2
آذر

به یکى از فرماندهانش

و من کتاب له ( علیه السلام ) إلى بعض أمراء جیشه .

از نامه هاى آن حضرت علیه السَّلام است به بعضى از سرداران لشگر خود(عثمان ابن حنیف انصارىّ که از جانب امام علیه السَّلام و حکمران بصره بوده، و شمّه اى از سرگذشت او در شرح خطبه یک صد و هفتاد و یکم گذشت، او را بجنگ با دشمن در صورت اطاعت نکردن از اوامر مى فرماید).

فَإِنْ عَادُوا إِلَى ظِلِّ الطَّاعَةِ فَذَاکَ الَّذِی نُحِبُّ وَ إِنْ تَوَافَتِ الْأُمُورُ بِالْقَوْمِ إِلَى الشِّقَاقِ وَ الْعِصْیَانِ فَانْهَدْ بِمَنْ أَطَاعَکَ إِلَى مَنْ عَصَاکَ وَ اسْتَغْنِ بِمَنِ انْقَادَ مَعَکَ عَمَّنْ تَقَاعَسَ عَنْکَ . 

پس (از آنکه اصحاب جمل «طلحه و زبیر و عائشه و پیروانشان» ببصره رسیده آماده جنگ شدند، عثمان ابن حنیف نامه اى بامام علیه السَّلام براى آگاه نمودن از منظور آنان نوشت، و جمله اى از نامه اى که حضرت در پاسخ او نوشت اینست:) اگر به سایه اطاعت و فرمانبردارى برگشتند (دست از تباهکارى کشیده خواستار آسایش شدند) آن همان است که ما دوست مى داریم، و اگر کارها ایشان را به دشمنى و نافرمانى کشاند (آماده جنگ شدند) پس با کمک کسیکه فرمان ترا مى برد برخیز (جنگ کن) با کسیکه فرمانت را نمى برد، و با کسیکه پیرو تو مى باشد بى نیاز باش از آنکه از یارى تو خوددارى مى نماید.

فَإِنَّ الْمُتَکَارِهَ مَغِیبُهُ خَیْرٌ مِنْ مَشْهَدِهِ وَ قُعُودُهُ أَغْنَى مِنْ نُهُوضِهِ . 

زیرا کسی که بکارى مائل نباشد نبودنش بهتر از بودن و نشستنش سودمندتر از برخاستن است (چون شخص بى میل بکار که از روى اجبار اقدام نماید ممکن است راز خود را آشکار سازد و دیگران از او پیروى نموده از کار باز مانند).

منبع نهج البلاغه نامه شماره ۴


free b2evolution skin
2
آذر

سود قناعت

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا یَنْفَدُ.

امام علیه السلام فرموده است: قناعت دارائی است که نابود نمی شود (زیرا قناعت و خرسند بودن به آنچه رسیده نیازمندی را دور می سازد.

و قد روی هذا الکلام عن النبی (صلى الله علیه وآله). 

(سیدرضی )رحمه الله( فرماید:) این فرمایش از پیغمبر صلی الله علیه و آله (نیز) روایت شده است. 

منبع نهج البلاغه حکمت شماره ۵۴


free b2evolution skin
2
آذر

جر و بحث های خانوادگی

در اين بخش توصيه هايي را كه كارشناسان خانواده تجربه كرده اند مي آوريم. اينها سخناني هستند كه در بينش ديني ما آمده اند، امّا متأسفانه بي خبريم يا استفاده نمي كنيم؛ مثل مورد 17 و 18 كه در وصاياي پيامبرصلي الله عليه وآله به حضرت علي عليه السلام آمده است:

روزي پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله وارد منزل فاطمه عليها السلام شد و ديد كه حضرت علي عليه السلام مشغول پاك كردن عدس مي باشد. در اين هنگام پيامبرصلي الله عليه وآله فرمودند: يا علي! لا يخدم العيال الّا الصديق او شهيد او رجل يريد اللَّه به الخير الدنيا و الاخرة؛ اي علي! خدمت به خانواده نمي كند مگر كسي كه در مقام صدّيق يا شهيد يا مردي باشد كه خداوند براي او خير دنيا و آخرت را خواسته باشد.

و از طرف ديگر براي خدمت زنان در خانه شوهر، حكايت زيبايي است كه امّ سلمه از پيامبرصلي الله عليه وآله پرسيد، خدمت زنان به شوهرانشان چه جايگاهي نزد خدا دارد؟

پيامبرصلي الله عليه وآله پاسخ داد: وقتي زني چيزي را در خانه جابجا مي كند كه مقصدش رسيدگي و اصلاح كار خانه باشد، خداوند به او نظر (رحمت) مي كند و كسي را كه خداوند به او نظر كند ديگر عذاب نمي كند.

يا در حديث ديگري مي فرمايد: زني كه هفت روز در خانه شوهر خدمت كند خداوند هفت در جهنم را بر او مي بندد و هشت در بهشت را مي گشايد.

و در مورد شماره 37 تشويقي بي نظير داريم كه از سطح يك توصيه خشك و خالي بالاتر مي رود و انگيزه متعالي ايجاد مي نمايد و نشان مي دهد كه دين مي خواهد انسان، از سطح غريزه ها بالاتر بيايد و در سطح وظيفه زندگي كند.

مقايسه كنيد توصيه 73 را با اين حديث كه مي فرمايد:انّ الرجل ليؤجر في رفع اللقمه الي في امرته؛ به تحقيق مرد با گذاشتن لقمه اي در دهان همسرش پاداش مي گيرد.

و چقدر باشكوه است كه در رهنمودهاي مترقّي و متعالي اسلام عزيز آمده است پيامبرصلي الله عليه وآله فرمود:

هنگامي كه پدري به بازار مي رود و هديه اي براي خانواده مي خرد؛ مثل كسي است كه براي احتياج نيازمندان، باري به دوش گرفته و بايد وقتي به خانه داخل مي شود، اوّل هديه دختران را بدهد و سپس پسران را!

ببينيد چگونه دين خواسته است دختران را - كه مادران آينده اند - از عاطفه و مهر سرشار كند تا مبادا ديگران بخواهند اين نياز محبّت و مقبوليت را از بيرون پر كنند و او را فريب دهند كه ديگران خيرخواه نيستند.

در هر صورت اين توصيه ها مفيدند و در مكتب ما وجود دارند؛ بادا كه به كار بنديم، چنين باد!

توصيه ها

1- مي دانم كه مي خواهي كمكم كني، امّا لطفاً تا وقتي هنوز مشكلم را به طور كامل نگفته ام؛ حرفم را قطع نكن و راه حل ارائه نده، گاهي اوقات تنها چيزي كه مي خواهم دو عدد گوش شنوا است.

2- در طول روز به من تلفن بزن تا بدانم كه به فكر من هستي؛ اين كار كوچكي است، امّا خيلي معنا دارد.

3- اين كافي نيست كه در طول روز از طريق پست الكترونيكي با من حرف بزني؛ من احتياج دارم كه گاهي صدايت را بشنوم.

4- از زنت بپرس كه چه احساسي دارد و پاسخ او را با قلبت بشنو نه با مغزت. 

۵- هر وقت مي خواهي دير به منزل بروي، موضوع را تلفني به همسرت اطّلاع بده، به اين ترتيب نگرانت نمي شود، يا از دستت عصباني نمي شود.

 

6- قبل از اينكه حرفي را بزني فكر كن؛ كلمات مي توانند نيش بزنند و تا مغز استخوان در بدن فرو بروند.

 

7- در كنار هر اظهار نظر منفي كه مي كني، دست كم ده ها چيز مثبت به من بگو؛ شايد اين به دليل پايين بودن عزّت نفس من باشد، امّا هر فكري كه تو درباره من مي كني يا هر حرفي كه در موردم مي زني، برداشتي را كه من از خودم دارم پررنگ تر مي كند؛ بنابراين لطفاً مراقب حرف هايي كه مي زني باش.

 

8- هر وقت از دست من يا بچه ها ناراحت مي شوي، در كنارم بنشين و برايم توضيح بده كه از چه چيز ناراحت هستي؛ احساس هايت را پنهان نكن يا دقِ دلي ات را در گاراژ خالي نكن، بيا و همه چيز را به من بگو تا با نقطه نظرهاي تو آشنا بشوم.

 

9- اگر عصباني هستيد، علّت آن را به زنتان بگوييد؛ هرگز نگوييد: «تو خودت بايد علّت آن را بداني، من نبايد به تو بگويم».

 

10- لطفاً وقتي عصباني هستيد، صدايتان را بلند نكنيد.

 

11- اصلاً به من نگو: «من هميني هستم كه هستم»، تو چنين چيزي را از بچه ها نمي پذيري و من هم آن را از تو قبول نمي كنم.

 

12- قبل از اينكه از كوره در برويد، از خودتان بپرسيد: اين مسأله بعد از دو هفته، يك ماه، يك سال يا يك عمر چقدر اهميت خواهد داشت.

 

13- هرگز به دنبال مقصر نگرديد و ملامت و سرزنش نكنيد.

 

14- وقتي اشتباه مي كنيد، عذرخواهي كنيد و هر وقت حقّ با شماست، گذشت كنيد.

 

15- چشم هايت با من است، امّا فكرت جاي ديگر است؛ خواهش مي كنم، بله، خواهش مي كنم، وقتي من حرف مي زنم به حرف هايم گوش بده.

۱۶- قبل از ازدواج مرد ادّعا مي كند كه زندگي اش را به پاي شما مي ريزد؛ امّا بعد از ازدواج حتي حاضر نيست، روزنامه اش را زمين بگذارد تا با شما حرف بزند.

 

17- زنِ خود را با چيزهاي كوچك، امّا مهم؛ مثل آوردن غذاي آماده بدون اينكه از شما خواسته شده باشد، شگفت زده كنيد.

 

18- كارهاي كوچكي كه تو براي من انجام مي دهي، خيلي برايم مهم تر هستند تا هداياي گران بهايي كه به مناسبت هاي خاص، برايم مي خري.

 

19- هرگز نگوييد كه چقدر چاق هستي.

 

20- گه گاه بگذاريد كه زن شما روزي را براي خودش بگذراند، اين هديه بسيار خوبي است كه خرجي هم برايتان ندارد.

 

21- وقتي زن شما در منزل يك غذاي خانگي درست مي كند، از او تشكر كنيد.

 

22- تعميرات خانه هم بخشي از امور زندگي است، وقتي دستگيره دري كنده مي شود؛ لطفاً طوري رفتار نكن كه انگار دنيا از هم پاشيده شده باشد.

 

23- از زن خود تحسين و تمجيد كنيد، حتي براي چيزهاي خيلي كوچك.

 

24- فقط به ديگران نگو كه چقدر به وجود من افتخار مي كني، اين را به خودم بگو!

 

25- مرا در برابر ديگران مسخره نكن و دست نينداز.

26- در مقابل جمع از من حمايت كن، وقتي تنها هستيم، مي تواني در مورد اختلافاتي كه داريم، حرف بزني.

 

27- وقتي من دچار يك انفجار عاطفي - احساسي شده ام، اتاق را ترك نكن و برو؛ آن قدر به خودت زحمت بده كه همانجا بنشيني؛ در كنارم بمان و وقتي گريه مي كنم، مرا در آغوش بگير.

 

28- سعي نكن كه مرا متقاعد كني كه احساس هايم «منطقي» نيستند و بنابراين ارزشي هم ندارند.

 

29- با مادر من با مهر و محبّت رفتار كن.

 

30- صبر نكن تا من از تو كمكي بخواهم، خودت داوطلب شو.

 

31- با زنت همان طور رفتار كن كه با بهترين دوستت رفتار مي كني؛ با او حرف بزن، جوك بگو، شوخي كن. به او چيزهايي بگو كه هرگز به كسي نگفته اي و وقتي با دوستانت بيرون هستي، به او زنگ بزن و بگو كه دلت برايش تنگ شده است.

 

32- ما نياز به اين داريم كه بخنديم و تفريح كنيم؛ من از تو انتظار دارم كمك كني كه چيزها را در حاشيه ببينيم و خودمان را خيلي جدي نگيريم و در اين رابطه كاملاً به تو تكيه مي كنم، به من كمك كن تا در هر موقعيتي «طرف روشن» آن را ببينم.

 

33- در حالي كه با همسرتان در تعطيلات آخر هفته به گردش رفته ايد و در طبيعت قدم مي زنيد، يك سنگ صاف پيدا كنيد و بگوييد كه آن را به عنوان يك يادگاري مخصوص از اين سفر با خود خواهيد برد؛ بعداً از يك سنگ تراش بخواهيد كه چنين جمله اي را روي آن حكاكي كند: «من - نام همسر - را دوست دارم».

 

34- يادداشتي بنويسيد كه بگويد: «من امروز به تو فكر كردم و اين كار لبخندي را بر لبانم نشاند»؛ يادداشت را در جايي بگذاريد كه مطمئن هستيد، همسرتان آن را پيدا خواهد كرد.

 

35- اگر همسرتان مي خواهد به سفر برود، برايش كادو بخريد و در گوشه ساكش بگذاريد تا وقتي كه در راه است، آن را پيدا كند.

 

36- يك كتاب كه هم شما و هم همسرتان به خواندن آن علاقه مند هستيد، بخريد؛ هر شب در تخت يك بخش آن را يكي از شما با صداي بلند بخواند، اين مي تواند يك جايگزين بزرگ براي تلويزيون باشد.

 

37- در غذا با همسرتان شريك شويد؛ وقتي براي خوردن غذا بيرون مي رويد، چنگال را از غذا پُر كنيد و به طرف دهان همسرتان ببريد و بگوييد: «بايد اين را امتحان كني»؛ شريك شدن در غذا و حتي غذا دادن به همديگر مي تواند يك راه بزرگ براي نزديك تر شدن زوج ها به هم باشد.

 

38- اگر داراي فرزنداني هستيد، ترتيبي بدهيد تا آخر هفته همگي دور هم باشيد؛ قبلاً خبر بدهيد كه آخر هفته مال شما است و در مورد گذراندن تعطيلات مخصوص در كنار هم برنامه ريزي كنيد. 

منبع جر و بحث های خانوادگی: چند راهنمایی مفید و سازنده درباره اختلافات زن و مرد/ مولف عزیزالله حیدری.


free b2evolution skin
1
آذر

درباره دارائی و بی چیزی

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : الْغِنَى فِی الْغُرْبَةِ وَطَنٌ وَ الْفَقْرُ فِی الْوَطَنِ غُرْبَةٌ.

امام علیه السلام فرموده است: دارائی (برای شخص) در غربت وطن و میهن است (زیرا به واسطه آن همه اظهار دوستی و آشنائی کنند) و بی چیزی در وطن غربت است (زیرا بر اثر آن همه از شخص دوری می نمایند).

منبع نهج البلاغه حکمت شماره ۵۳


free b2evolution skin
1
آذر

به شریح قاضى

(و من کتاب له ( علیه السلام )) (کتبه لشریح ابن الحارث قاضیه)رُوِیَ أَنَّ شُرَیْحَ ابْنَ الْحَارِثِ قَاضِیَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ( علیه السلام )اشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَاراً بِثَمَانِینَ دِینَاراً فَبَلَغَهُ ذَلِکَ فَاسْتَدْعَاهُ وَ قَالَ لَهُ.

از نامه هاى آن حضرت علیه السَّلام است که آنرا به شریح ابن حارث که از جانب آن بزرگوار قاضى بوده نوشته (در زیان دل بستن بدنیا و دارائى آن، شریح مردى بود کوسج که مو در رو نداشت، و عمر ابن خطّاب او را قاضى کوفه قرار داد، و در آن دیار بقضاء و حکومت شرعیّه مشغول بود، امیر المؤمنین علیه السَّلام خواست او را عزل نماید اهل کوفه گفتند: او را عزل مکن، زیرا او از جانب عمر منصوبست، و ما با این شرط با تو بیعت نمودیم که آنچه ابو بکر و عمر مقرّر نموده اند تغییر ندهى، و چون مختار ابن ابى عبیده ثقفىّ بمقام حکومت و امارت رسید او را از کوفه بیرون نموده به دهى که ساکنین آن یهود بودند فرستاد، و چون حجّاج امیر کوفه گردید او را به کوفه باز گردانیده با اینکه پیر مرد سالخورده اى بود امر کرد بقضاء مشغول گردد، او بجهت خوارى که از مختار دیده بود درخواست نمود تا او را از قضاء عفو نماید، حجّاج پذیرفت، خلاصه هفتاد و پنج سال قاضى بود فقط دو سال آخر عمر کنار ماند، و در سنّ یک صد و بیست سالگى از دنیا رفت) روایت شده که شریح ابن حارث که از جانب امیر المؤمنین علیه السَّلام قاضى بود در زمان خلافت آن حضرت خانه اى را به هشتاد دینار خرید، این خبر که بامام رسید او را طلبید و فرمود.

بَلَغَنِی أَنَّکَ ابْتَعْتَ دَاراً بِثَمَانِینَ دِینَاراً وَ کَتَبْتَ لَهَا کِتَاباً وَ أَشْهَدْتَ فِیهِ شُهُوداً فَقَالَ لَهُ شُرَیْحٌ قَدْ کَانَ ذَلِکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ فَنَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ مُغْضَبٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ.

بمن خبر رسیده که تو خانه اى را به هشتاد دینار خریده و براى آن قباله نوشته و در آن چند تن را گواه گرفته اى، شریح عرض کرد یا امیر المؤمنین چنین بوده است، راوى گفت: حضرت باو نگاه شخص خشمگین نموده فرمود.

یَا شُرَیْحُ أَمَا إِنَّهُ سَیَأْتِیکَ مَنْ لَا یَنْظُرُ فِی کِتَابِکَ وَ لَا یَسْأَلُکَ عَنْ بَیِّنَتِکَ حَتَّى یُخْرِجَکَ مِنْهَا شَاخِصاً وَ یُسَلِّمَکَ إِلَى قَبْرِکَ خَالِصاً.

اى شریح بدان بزودى نزد تو مى آید کسى (عزرائیل) که قباله ات را نگاه نکند، و از گواهت نپرسد تا اینکه ترا از آن خانه چشم باز (حیران و سرگردان، یا کوچ کننده) بیرون برد، و از همه چیز جدا به گورت بسپارد.

فَانْظُرْ یَا شُرَیْحُ لَا تَکُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَیْرِ مَالِکَ أَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَیْرِ حَلَالِکَ فَإِذًا أَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْیَا وَ دَارَ الْآخِرَةِ.

پس اى شریح بنگر مبادا این خانه را از مال غیر خریده باشى، یا بهاى آنرا از غیر حلال داده باشى که در این صورت زیان دنیا و آخرت برده اى (زیرا اگر از مال غیر و حرام خریده باشى در دنیا بهره اى که باید نمى برى و در آخرت هم گرفتار عذاب خواهى بود.)

أَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ أَتَیْتَنِی عِنْدَ شِرَائِکَ مَا اشْتَرَیْتَ لَکَتَبْتُ لَکَ کِتَاباً عَلَى هَذِهِ النُّسْخَةِ فَلَمْ تَرْغَبْ فِی شِرَاءِ هَذِهِ الدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقُ وَ النُّسْخَةُ هَذِهِ.

آگاه باش اگر وقت خرید خانه پیش من آمده بودى براى تو قباله اى مانند این قباله (که در زیر بیان میشود) مى نوشتم که بخرید این خانه بیک درهم چه جاى بالاتر (هشتاد دینار) رغبت نمى کردى، و قباله اینست.

هَذَا مَا اشْتَرَى عَبْدٌ ذَلِیلٌ مِنْ مَیِّتٍ قَدْ أُزْعِجَ لِلرَّحِیلِ اشْتَرَى مِنْهُ دَاراً مِنْ دَارِ الْغُرُورِ مِنْ جَانِبِ الْفَانِینَ وَ خِطَّةِ الْهَالِکِینَ وَ تَجْمَعُ هَذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ أَرْبَعَةٌ الْحَدُّ الْأَوَّلُ یَنْتَهِی إِلَى دَوَاعِی الْآفَاتِ وَ الْحَدُّ الثَّانِی یَنْتَهِی إِلَى دَوَاعِی الْمُصِیبَاتِ وَ الْحَدُّالثَّالِثُ یَنْتَهِی إِلَى الْهَوَى الْمُرْدِی وَ الْحَدُّ الرَّابِعُ یَنْتَهِی إِلَى الشَّیْطَانِ الْمُغْوِی وَ فِیهِ یُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ الدَّارِ.

این خانه اى است که خریده بنده خوار و پست از مرده اى که (کسیکه حتما خواهد مرد، و از خانه اش) بیرون شده براى کوچ (به خانه آخرت) از او خانه اى را در سراى فریب (دنیا) که جاى نیست شوندگان و نشانه تباه گشتگان است خریده، و این خانه داراى چهار حدّ و گوشه است: حدّ اوّل به پیشآمدهاى ناگوار (خرابى، بیمارى، گرفتارى، دزدى) منتهى میشود، و حدّ دوم بموجبات اندوه ها (مرگ عزیزان، از دست رفتن خواسته و سرمایه ها) و حدّ سوم به خواهش و آرزوى تباه کننده، و حدّ چهارم بشیطان گمراه کننده، و درب این خانه از حدّ چهارم باز میشود.

اشْتَرَى هَذَا الْمُغْتَرُّ بِالْأَمَلِ مِنْ هَذَا الْمُزْعَجِ بِالْأَجَلِ هَذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ الْقَنَاعَةِ وَ الدُّخُولِ فِی ذُلِّ الطَّلَبِ وَ الضَّرَاعَةِ.

این شخص فریفته به خواهش و آرزو چنین خانه را از این شخص بیرون شده براى مرگ خرید به بهاى خارج شدن از ارجمندى قناعت و داخل شدن در پستى درخواست و خوارى (زیرا قناعت و بى نیازى را از دست دادن گرفتاریها و سختیهایى در بردارد که موجب ذلّت و خوارى است، پس در واقع بهاى خانه اى که محلّ احتیاج و نیاز نبوده خروج از عزّ قناعت و شرافت و آبرو و دخول در ذلّت خواهش و سختى و گرفتارى است).

فَمَا أَدْرَکَ هَذَا الْمُشْتَرِی فِیمَا اشْتَرَى مِنْهُ مِنْ دَرَکٍ فَعَلَى مُبَلْبِلِ أَجْسَامِ الْمُلُوکِ وَ سَالِبِ نُفُوسِ الْجَبَابِرَةِ وَ مُزِیلِ مُلْکِ الْفَرَاعِنَةِ مِثْلِ کِسْرَى وَ قَیْصَرَ وَ تُبَّعٍ وَ حِمْیَرَ وَ مَنْ جَمَعَ الْمَالَ عَلَى الْمَالِ فَأَکْثَرَ وَ مَنْ بَنَى وَ شَیَّدَ وَ زَخْرَفَ وَ نَجَّدَ وَ ادَّخَرَ وَ اعْتَقَدَ وَ نَظَرَ بِزَعْمِهِ لِلْوَلَدِ إِشْخَاصُهُمْ جَمِیعاً إِلَى مَوْقِفِ الْعَرْضِ وَ الْحِسَابِ وَ مَوْضِعِ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ إِذَا وَقَعَ الْأَمْرُ بِفَصْلِ الْقَضَاءِ (وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ).

و بدى و زیانى را که باین خریدار در آنچه خریده از فروشنده برسد (و موجب ضمان باشد یعنى زیانى که فروشنده وادار بدادن عوض باشد) پس بر (ملک الموت که) تباه سازنده نفسهاى پادشاهان، و گیرنده جانهاى گردنکشان، و از بین برنده پادشاهى فرعونها مانند کسرى (پادشاهان ایران) و قیصر (پادشاهان روم) و تبّع (پادشاهان یمن) و حمیر (فرزندان حمیر ابن سباء ابن یشجب ابن یعرب ابن قحطان که صاحب قبیله بودند) و کسانى که دارائى بر دارائى افزوده و آنرا بسیار نموده، و آنانکه (ساختمانها) بناء کرده و بر افراشته و زینت داده و بیاراسته، و ذخیره گردانیده، و خانه و باغ و اثاثیّه جمع نموده و به گمان خود براى فرزند در نظر گرفته اند است، که همه آنها (فروشنده و خریدار) را بمحلّ باز پرسى و رسیدگى بحساب و جاى پاداش و کیفر بفرستد، زمانیکه فرمان قطعى (بین حقّ و باطل و بهشتى و دوزخى از جانب خداى تعالى) صادر شود، و (در قرآن کریم س 40 ى 78 است: وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ مِنْهُمْ مَنْ قَصَصْنا عَلَیْکَ یعنى چون «روز رستخیز» فرمان خداوند سبحان رسد بحقّ و راستى حکم شود، و) در آنجا تباهکاران زیان برند.

شَهِدَ عَلَى ذَلِکَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ أَسْرِ الْهَوَى وَ سَلِمَ مِنْ عَلَائِقِ الدُّنْیَا .

عقلى که از گرفتارى خواهش (نفس امّاره) رها باشد و از وابستگى هاى دنیا سالم ماند بر (درستى) این قباله گواه است (و امّا کسی که بدنیا دل بسته و در دست هواى نفس اسیر و گرفتار است این سخنان را باور نمى کند، و بر طبق آن گواهى نخواهد داد).

منبع نهج البلاغه نامه شماره ۳


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم