2
مرداد

شهادت علی اصغر سندی بر مظلومیت سید الشهدا(ع)

هیچ پدری صبر نمی‌کند تا فرزندش از دنیا برود، بلکه تمام تلاشش را می‌کند که او زنده بماند.

 

 

 


بدون شک یکی از راز و رمزهای ماندگاری مذهب شیعه در طول تاریخ - با این‌که خلفای اموی و عباسی بسیار تلاش کردند که شیعه را نابود کنند و شیعیان را تنها به جرم شیعه بودن، می‌کشتند- قیام خونین کربلا بوده است، در همه زمان‌ها و حتی تحت سخت‌ترین شرایط، هر ساله شیعیان دور هم جمع شده و برای ارباب بی‌کفن خود اشک ریخته و جگر آتش گرفته خود را مرهم نهاده‌اند.
دشمن نیز به خوبی به این نکته پی برده است و در سال‌های بعد از جنگ تحمیلی تمام قد به جنگ با عاشورا و امام حسین(علیه‌السلام) آمده و تمام تلاش خود را به کار گرفته تا بتواند فرهنگ جهاد و شهادت و امام حسین(علیه‌السلام) را از این مردم بگیرد. لذا با وارد کردن شبهات مختلف و البته سست و بی‌اساس، بر عاشورا، می‌کوشد آن را بی‌ارزش جلوه دهد.

یکی از این شبهات، همین جمله است که آیا ممکن است پدری این‌قدر سنگ دل باشد که برای نجات خود و ترحم دشمن بر او، بچه شش ماهه خود را جلوی تیررس دشمن ببرد و او را قربانی خود کند؟ مخاطب نیز با خواندن این جمله، با خود می‌گوید عجب انسان بی‌رحم و سنگ‌دلی!؟ لذا چهره امام حسین(علیه‌السلام) در نزد او تخریب می‌شود و حال آن‌که اصلا قضیه این‌گونه نبوده است.

در رابطه با شهادت حضرت علی اصغر دو نقل وارد شده که طبق یک نقل اصلا بچه را نزد دشمن نیاورد و لحظه به میدان رفتن، حضرت به خواهرش زینب کبری(سلام‌الله‌علیها) فرمود بچه من را بیاور تا او را ببوسم و خداحافظی کنم، بچه را آوردند و حضرت او را در بغل گرفت و خواست ببوسد، ناگهان تیری به بچه اصابت کرد و بچه را به شهادت رساند، لذا طبق این نقل اصلا آوردن بچه در مقابل دشمن نبوده و در کنار خیمه‌ها و برای خداحافظی با بچه بوده که تیر به او اصابت کرد.

نقل دوم می‌گوید: حضرت در حال آماده شدن برای رفتن به میدان نبرد بود که به یکباره خواهرش زینب کبری خدمت حضرت آمد و عرضه داشت بچه شش ماهه شما از تشنگی در حال تلف شدن است، این‌جا بود که امام حسین(علیه‌السلام) دید بچه واقعا در حال مردن است، لذا اگر آب به او نرسد از دنیا می‌رود، به همین خاطر لباس جنگ را درآورد و لباس دیگری پوشید و عمامه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را بر سر نهاد و به سوی دشمن رفت و بچه را روی دست گرفت و فرمود: «يا قَوْمِ قَدْ قَتَلْتُمْ أَخي وَ أَوْلادي وَ أَنْصارِي وَ ما بَقِي غَيْرُ هذَا الطِّفْلِ، وَ هُوَ يَتَلَظّى عَطَشَاً مِنْ غَيْرِ ذَنْب اَتاهُ إِلَيْكُمْ، فَاسْقُوهُ شَرْبَةً مِنَ الْماءِ: اى مردم! شما برادر و فرزندان و يارانم را كشتيد و كسى جز اين طفل كه بى هيچ گناهى از تشنگى مى سوزد، نمانده است، او را با جرعه آبى سيراب كنيد» این‌جا بود که وجدان برخی از مردم تکان خورد و با خود گفتند راست می‌گوید این بچه که گناهی ندارد، حتی حضرت فرمود خودتان به او مقداری آب بدهید، این‌جا بود که عمرسعد دستور داد که حرمله گلوی بچه را هدف بگیرد.»

لذا اینکه در شبهه آمده حضرت بچه را آورد تا مردم به او رحم کنند و او را نکشند، کاملا دروغ و بی اساس است و چنین کلامی در سخنان حضرت وجود ندارد که ای مردم مرا نکشید یا از این جملات، بلکه تنها چیزی که حضرت فرمودند این است: «يا قَوْمِ، إِنْ لَمْ تَرْحَمُوني فَارْحَمُوا هذَا الطِّفْل: اى مردم اگر به من رحم نمى كنيد به اين طفل خردسال رحم كنيد» این جمله هم اصلا ربطی به درخواست برای نجات خود ندارد.

اما چرا حضرت بچه شش ماهه را جلوی دشمن آورد؟ علت این کار هم معلوم است چون اگر آن بچه را نمی‌آورد و چند ساعت دیگر به او آب نمی‌رسید، بدون شک از تشنگی تلف می‌شد و خود به خود از دنیا می‌رفت، لذا خواهرش زینب کبری(سلام‌الله‌علیها) به نزد برادر می‌آید و با حالت سراسیمه عرضه می‌دارد، این بچه را دریاب، یعنی کاری بکن، لذا این کار حضرت نهایت تلاش یک پدر برای نجات جان فرزند بود، به این امید که شاید جوان‌مردی در بین لشگر باشد و جرعه‌ای آب به آن طفل صغیر بدهد. بنابراین حرکتی کاملا عاقلانه و منطقی بوده است و به طور طبیعی این احتمال حداقل 50 درصد وجود داشت که از روی دل‌سوزی به بچه آب بدهند.

ممکن است برخی بگویند که حضرت علم غیب داشت و می‌داند به او آب نمی‌دهند، پس چرا بچه را جلوی دشمن و در تیررس دشمن می‌برد؟
در پاسخ می‌گوییم: اولا: ائمه اطهار(علیهم‌السلام) مامورند که در امور عادی علم غیب را دخالت ندهند، یعنی مانند یک انسان معمولی عمل کنند، بر حساب احتمالات؛ لذا حداقل 50 درصد احتمال داشت که به ایشان پاسخ مثبت داده شود، لذا تلاش ایشان برای گرفتن آب کاملا معقول و منطقی بود.
ثانیا: خود را جای ایشان بگذاریم، هیچ پدری صبر نمی‌کند تا فرزندش از دنیا برود، بلکه تمام تلاشش را می‌کند که او زنده بماند، حال به ایشان خبر رسیده بچه شش ماهه از تشنگی در حال تلف شدن است و تا لحظات دیگر ممکن است از دنیا برود، اتفاقا این‌جا اگر حضرت هیچ کاری نمی‌کرد، متهم بود و بعدها می‌گفتند چرا امام هیچ تلاشی برای آوردن آب برای نوزادش نکرد؟ مطمئنا اگر حضرت بچه‌اش را جلوی دشمن نمی‌آورد؛همین معاندین اشکال می‌کردند که چرا امام حسین(علیه‌السلام) هیچ کاری نکرد تا فرزندش از تشنگی نمیرد.
نکته سوم اینکه: شاید هدف حضرت این بود که همه عالم بداند این قوم و این لشگر چقدر سنگ‌دل و چقدر ناجوان‌مرد هستند که حتی به نوزادی شش ماهه هم رحم نمی‌کنند، این نهایت قساوت و شقاوت آنان بود، لذا حضرت فرمود شما با من سر جنگ دارید اما این بچه بی‌گناه است و ربطی به جنگ ندارد و تنها جرعه‌ای آب می‌خواهد.

بنابراین شهادت حضرت علی اصغر سند مظلومیت امام حسین(علیه‌السلام) بود و این‌که ایشان با چه افراد جنایت کار و شقی و سنگ‌دلی روبرو بودند و هر آدم آزاده‌ای وقتی قضیه شهادت علی اصغر را می‌شنود، خود به خود محزون شده و راه حق را پیدا می‌کند.

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ| شهادت علی اصغر سندی بر مظلومیت سید الشهدا(ع)

 


free b2evolution skin
2
مرداد

اشعار شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام

اشعار شهادت حضرت علی اصغر سازگار

 

 

 


ای یگانه کودک یکتا پرست وی به طفلی مستِ صهبای الست گرچه شیر مادرت خشکیده است شیر رحمت از لبت جوشیده است

ای یگانه کودک یکتا پرست
وی به طفلی مستِ صهبای الست
گرچه شیر مادرت خشکیده است
شیر رحمت از لبت جوشیده است
غم مخور ای آخرین سرباز من
غم مخور ای بهترین هم راز من
غم مخور ای کودک خاموش من
قتلگاهت میشود آغوش من
غم مخور ای کودک دُردی کِشم
من خودم تیر از گلویت میکشم
در حرم زاری نکن از بهر آب
چون خجالت میکشم من از رباب
میبرم تا آنکه سیرابت کنم
از خدنگ حرمله خوابت کنم
مخفی از چشم زنان دلپریش
میکَنم قبر تورا با دست خویش
صورتت را میگذارم روی خاک
تا ز خاک آید ندای عشق پاک

 

ادامه »


free b2evolution skin
2
مرداد

چهل پرسش و پاسخ درباره قیام امام حسین (ع)

چهل سؤال و جواب در رابطه با واقعه کربلا 

با توجه به روایات مختلف، ظاهراً تعداد شهدای کربلا بیش‌ از هفتاد و دو نفر است پس چرا همواره از عدد هفتاد و دو نفر به عنوان تعداد شهدای کربلا نام می‌برند؟
روایات مشهوری است، که اسلام را (دین‌الهی) 1000 نفر حفظ کردند. که 313 نفر یاران پیامبر در جنگ بدر بودند و 313 نفر صحابه امام زمان‌(عج) و 313 نفر یاران طالوت بودند، و بقیه یاران حضرت اباعبدالله(ع) بودند، مانده اعداد از 1000 نفر را گفته‌اند صحابه خالص ابا عبد الله‌ (ع) به‌جز بنی‌هاشم بوده‌اند. نکته قابل‌توجه این است که اگر با 18 نفر بنی هاشم جمع شوند با یاران امام‌ مساوی می‌شود.
در زیارت ناحیه 10 نفر بیش‌تر از عدد مشهور 72 نفر است. در زیارت رجبیه جز 82 نفر کسانی دیگری نیز هستند. در نتیجه تعداد یاران قطعاً‌ بیش‌از 72 نفر خواهد بود. امام سجاد‌(ع) یاران اباعبدالله را در روز عاشورا 145 نفر معرفی کرده است، که تعدادی از آن‌ها زنده می‌‌مانند، احتمالاً عدد 72 صحابه حضرت اباعبدالله به‌جز بنی‌هاشم باشند ، جز کسانی که بعد از کربلا یا پیش‌از کربلا به شهادت رسیدند مانند هانی، مسلم و…

 

 

چرا امام‌حسین‌(ع) مانند برادرش امام‌حسن‌(ع) صلح نکرد؟
یکی از دلایل این‌که امام ‌با یزید صلح نکرد، این بود که یزید با معاویه کاملاً متفاوت بود. اگر معاویه برخی از شئون را حفظ می‌کرد، یزید هیچ‌چیزی را حفظ نمی‌کرد. یزد« شارب‌َ الخمر مُعلِمً بالفسق و قاتل‌النفس المحترمه» ، یعنی هم قاتل است، هم فساد علنی دارد وهم شرب خمر دارد و« مثل لایبُالُ» ،مثل‌ منی‌ هرگز صلح نمی‌کند، یزید علناً قصد کشتن اباعبدلله (ع) را کرده بود. بنابراین اباعبدلله (ع)‌ چاره ای جز نپذیرفتن صلح نداشت. کما این که جابربن عبدالله انصاری وقتی گفت، چرا مثل برادرت حسن (ع)‌صلح نمی‌کنی، فرمود: اگر پیامبر بیاید و با تو سخن بگوید می‌پذیری ، در یک عالم مشاهده و مکاشفه ایشان می‌فرماید هر چیزی فرزندم تصمیم بگیرد تصیم من است.
فضای عصر امام‌حسین‌(ع) قابل مقایسه با امام‌حسن‌(ع) نبود. پس‌از شهادت امام‌حسن‌(ع) تا عصر یزد 10 سال فاصله است و امام‌حسین‌(ع) ده سال در زمان معاویه زندگی کرده است و قیام نکرده است. معلوم است که شرایط و زمینه‌های زندگی او مثل عصر امام مجتبی (ع) بوده است.

———————————————————————————————————————-
اگر یزید از امام‌حسین‌(ع) تقاضای بیعت نمی‌کرد، آیا باز هم آن حضرت قیام می‌‌کرد؟
بی‌شک یزد با شخصیت و با جهت‌گیری‌های سیاسی خاصی که داشت، هرگز امام‌حسین (ع) در مقابل اعمال او ساکت و آرام نمی‌نشست، کما ‌این که در یکی از سخنرانی‌های خودش که در آغاز حرکت دارد فرمود: من از زبان رسول‌خدا شنیدم که هر کسی پادشاه ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کرده و«ونا منشأ لا حد الله» عهد خدا را شکسته است و بر علیه او برنخیزد، خداوند او را با آن ظالم مشهور می کند. بنابراین در فرهنگ ابا عبدالله سازشکاری با شخصی مثل یزید محال بود.امام قطعاً درمقابل یزید مقاومت می‌کند.«من مرا تا سلطاناً بی اورمتهل حرام الله»

 ———————————————————————————————————————-

آیا یزید قصد کشتن امام‌حسین‌(ع) را داشت یا فقط بیعت آن حضرت را می‌خواست؟
آن چه که مشخص و مسلم است، در مدینه بیعت می‌خواست اما در زمانی که امام‌حسین‌(ع) در مجلس ولید آمد، امام حسین (ع)‌ با زیرکی و ترفند خاصی فرمود که مسئله را به فردا بگذارید تا مردم هم باشند، من می دانم که دوست نداری که این جا در شهر وقتی کسی نیست با تو بیعت کنم، بگذار فردا باشد.اما مروان متوجه شد و گفت اگر حسین از مجلس بیرون برود، نه او را خواهی یافت و نه او بیعت خواهد کرد. پس او را در همین‌جا به قتل برسان.امام با زیرکی خاصی از قبل کسانی را اطراف دارالاماره قرار داده بود و گفته بود تا صدای من بلند شد بریزید در آن‌جا. وقتی آن‌ها ریختند،عوامل یزید هیچ اقدامی نمی‌توانستند بکنند.
امّا امام در مکه زمانی که قصد طواف دارد، متوجه می‌شود که مأمورانی از طرف یزید قصد کشتنش را دارند،‌ زیر احرام شمشیر بسته‌اند و چون امام نمی‌خواست حرمت خانه خدا شکسته شود، در این حال امام فرمود: من از خانه کعبه دور می‌شوم، و اگر قرار است خونم ریخته شود، اگر یک‌ وجب هم دور از خانه خدا باشد بهتر است. حضرت اباعبدالله نخواست حرمت خانه خدا شکسته شود.

 ———————————————————————————————————————-

در حادثه کربلا چند نفر از سپاه یزید به امام‌حسین‌(ع) پیوستند؟ ظاهراً غیر از حربن‌ریاحی افراد دیگری هم بودند؟
تعداد کسانی که به حضرت اباعبدالله پیوستند بیش‌از 12 نفر بودند، جز حضرت حّر، فرزند حضرت حرّ ، علی هم به او پیوست و شهید شد. ابوالفتوح آخرین نفری است که از سپاه عمرسعد به اباعبدالله می‌پیوندد، آن هم پس‌از شهادت اباعبدالله، پس‌از فریاد زینب، آیا در میان شما مسلمانی وجود ندارد، ابوالفتوح و دو برادرش می‌جنگند و به شهادت می‌رسند.
یک‌دسته، کسانی هستند که اصلاً از کوفه به قصد پیوستن به اباعبدالله (ع)‌ در سپاه عمرسعد آمدند، چون راه‌ها را بسته بودند. نمی‌توانستند بیایند.امّا بعضی‌ها متحول شدند، از جمله حضرت حر و ابوالفتوح بودند.

 

ادامه »


free b2evolution skin
1
مرداد

به این ۷ دلیل حتما روضه خانگی برگزار کنید

روضه‌های خانگی باعث طول عمر و زیاد شدن رزق و روزی صاحب خانه می‌شود. در روایات آمده است پیامبر اکرم صلی‌الله علیه‌‌وآله وسلم فرمودند:«خانه‌ای که در آن قرآن زیاد تلاوت شود، خیر و برکتش زیاد می‌شود و اهل خانه در وسعت قرار می‌گیرند و آن خانه برای اهل آسمان می‌درخشد، همان گونه که ستارگان برای اهل زمین می‌درخشند». علاوه بر اینکه این مجالس با تلاوت قرآن آغاز می‌شود، یاد اهل بیت علیه‌السلام هم مصداق یاد خداست و مشمول این حدیث قرار می‌گیرد.



 
 
 

 

گرچه این روزها برپایی روضه‌های خانگی، نسبت به گذشته کمی کمرنگ شده است. ولی هنوز خانه‌هایی هستند که علاوه بر ماه محرم به صورت منظم روضه خانگی برگزار می‌کنند. شاید برای شما این سوال به وجود بیایید که با وجود کثرت هیئت‌ها و دسته‌های عزاداری چرا باید در خانه‌مان مراسم روضه برپا کنیم. 


اگر نمی‌توانید در روز عاشورا کربلا باشید، روضه خانگی برگزار کنید

امام باقر علیه السلام نسبت به کسانی که در روز عاشورا نمی‌توانند به زیارت آن حضرت بروند، اینگونه دستور عزاداری دادند و فرمودند: بر حسین علیه السلام ندبه، عزاداری و گریه کند و به اهل خانه خود دستور دهد که بر او بگریند و در خانه‌اش با اظهار گریه و ناله بر حسین علیه السلام، مراسم عزاداری بر پا کند و یکدیگر را با گریه، تعزیت و تسلیت گویی در سوگ حسین علیه‌السلام در خانه‌هایشان ملاقات کنند. (۱)

 

 
روضه‌های خانگی را می‌توان بی‌تکلف برگزار کرد

اگر تنها دلیل‌تان برای برگزار نکردن روضه خانگی خرج و مخارج‌ این مراسم است، لازم نیست نگران باشید. می‌توانید تنها با چای و قند از مهمانان پذیرایی کنید. علاوه بر این حتما اصراری به برگزاری روضه‌هایی با جمعیت زیاد نداشته باشید، روضه خانگی حتی می‌تواند با فقط با حضور اعضای خانواده برگزار شود. مهم نیت و برگزاری یک مراسم بی‌تکلف است. ﺁﯾﺖ ﺍﻟﻠﻪ ﻗﺎﺿﯽرحمه الله در این‌باره فرمودند:«دﺭ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﺯﯾﺎﺭﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﯿﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ علیه‌السلام ﻣﺴﺎﻣﺤﻪ ﻧﻨﻤﺎﯾﯿﺪ، ﺭﻭﺿﻪ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻭﻟﻮ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺑﺎﺷﺪ، ﺍﺳﺒﺎﺏ ﮔﺸﺎﯾﺶ ﺍﻣﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻫﻔﺘﮕﯽ ﻫﻢ ﻧﺸﺪ ﺩﻫﻪ ﺍﻭﻝ ﻣﺤﺮﻡ ﺗﺮﮎ ﻧﺸﻮﺩ».

 

روضه‌های خانگی باعث طول عمر و ازدیاد رزق و روزی می‌شود

روضه‌های خانگی باعث طول عمر و زیاد شدن رزق و روزی صاحب خانه می‌شود. در روایات آمده است پیامبر اکرم صلی‌الله علیه‌‌وآله وسلم فرمودند:«خانه‌ای که در آن قرآن زیاد تلاوت شود، خیر و برکتش زیاد می‌شود و اهل خانه در وسعت قرار می‌گیرند و آن خانه برای اهل آسمان می‌درخشد، همان گونه که ستارگان برای اهل زمین می‌درخشند».(۲) علاوه بر اینکه این مجالس با تلاوت قرآن آغاز می‌شود، یاد اهل بیت علیه‌السلام هم مصداق یاد خداست و مشمول این حدیث قرار می‌گیرد.

 

روضه خانگی باعث صله رحم می‌شود

روضه‌های خانگی باعث تقویت روابط میان اهل محل و خانواده می‌شود. مخصوصا در خانه‌های آپارتمانی این روضه‌ها می‌تواند باعث آشنایی هر چه بیشتر همسایه‌ها با یکدیگر شود. مجالس روضه محمل بسیار مناسبی برای صله رحم با اقوام و آشنایان است. در این مجالس نه از سلسله مراتب خبری است و نه ساختار سازمانی برای نظم بخشی به کارها وجود دارد، همین موضوع باعث می‌شود که افراد شرکت کننده در آن با هم‌دلی هر چه بیشتر کارها را به سرانجام برسانند.

 

ایجاد ارتباط قوی بین روحانیت و عزاداران در روضه‌های خانگی

یکی از محاسن برگزاری روضه‌های خانگی ایجاد ارتباط صمیمانه بین مومنین و روحانیت است. در این مجالس مردم می‌توانند مسائل دینی و سوالات شرعی خود را با روحانی مراسم در میان گذاشته و به صورت مستقیم پاسخ سوالات خود را دریافت کنند. صاحب‌خانه باید توجه داشته باشد که برای مجالس روضه از یک روحانی باسواد استفاده کند، همچنین در زمان سخنرانی همه به صحبت‌های روحانی مراسم توجه داشته باشند و سرگرم کارهای دیگر نشوند.

 

آشنایی و انس کودکان با اهل بیت‌ علیه‌السلام در روضه‌های خانگی

در روضه‌های خانگی فرزندانمان از کودکی می‌آموزند که چگونه با اهل بیت ‌علیه السلام ارتباط یرقرار کنند و به صورت غیرمستقیم مسائل دینی را به آنها آموزش می‌دهیم. همچنین در خانه‌هایی که مراسم روضه برگزار می‌شود، کودکان با کمک در برگزاری و پذیرایی از مهمانان در لذت پذیرایی از عزاداران اهل بیت علیه‌السلام شریک شده و روحیه مسئولیت پذیری در آنها تقویت می‌شود. پیشنهاد می‌کنیم حتما قبل از شروع مراسم برای کودکتان از ثواب کار کردن برای عزاداران بگویید و به آنها بگویید که حتی جفت‌کردن کشف عزاداران امام حسین علیه‌السلام هم ثواب زیادی دارد. بی‌شک یکی از خاطرات خوبی که فرزندتان بعدها در جوانی از آن یاد می‌کنند، همین مراسم روضه‌های خانگی است.

 

روضه‌های خانگی جایی برای باخبر شدن از مشکلات و گرفتاری‌های دوستان و آشنایان

در این زمانه کمتر کسی از احوال زندگی دوستان و آشنایان خود باخبر است. روضه‌های خانگی فرصت خوبی است که از مشکلات و گرفتاری‌های اطرافیانمان باخبر شویم و قدمی هر چند کوچک برای رفع آن گرفتاری برداریم. یکی از سنت‌های خوب در همین زمینه ایجاد صندوق قرض‌الحسنه در بعضی از این مجالس است. صندوقی که می‌تواند گرفتاری‌های مالی و معیشتی شرکت‌کنندگان در روضه‌ها را برطرف کند. درباره ثواب کار گره‌گشایی از مومن آیات و روایت فراوانی وجود دارد. در همین باره امام رئوف فرمودند:«هر کس گره از کار مؤمنی بگشاید و غمی را از او بزداید، خداوند هم در قیامت، کار بسته او را می‌گشاید و اندوهش را می‌زداید»(۳)

پی‌نوشت:

۱. کامل الزیارات، ص ۱۷۵

۲. بحارالانوار، ج ۹۲۲، ص ۳۰۰؛ اصول کافی، ج ۲، کتاب فضل قرآن، ح ۱.

۳. کلینی، اصول کافی، ج ۲، ص ۲۰۰


free b2evolution skin
1
مرداد

ششم محرم شب نوجوانان عاشورایی

سرانجام حضرت قاسم با نشان دادن بازوبندی که پدرش امام حسن (علیه‌السلام) به بازویش بسته بود و در او وصیت کرده بود که هرگز دست از یاری عموی خود حسین (علیه‌السلام) برندارد… اذن میدان گرفت.

 

 


قاسم فرزند امام حسن (علیه‌السلام) به سال ۴۷ ه. ق در مدینه منوره دیده به جهان گشود.   مادرش ام‌ولدی  به نام «نفیله»  یا «رمله»  یا «نجمه» بود. در دو سالگی پدر بزرگوارش را از دست داد؛   و تا هنگام شهادت در دامان پرمهر و عطوفت عموی گرامی خود، امام حسین (علیه‌السلام)، پرورش یافت و در واقعه کربلا به اتفاق مادر و دیگر برادران و خواهران خود حضور داشت.

قاسم در شب عاشورا
به نقلی در شب عاشورا، آنگاه که امام حسین (علیه‌السلام) خطبه خواند و به یاران خود فرمود: «فردا من و شما همه کشته خواهیم شد» وی پنداشت این افتخار از آنِ مردان و بزرگسالان است و شامل نوجوانان نمی‌شود. از این‌رو پرسید: «آیا من هم فردا کشته خواهم شد؟» امام (علیه‌السلام) با مهربانی پرسید: «فرزندم، مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض کرد: «احلی من العسل؛ شیرین‌تر از عسل.» حضرت فرمود: آری به خدا سوگند، عمو به فدایت، تو از آنان هستی که پس از گرفتار شدن به بلایی سخت کشته خواهی شد.

رجز در میدان نبرد
در روز عاشورا هنگامی که نوبت مبارزه به قاسم رسید، برای کسب اجازه خدمت امام حسین (علیه‌السلام) آمد. حضرت او را در آغوش گرفت و هر دو قدری گریستند و قاسم مجددا اجازه خواست و امام حسین (علیه‌السلام) امتناع فرمود. قاسم دست و پای امام را بوسه می‌زد و بر خواسته‌اش پای می‌فشرد. ولی امام (علیه‌السلام) اجازه نمی‌داد تا سرانجام موفق به دریافت اجازه گردید. ملاحسین کاشفی درباره چگونگی اذن خواستن حضرت قاسم از امام حسین (علیه‌السلام) و اذن ندادن آن حضرت می‌نویسد: سرانجام حضرت قاسم با نشان دادن بازوبندی که پدرش امام حسن (علیه‌السلام) به بازویش بسته بود و در او وصیت کرده بود که هرگز دست از یاری عموی خود حسین (علیه‌السلام) برندارد… اذن میدان گرفت.

 وی در حالی که مادرش بر در خیمه ایستاده او را نظاره می‌کرد، وارد میدان کارزار شد.
به گزارش ابن شهرآشوب، قاسم در میدان جنگ، چنین رجز می‌خواند:
«انی انا القاسُم من نسل علی•••نحن و بیت الله اولی بالنبی•••من شمر ذی الجوشن او ابن الدعی؛ من قاسم، از نسل علی هستم. به خانه خدا سوگند، ما از شمر ذی الجوشن یا حرامزاده (ابن زیاد)، به پیامبر سزاوارتریم».

 وی سرانجام پس از کشتن تعدادی از دشمنان خدا، به درجه شهادت نایل آمد.

شهادت قاسم
طبری و ابوالفرج اصفهانی کیفیت شهادت حضرت قاسم را به نقل از حمید بن مسلم چنین آورده‌اند:
«نوجوانی به سوی ما آمد که چهره‌اش همانند پاره ماه می‌درخشید، شمشیری به دست و پیراهن و اِزاری (شلوار) بر تن و دو نعلین به پا داشت، که بند یکی از نعلین‌های وی پاره شد؛ فراموش نمی‌کنم که بند چپ بود. عمرو بن سعید ازدی به من گفت: به خدا به او حمله می‌کنم! گفتم: سبحان الله، پناه بر خدا! از این کار چه می‌خواهی، انبوه لشکری که دور او را گرفته‌اند کارش را تمام خواهند کرد. گفت به خدا بر او حمله خواهم کرد! او حمله کرد و با شمشیر بر سر قاسم زد. قاسم بر روی افتاد و فریاد برآورد «عموجان» به فریادم برس. به خدا سوگند حسین چون عقاب از جا جست و همانند شیر خشمگین بر قاتل قاسم حمله‌ور گردید و ضربتی سخت بر وی فرود آورد. او دست خود را سپر کرد، ولی آن ضربت دستش را از آرنج قطع کرد. او فریادی زد و خود را کنار کشید. گروهی از کوفیان یورش بردند تا او را نجات دهند، ولی او را زیر گرفتند و زیر سم اسبان لگدمال کردند تا آنکه جان داد.

پس از چندی که گرد غبار میدان نبرد فرونشست، امام حسین (علیه‌السلام) را دیدیم که بر بالین آن جوان ایستاده و او پاشنه‌های پای خود را بر زمین می‌ساید. امام حسین (علیه‌السلام) در آن حال می‌گفت: «بعداً لقوم قتلوک و من خصمهم یوم القیامة فیک جدک؛ قومی که تو را کشتند از رحمت خدا به دورند و در روز رستاخیز جد تو از جمله دشمنان آنان خواهد بود.»
سپس فرمود: «عزّ والله علی عمّک ان تدعوه فلا یجیبک فلا ینفعک صوت والله کثر واتروه و قلّ ناصروه؛ سوگند به خدا برای عموی تو بسیار دشوار است که او را بخوانی و نتواند به تو پاسخ دهد، یا به تو پاسخ گوید اما به حال تو سودی نبخشد؛ در یک چنین روزی که دشمنان او بسیار و یاران او‌ا ندک باشند.»

 حمید بن مسلم گوید: آن‌گاه او را برداشت، دو پای پسر را دیدم که روی زمین می‌کشید و حسین (علیه‌السلام) سینه به سینه وی نهاده بود. با خود گفتم «او را کجا می‌برد»؟ وی را برد و در کنار پسرش علی‌ اکبر (علیه‌السلام) و دیگر شهدا قرار داد. از اسم آن نوجوان پرسش کردم. گفتند وی قاسم بن الحسن (علیه‌السلام) است.

در زیارت ناحیه مقدسه از حضرت قاسم چنین یاد شده است:
«درود بر قاسم بن الحسن (علیه‌السلام) که شمشیر بر فرقش وارد شد و زره‌اش را به غارت بردند. هنگامی که عمویش حسین را صدا زد، حسین مانند باز شکاری خود را به قاسم رسانید. مشاهده کرد قاسم در حال جان دادن پاها را بر زمین می‌ساید. فرمود: از رحمت خدا دور باد آن مردمی که تو را کشتند و در قیامت جد و پدرت دادخواه آنان باد!

هر کس به زمین می‌افتاد، امام را صدا می‌زد و امام سریعاً به بالینش می‌آمد؛ امّا آه از آن ساعتی که امام حسین (علیه‌السّلام) با تن غرق به خون در گودال قتلگاه افتاد، زینب کبری (علیهاالسّلام) فریاد بر آورد: «وا مُحَمَّداه! وا عَلیّاه، وا جَعْفَراه!»

منبع:پایگاه اطلاع رسانی بلاغ


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم