهن افتاد، شروع به بوییدن کرد و در همین حال بیهوش شد. پس از این اتفاق، پیراهن را از نظرش پنهان کردم. [2] .

[1] ناسخ التواریخ، جلد چهارم از کتاب دوم، ص 39.

[2] فاطمه علیهاالسلام من المهد الی اللحد، ص 312- 313، بیت‌الاحزان، ج 1، ص 33.


free b2evolution skin
6
اسفند

فاطمه در سوگ پدر

به روایت فضه، فاطمه علیهاالسلام تا هفت روز در خانه نشسته، به عزاداری پدر مشغول بود و در روز هشتم در حالی که از شدت غم و اندوه، رنگ بر چهره نداشت، به همراه مردم مدینه روانه‌ی مرقد پاک رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شد و با آهنگی ضعیف شروع به درد دل نمود و آنچه در دل داشت بر زبان آورد و خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گفت:
«توانم از دست رفت، اندامم به سستی گرایید، مورد شماتت دشمن قرار گرفتم و غم و اندوه نابودم کرد و مرا کشت.

پدرم! سرگردان و حیران و تنها و بی‌کس ماندم، صدایم خاموش شد، پشتم شکست، زندگی‌ام تیره شد و روزگارم تاریک گشت.
پدرم! پس از تو، به هنگام وحشت و تنهایی مونسی نمی‌یابم. کسی نیست که از ریزش اشکم جلوگیری کند، یاوری برای ناتوانی‌ام نیست، با رحلت تو نزول قرآن و فرود آمدن جبرئیل و میکائیل قطع شد.
پدر! پس از تو اسباب دگرگون گشت و همه درها به روی من بسته شد، از دنیا دل بریدم، تا جان در بدنم هست، در فراق تو خواهم گریست، شوق مردن و آمدن به نزد تو پایان نیافتنی است و غم و اندوه من بی‌انتهاست.»

ادامه »


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم