13
مرداد

شجره طوبي6

تقواى قلب

«و من یعظّم شعائر اللّه فانها من تقوى القلوب» (1)
از نظر قرآن كریم منشأ تعظیم شعایر الهى تقواى قلب انسان است و اضافه‏ى تقوا به قلوب، اشاره به این است كه حقیقت تقوا و اجتناب از گناهان امرى است معنوى كه وابسته به قلب است، و منظور از قلب، دل و نفس انسانى است. بنابراین، تقوا فقط در گرو ظاهر اعمالى كه جز حركات و سكنات بدنى نیست، نخواهد بود. چون حركات و سكنات در اطاعت و معصیت مشترك است. مثلاً بى‏جان كردن در قصاص و جنایت، و نیز نماز براى خدا و براى ریا و مانند این‏ها از نظر ظاهرى یكى است. پس، اگر یكى حلال و دیگرى حرام، و یكى زشت و دیگرى معروف است، به دلیل همان امر معنوى درونى و تقواى قلبى است، نه خود عمل. (2)
________________________________________
پی نوشت ها:
1- حج/32.
2- المیزان، ج14، ص410.
منبع:
قرائتی، هزار و یک نکته از قرآن


free b2evolution skin
13
مرداد

تلنگر38

آیت الله مروی و خطاپوشی

اشاره:
به مصداق كریمه ” كونوا ربانیین” (1)، هركس موظف است به میزان وسع و ظرفیت خود تلاش كند تا اوصاف الهی در وی تجلی و تبلور یابد اما سوال این است كه:

صفحات: 1· 2· 3


free b2evolution skin
13
مرداد

درنگ32

لطایف و حكایات اخلاقی

غرور عبادت سوز

روزى حضرت عیسى (ع) از صحرایى مى‏گذشت. در راه به عبادت‏گاهى رسید كه عابدى در آن‏جا زندگى مى‏كرد. حضرت با او مشغول سخن گفتن شد. در این هنگام جوانى كه به كارهاى زشت و ناروا مشهور بود از آن‏جا گذشت.

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
13
مرداد

آش دهان سوز

عزيزان من!در اين عمر كوتاه خود تلخ و شور زندگى را آزمودم و فراز و نشيب هايش را ديدم، و عزت و ذلّت و فقر و غنا، و سختى و راحتى آن را تجربه نمودم، سرانجام با تمام وجود، اين حقيقت قرآنى را لمس كردم كه «و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغُرور»، آرى دنيا متاع غرور و فريب است و بيش از آنچه فكر مى كنيم توخالى و بى محتواست و به گفته شاعر:

 

 

زندگى نقطه مرموزى نيست
غير تبديل شب و روزى نيست
تلخ و شورى كه به نام عمر است
راستى آش دهن سوزى نيست!

 

 


تنها عقيده به حيات جاويدان در سراى ديگر است كه به زندگى اين جهان مفهوم مى بخشد و اگر آن نبود زندگى اين دنيا نه مفهومى داشت، نه هدفى!
من در تمام عمر خود چيز باارزشى نيافتم جز آنچه به جنبه هاى معنوى و ارزش هاى انسانى منتهى مى شود، همه ارزش هاى مادى سراب بود، انسان ها در خوابند، نقش ها نقش بر آبند، و انسان در زندگى دائماً در رنج و تب و تاب است.


كودكان ديروز، جوانان امروزند، و جوانان امروز، پيران فردا، و پيران، فردا در بستر خاك آرميده اند، چنان كه گوئى هرگز نبوده اند!
هرگاه از كنار خانه بعضى از بزرگان علما و يا رجال و شخصيّت هاى مهم ديروز كه مى گذرم به خاطرم مى آيد روزى در اين خانه چه رفت و آمدهائى بود، چه هياهوئى و غوغائى، و چه چشم هائى به آن خانه دوخته شده بود; ولى امروز گرد و غبار فراموشى روى آن پاشيده شده و خاموش و بى سر و صدا.
گاه به ياد كلام هشداردهنده مولى على علیه السلام در نهج البلاغه مى افتم كه فرمود:
«فَكَأَنَّهُمْ لَمْ يَكُونُوا لِلدُّنْيا عُمّاراً وَ كَاَنَّ الاْخِرَةَ لَمْ تَزَلْ لَهُمْ داراً; گوئى هرگز اهل اين دنيا نبودند و سراى آخرت هميشه خانه آنها بوده است!».


دوستانى را با قامت هاى خميده مى بينم كه بر عصا تكيه زده، چند قدمى را طى مى كنند، و مى ايستند تا نفسى تازه كنند و چند گام ديگر بپيمايند، ناگهان دوران جوانى آنها در نظرم مجسّم مى شود، چه قامت كشيده اى داشتند؟ چه شور و نشاطى؟ چه جنب و جوشى؟ چه خنده هاى مستانه اى و چه قهقهه هااى؟ ولى امروز گرد و غبار اندوه بر تمام چهره آنها نشسته، و چنان افسرده اند كه گوئى «از كوى شادمانى هرگز گذر نكرده اند!».
اينجاست كه مفهوم كلام بيدارگر الهى «وَ مَا هذِهِ الحَيوةُ الدُّنْيا اِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» را با تمام وجود خود احساس مى كنم و مطمئن مى شوم ديگران هم به سن من برسند اگر كمى دقّت كنند درمى يابند.
با اين حال اين همه سر و دست شكستن براى مال و مقام، جاه و جلال براى چيست؟ و اين گردآورى ها براى كيست؟ و اين همه غفلت از كجا ناشى مى شود؟

 


مخصوصاً در جهان كنونى كه دگرگونى ها شتاب بيشترى به خود گرفته و تحوّلات، شديد شده است.
خانواده هايى را مى شناسم كه ديروز، همه دور هم جمع بودند و براى خود عالمى داشتند، امروز همه پراكنده شده اند، يكى در آمريكا زندگى مى كند، ديگرى در اروپا، ديگرى در جاى ديگر و پدر و مادر سالخورده در خانه، غريب و تنها مانده اند، و گاهى ماه ها مى گذرد كه نه خبرى از فرزندان خود دارند و نه فرزندان از آن ها. به ياد كلام پر نور امام مى افتم.«إنَّ شَيْئاً هذا آخِرُهُ لَحَقيقٌ اَنْ يُزْهَدَ فى اَوَّلِه; چيزى كه پايانش اين است سزاوار است در آغاز آن حرص و ولعى نباشد!»


گاه به زيارت اموات مخصوصاً محلّى كه مقبره علما و فضلا است رفته ام و ديده ام، اى عجب! گروه زيادى از دوستان و اَحِبّاى قديم، امروز اينجا آرميده اند، عكس هاى آنها كاملاً آشناست در اعماق تاريخ گذشته فرو مى روم، نكند من هم در ميان آنها هستم و خيال مى كنم زنده ام و به ياد گفته آن شاعر باصفا مى افتم:
هر كه باشى و به هر جا برسى آخرين منزل هستى اين است! 

 


حضرت آيةالله مكارم شيرازي
منبع : سایت اطلاع رسانی دفتر آیة الله مکارم شیرازی


free b2evolution skin
13
مرداد

تلنگر37

نسیه داده می‌شود حتی به شما!

یكی از فرزندان شیخ رجبعلی خیاط نقل می‌کند: روزی مرحوم مرشد چلویی معروف، خدمت جناب شیخ رسید و از كسادی بازارش گله كرد و گفت: داداش! این چه وضعی است كه ما گرفتار آن شدیم؟

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم