شبهه
شما شیعیان در اذان و اقامه جمله «أشهد أنّ علیّاً ولیّ اللَّه وأشهد أنّ علیّاً حجّه اللَّه» را اضافه کرده اید. و این از سه جهت اشکال دارد:
1. یقیناً این جمله در زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله و خلفا، در اذان و اقامه قرائت نمی شده است، پس این جمله جزء اذان و اقامه نبوده و اضافه نمودن آن بدعت است و بدعت نیز حرام است.
2. اضافه نمودن این جمله به اذان و اقامه موجب می شود میان اجزای اذان فاصله شود و این فاصله به اذان و اقامه خلل می رساند.
3. کلمه «ولیّ اللَّه» به معنای این است که علی علیه السلام ولیّ و قیّم خداوند است، در حالی که خداوند ولیّ و قیّم ندارد، او قادر مطلق و ولیّ همه مخلوقات است.
پاسخ شبهه
1. شیعه جمله «أشهد أنّ علیّاً ولیّ اللَّه …» را به عنوان جزئی از اجزای اذان و اقامه ذکر نمی کند تا بدعت لازم آید، بلکه اذان و اقامه بدون ذکر این جمله را نیز صحیح می داند، فقط این جمله را به عنوان شعار شیعه در اذان و اقامه ذکر می کند.
شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» می فرماید:
«روی أبوبکر الحضرمیّ وکلیب الأسدیّ عن أبی عبداللَّه علیه السلام أ نّه حکی لهما الأذان فقال: اللَّه أکبر، اللَّه أکبر، اللَّه أکبر، اللَّه أکبر، أشهد أن لا إله الّا اللَّه، أشهد أن لا إله إلّااللَّه، أشهد أنّ محمّداً رسول اللَّه، أشهد أنّ محمّداً رسول اللَّه، حیّ علی الصلاه، حیّ علی الصلاه، حیّ علی الفلاح، حیّ علی الفلاح، حیّ علی خیر العمل، حیّ علی خیر العمل، اللَّه أکبر، اللَّه أکبر، لا إله الّا اللَّه، لا إله الّا اللَّه، والإقامه کذلک ….
و سپس می فرماید:
«هذا هو الأذان الصحیح، لا یُزادُ فیه ولا یُنْقَص منه. والمفوِّضه لَعَنَهم اللَّه قد وَضَعوا أخباراً وزادُوا فی الأذان (مُحمّدٌ وآل مَحَمّد خیرٌ البَرِیَّه) مرَّتین؛ وفی بعض روایاتِهم بعد أَشْهَد أنّ محمّداً رَسُول اللَّه (أشهد أنّ علیّاً ولیّ اللَّه) مرّتین؛ منهم من روی بدل ذلک (أشهد أنّ علیّاً أمیر المؤمنین حقّاً) مرّتین.
ولا شکّ أنّ علیّاً ولیّ اللَّه وأ نّه أمیرالمؤمنین حقّاً وأنّ محمّداً وآله خَیرُ البریّه. ولکن لَیسَ ذلک فی أصل الأذان.
شیخ طوسی نیز در کتاب «المبسوط» می فرماید:
«فأمّا قول أشهد أنّ علیّاً أمیر المؤمنین وآل محمّد خَیرُ البَرِیّه عَلی ماوَرَد فی شَواذّ الأخبار فلَیس بِمُعَوَّل علیه فی الأَذان ولو فَعَله الإنسان لم یَأثِم به» .
علّامه حلّی در کتاب «منتهی المطلب» می فرماید:
«وأمّا ما رُوِی فی الشاذّ مِنْ قولِ أنّ عَلِیّاً ولیّ اللَّه ومحمّداً وآل محمّد خیرُ البریّه فَمِمّا لا یُعَوّلُ عَلیه» .
و صاحب کتاب «العروه الوثقی» می فرماید:
«وأمّا الشهادهُ لِعَلِیّ علیه السلام بالولایه وإمْرَهِ المُؤمِنین فلیست جزءاً منهما».
بنابراین، مشهور فقهای شیعه، شهادت به ولایت علی علیه السلام را جزء اذان و اقامه نمی دانند. با این وجود ذکر شهادت به ولایت علی علیه السلام را در اذان به عنوان شعار شیعه و از باب اینکه ولایت از متمّمات رسالت و مقوّمات ایمان است، ممدوح دانسته اند.
2. ذکر جمله «أَشْهد أنّ علیّاً ولیُّ اللَّه وأَنّ عَلیّاً حجّهُ اللَّه» هیچ خللی به ترتیب اذان و اقامه نمی رساند. و به تعبیر دیگر فصل مخلّ نیست. و گواه بر این مطلب وجدان و عرف است.
از ابویوسف، شاگرد ابوحنیفه این عبارت نقل شده است:
«لا أری بأساً بأن یقول المؤذّن السلام علیک أیّها الأمیر ورحمه اللَّه وبرکاته، حیّ علی الصلاه، حیّ علی الفلاح، الصلاه یرحمک اللَّه. »
«اشکالی ندارد مؤذّن (بعد از شهادت به رسالت) بگوید: السلام علیک أیّها الأمیر ورحمه اللَّه وبرکاته (مراد از امیر ظاهراً خلیفه وقت بوده است) ….»
وقتی ذکر این جملات در اذان خللی به ترتیب اذان نمی رساند، چگونه ذکر شهادت به ولایت علی علیه السلام فصل مخلّ است؟
3. تشکیک کنندگان در اذان شیعیان، شایسته است به این نکته توجّه داشته باشند که این صورت از اذان و اقامه که در میان اهل سنّت مرسوم است، در زمان حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله قرائت نمی شده است، بلکه آنان در اذان و اقامه ای که سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده، تصرّف نموده و تغییراتی داده اند.
اوّلًا: کلمه «حیّ علی خیر العمل» جزء اذان و اقامه بوده و امروزه اهل سنّت آن را حذف کرده اند و این بدعت است و بدعت حرام می باشد.
ابن ابی شیبه در کتاب «المصنّف» روایت کرده است:
«انّ عَلیّ بن الحسین کان یُؤذّن، فإذا بلغ حیّ علی الفلاح قال: حیّ علی خیر العمل، ویقول: هو الأذان الأوّل. وکان ابن عمر زاد فی أذانه: حیّ علی خیرِ العمل.»
«علی بن حسین در اذان، جمله (حیّ علی خیر العمل) را ذکر می کرد و می فرمود: این اذانی است که در صدر اسلام خوانده می شد. و ابن عمر در اذان، جمله (حیّ علی خیر العمل) را ذکر می کرد.»
و مُتْقی در کتاب «کنز العمّال» می گوید:
«عَنْ بِلال کانَ بِلال یُؤذّن بالصُبح فیقول: حیّ علی خیرالعمل. »
«از خود بلال روایت شده است که او در اذان صبح جمله «حیّ علی خیر العمل» را ذکر می کرد.»
ابن حزم در کتاب «المحلّی» می گوید:
«قد صحّ عن ابن عمر و أبی أمامه بن سهل بن حنیف انّهم کانوا یقولون فی أذانهم حیّ علی خیر العمل. »
«از ابن عمر و ابوامامه بن سهل بن حنیف با سند صحیح روایت شده است که آنان در أذان جمله حیّ علی خیر العمل را ذکر می کردند.»
و بیهقی نیز در کتاب «السنن الکبری» روایات گوناگونی با سندهای معتبر نقل می کند که گویای این واقعیّت است که جمله (حیّ علی خیر العمل) را بسیاری از صحابه و تابعین- مانند: ابن عمر و ابوامامه و بلال و امام سجّاد علیه السلام- در اذان ذکر می کرده اند. ثانیاً: جمله: «الصلاه خیر من النوم» را در اذان صبح اضافه کرده اند. در حالی که یقیناً این جمله در زمان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله جزء اذان صبح نبوده است. اگر چه بعضی از علمای اهل سنّت ذکر این جمله را به جای (حیّ علی خیر العمل) از دستورهای پیامبر صلی الله علیه و آله دانسته اند. ولی این دروغ است؛ زیرا مستند آنان روایتی است که در سند آن بعضی از راویان حذف شده اند، پس این روایت مرسَل است. علاوه بر آن در سند این روایت شخصی به نام عبد الرحمن بن سعد وجود دارد که مجهول می باشد. حذف جمله «حَیَّ عَلی خَیرِ العَمل» و اضافه جمله «الصلاهُ خَیرٌ من النّوم» از ابداعات عمر بن خطّاب، خلیفه دوم بوده است.
قوشجی در «شرح التجرید» می گوید: «عمر بالای منبر رفت و گفت: ای مردم! سه چیز در عهد پیامبر صلی الله علیه و آله بود و من آنها را منع و حرام می کنم، وهر کس را که مرتکب آنها شود، عقاب می کنم و آنها عبارتند از: عقد موقّت، متعه حجّ و گفتن حیّ علی خیر العمل.» امام مالک در کتاب «الموطأ» می گوید: «مؤذّن نزد عمر آمد و اذان صبح گفت، در حالی که او خواب بود، مؤذّن گفت «الصلاه خیر من النوم» یعنی: نماز بهتر از خواب است. سپس عمر امر کرد که این جمله در اذان صبح گنجانده شود.» و شوکانی در «نیل الأوطار» به نقل از کتاب «البحر الزخّار» می گوید: «أَحْدَثَه عُمَر، فقال ابنُه: هذه بِدْعَه ؛ جمله «الصلاه خیر من النوم» را عمر به اذان اضافه کرد. و پسرش به او گفت: این بدعت است.»
ودارقطنی نیز در کتاب «السنن» از عمری نقل کرده است که عمر بن الخطّاب به مؤذّن دستور داد جمله «الصّلاهُ خیرٌ مِنَ النّوم» را پس از جمله «حیَّ علی خَیر العمل» بگوید. در هر حال اگر جمله «الصلاه خیر من النوم» را به عنوان جزء اذان صبح ذکر کرده اند، بدعت و حرام است و اگر به عنوان شعار ذکر می کنند، خصوصیتی در این شعار دیده نمی شود. به خلاف شعار شهادت به ولایت علی علیه السلام که در حقیقت شعار رسول اللَّه صلی الله علیه و آله در روز غدیر است که فرمود: «مَنْ کُنتُ مَولاه فَهذا عَلیُّ مَولاه.»
4. در پاسخ از قسمت سوم شبهه عرض می کنیم: کلمه «ولیّ» در لغت، به معنای دوست در مقابل «عدوّ»، به معنای دشمن است . و «ولیّ اللَّه» به کسی گفته می شود که دوست و فرمانبردار خداوند باشد.
در کتاب «المنجد» می گوید: «المُؤمِنُ وَلیُّ اللَّه، أی: مطیع له تعالی.» و در اصطلاح نیز ولیّ اللَّه به کسی گفته می شود که با اطاعت تامّ و رعایت تقوا مقرَّب عنداللَّه باشد.
حاکم نیشابوری در کتاب «مستدرک الصحیحین» روایتی را نقل کرده است که این مطلب را تأیید می کند. آن روایت این است:
«زید بن أسلم از پدرش روایت کرده است: عمر بن خطّاب به مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله می رفت که دید معاذ بن جبل در کنار قبر پیامبر گریه می کند. عمر به معاذ گفت: سبب گریه تو چیست؟ معاذ گفت: سبب گریه من چیزی است که از صاحب این قبر شنیدم. عمر گفت: چه چیزی از صاحب این قبر شنیدی؟
معاذ گفت: از او شنیدم که می فرماید: ریا، هر چند کم باشد شرک است، و هر کسی که با ولیّ خدا دشمنی کند، آشکارا به جنگ با خداوند برخاسته است، چون خداوند پرهیزگاران پنهان کار را دوست دارد؛ آنان که غیبت ظاهری آنان سبب فقدان واقعی آنها نیست و در صورت حضور در مکانی ناخوانده و ناشناخته می باشند، و قلبهای آنان چراغ هدایت بشر می باشد و از هر زمین تاریکی، نمایان می گردند.»
سپس حاکم نیشابوری می گوید: «هذا حدیثٌ صَحیح الإِسناد.»
در این روایت زیبا که به نوعی کنایه به عمر بن الخطّاب و غصب خلافت و گوشه نشین کردن علیّ ولیّ اللَّه علیه السلام است، جمله «ولیّ اللَّه» به معنای پرهیزگار و کسی که مصباح هدایت بشر است آورده شده است.
و ابن حجر در کتاب «فتح الباری» به نقل از طوفی می گوید: «لمّا کان ولیّ اللَّه من تولّی اللَّه بالطاعه والتقوی تولّاه اللَّه بالحفظ والنّصره؛ چون ولیّ اللَّه کسی است که با اطاعت و تقوا به خدا نزدیک شده است، خداوند هم او را حفظ و یاری می کند.»
بنابراین ولیّ اللَّه یعنی دوست خداوند، فرمانبردار خداوند، نزدیک به خداوند.
و شکّی نیست که بهترین مصداق برای «ولیّ اللَّه» پس از پیامبر اسلام، علی بن ابیطالب علیه السلام می باشد.
منبع:در پرتو شریعت: پاسخ به شبهات وهابیت
نویسنده عباسعلی زارعی سبزواری.