24
آذر

پاکدامنی و سپاسگزاری

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : الْعَفَافُ زِینَةُ الْفَقْرِ وَ الشُّکْرُ زِینَةُ الْغِنَى.

امام علیه السلام فرموده است: پاکدامنی زینت و آرایش بی چیز و درویش است، و سپاسگزاری (از نعمتهای خداوند) آرایش توانگر.. 

منبع نهج البلاغه حکمت شماره ۶۵


free b2evolution skin
21
آذر

درباره بخشش

وَ قَالَ ( علیه السلام ) : لَا تَسْتَحِ مِنْ إِعْطَاءِ الْقَلِیلِ فَإِنَّ الْحِرْمَانَ أَقَلُّ مِنْهُ.

امام علیه السلام فرموده است: از بخشیدن اندک شرم مکن، زیرا نومید کردن کمتر از آن (و به شرمندگی سزاوارتر) است.  

منبع نهج البلاغه حکمت شماره ۶۴


free b2evolution skin
20
آذر

به اشعث بن قیس

و من کتاب له ( علیه السلام ) إلى أشعث بن قیس عامل أذربیجان .

از نامه هاى آن حضرت علیه السَّلام است با شعث ابن قیس(که شمّه اى از حال او در شرح خطبه نوزدهم گذشت) و او (از جانب عثمان) حکمران آذربیجان بود (و آذربیجان ایالتى است در شمال غربى ایران داراى شهرها و ده هاى بسیار که مهمّترین شهر و مرکز آن تبریز است، خلاصه چون امیر المؤمنین علیه السَّلام بعد از عثمان زمام امور را بدست گرفت اشعث بجهت کارهاى ناشایسته خود مى دانست که امام علیه السَّلام او را عزل خواهد نمود ترسناک بود، حضرت براى آگاهى او بحفظ اموال آذربیجان بعد از خاتمه جنگ جمل نامه اى باو ست).

وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَکَ.

عمل (و حکمرانى) تو رزق و خوراک تو نیست ( ترا حکومت نداده اند تا آنچه بیابى از آن خود پنداشته بخورى) ولى آن عمل امانت و سپرده اى در گردن تو است (که بایستى آنرا مواظبت نموده در راه آن قدمى بر خلاف دستور دین بر ندارى) و خواسته اند که تو نگهبان باشى براى کسی که از تو بالاتر است (تو زیر دست امیرى هستى که ترا حافظ و نگهبان قرار داده و ولایتى بتو سپرده که آنرا از جانب او مواظبت نمائى، پس).

لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِیقَةٍ وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ وَ لَعَلِّی أَلَّا أَکُونَ شَرَّ وُلَاتِکَ لَکَ وَ السَّلَامُ . 

ترا نمى رسد که در کار رعیّت بمیل خود رفتار نمائى (پیش از آنکه بتو دستور دهند کارى انجام دهى) و نمى رسد که متوجّه کار بزرگى شوى مگر باعتماد امر و فرمانى که بتو رسیده باشد، و در دستهاى تو است مال و دارائى از مال خداوند بى همتاى بزرگ، و تو یکى از خزانه داران آن هستى تا آنرا بمن سپارى، و امید است من بدترین والی ها و فرمانده ها براى تو نباشم (بلکه این دستور سود دنیا و آخرت ترا در بر دارد) و درود بر آنکه شایسته درود است.

نهج البلاغه نامه شماره ۵


free b2evolution skin
19
آذر

زکات طلبکار

و فی حدیثه (علیه السلام) إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا کَانَ لَهُ الدَّیْنُ «1208» الظَّنُونُ یَجِبُ عَلَیْهِ أَنْ یُزَکِّیَهُ لِمَا مَضَى إِذَا قَبَضَهُ .

در گفتار آن حضرت علیه السّلام است (در زکاة وام) 1- هرگاه مردى را بستانکارى باشد که نداند وام را (از بدهکار) مى ستاند یا نه اگر آنرا گرفت براى سالى که بر آن گذشته بر او واجب است که زکاة آنرا (بمستحقّ آن) بدهد .(ظاهر این فرمایش مخالف فتواى فقهاء است که مى گویند: زکوة وام بر وام دهنده واجب نیست هر چند بداند که آن وام را دریافت مى نماید چه جاى آنکه در گمان باشد، و بعضى فرموده اند: این در صورتى است که تأخیر در گرفتن از طرف وام دهنده باشد یعنى خود نستاند و دو دل باشد در گرفتن و نگرفتن که اگر بگیرد زکوة سال گذشته بر او واجب مى باشد، و این قول خلاف مشهور بلکه خلاف اجماع متأخّرین است چنانکه مرحوم شیخ محمّد حسن «رحمه اللّه» در کتاب جواهر الکلام فرموده و مرحوم حاجّ آقا رضا همدانىّ «قدّس سرّه» در کتاب مصباح الفقیه فرمایش او را تأیید نموده.

فالظنون الذی لا یعلم صاحبه أ یقبضه من الذی هو علیه أم لا فکأنه الذی یظن به فمرة یرجوه و مرة لا یرجوه و هو من أفصح الکلام و کذلک کل أمر تطلبه و لا تدری على أی شی ء أنت منه فهو ظنون و على ذلک قول الأعشى ما یجعل الجد الظنون الذی جنب صوب اللجب الماطر مثل الفراتی إذا ما طما یقذف بالبوصی و الماهر و الجد البئر العادیة فی الصحراء و الظنون التی لا یعلم هل فیها ماء أم لا .

، و سیّد رضىّ «علیه الرّحمة» فرماید:) دین ظنون دین و وامى است که بستانکار نمى داند آنرا از بدهکار مى گیرد یا نمى گیرد، مانند آنکه بستانکار در گمان است گاهى به رسیدن آن امید دارد و گاهى نومید است و آن از فصیحترین و رساترین ص1209 سخن است (بمقصود) و همچنین هر چه را که تو بطلبى و ندانى آنرا بدست مى آورى یا نه آن ظنون است، و بر این معنى است گفتار اعشى (از شعراى بنام زمان جاهلیّت که عرب بشعر او تغنّى مى نموده و سرود مى خوانده): ما یجعل الجدّ الظّنون الّذى جنّب صوب اللّجب الماطر مثل الفراتىّ إذا ما طما یقذف بالبوصىّ و الماهر یعنى قرار نمى شود داد چاهى را که گمان مى رود آب دارد یا نه و دور است از آمدن باران صدا دار ریزان بمانند آب فرات هنگام طغیان که (بسبب بسیارى آب و موجهاى پى در پى) کشتى و شناور ماهر را از پا در آورد (این بیان مانند مثل است براى برابر نبودن بخیل و زفت با کریم و بخشنده) و جدّ بمعنى چاه کهنه است در بیابان و ظنون چاهى است که دانسته نشود آب دارد یا نه. 

منبع نهج البلاغه غرائب شماره ۶


free b2evolution skin
19
آذر

نور ایمان در قلب

و فی حدیثه (علیه السلام) إِنَّ الْإِیمَانَ یَبْدُو لُمْظَةً فِی الْقَلْبِ کُلَّمَا ازْدَادَ الْإِیمَانُ ازْدَادَتِ اللُّمْظَةُ.

در گفتار آن حضرت علیه السّلام است (در باره ایمان)ایمان در دل چون نقطه سفیدى پیدا میشود هر چند ایمان افزون شود آن نقطه سفید فزونى مى گیرد.

و اللمظة مثل النکتة أو نحوها من البیاض و منه قیل فرس ألمظ إذا کان بجحفلته شی ء من البیاض.

(سیّد رضىّ «رحمه اللّه» فرماید:) لمظة چون نقطه یا مانند آنست از سفیدى، و از این معنى است که گفته شده: فرس ألمظ هرگاه بلب زیرین اسب خال سفیدى باشد (ابن ابى الحدید در اینجا مى نویسد: ابو عبید گفته: در این حدیث حجّت و دلیل است بر کسیکه انکار کرده و درست نمى داند که ایمان زیاده و کم میشود، نمى بینى که در این حدیث هست هرگاه ایمان زیاده شود آن نقطه سفید افزون گردد و لکن طریحىّ «رحمه اللّه» صاحب کتاب مجمع البحرین در لغت لمظ پس از نقل این حدیث مى نویسد: قوله الإیمان یبدو لمظة، تقدیر آن علامة الإیمان است یعنى نشانه ایمان مانند نقطه سفید در دل کسیکه در اوّلین بار ایمان آورده هویدا مى گردد، پس چون به زبان اقرار و اعتراف نمود آن نقطه زیاده میشود، و چون بجوارح عمل صالح و کار نیک انجام داد آن نقطه افزونى یابد و همچنین «یعنى هرگاه مثلا بدنیا و کالاى آن دل نبست باز آن نقطه زیاده تر گردد» پس ناچار مضاف یعنى علامت و نشانه را در تقدیر مى گیریم، زیرا ایمان همان تصدیق بخدا و رسول او است در همه اوامر و نواهى و در آن زیاده شدن و فزونى یافتن تصوّر نمى شود).

منبع نهج البلاغه غرائب شماره ۵


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم