زکات طلبکار
و فی حدیثه (علیه السلام) إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا کَانَ لَهُ الدَّیْنُ «1208» الظَّنُونُ یَجِبُ عَلَیْهِ أَنْ یُزَکِّیَهُ لِمَا مَضَى إِذَا قَبَضَهُ .
در گفتار آن حضرت علیه السّلام است (در زکاة وام) 1- هرگاه مردى را بستانکارى باشد که نداند وام را (از بدهکار) مى ستاند یا نه اگر آنرا گرفت براى سالى که بر آن گذشته بر او واجب است که زکاة آنرا (بمستحقّ آن) بدهد .(ظاهر این فرمایش مخالف فتواى فقهاء است که مى گویند: زکوة وام بر وام دهنده واجب نیست هر چند بداند که آن وام را دریافت مى نماید چه جاى آنکه در گمان باشد، و بعضى فرموده اند: این در صورتى است که تأخیر در گرفتن از طرف وام دهنده باشد یعنى خود نستاند و دو دل باشد در گرفتن و نگرفتن که اگر بگیرد زکوة سال گذشته بر او واجب مى باشد، و این قول خلاف مشهور بلکه خلاف اجماع متأخّرین است چنانکه مرحوم شیخ محمّد حسن «رحمه اللّه» در کتاب جواهر الکلام فرموده و مرحوم حاجّ آقا رضا همدانىّ «قدّس سرّه» در کتاب مصباح الفقیه فرمایش او را تأیید نموده.
فالظنون الذی لا یعلم صاحبه أ یقبضه من الذی هو علیه أم لا فکأنه الذی یظن به فمرة یرجوه و مرة لا یرجوه و هو من أفصح الکلام و کذلک کل أمر تطلبه و لا تدری على أی شی ء أنت منه فهو ظنون و على ذلک قول الأعشى ما یجعل الجد الظنون الذی جنب صوب اللجب الماطر مثل الفراتی إذا ما طما یقذف بالبوصی و الماهر و الجد البئر العادیة فی الصحراء و الظنون التی لا یعلم هل فیها ماء أم لا .
، و سیّد رضىّ «علیه الرّحمة» فرماید:) دین ظنون دین و وامى است که بستانکار نمى داند آنرا از بدهکار مى گیرد یا نمى گیرد، مانند آنکه بستانکار در گمان است گاهى به رسیدن آن امید دارد و گاهى نومید است و آن از فصیحترین و رساترین ص1209 سخن است (بمقصود) و همچنین هر چه را که تو بطلبى و ندانى آنرا بدست مى آورى یا نه آن ظنون است، و بر این معنى است گفتار اعشى (از شعراى بنام زمان جاهلیّت که عرب بشعر او تغنّى مى نموده و سرود مى خوانده): ما یجعل الجدّ الظّنون الّذى جنّب صوب اللّجب الماطر مثل الفراتىّ إذا ما طما یقذف بالبوصىّ و الماهر یعنى قرار نمى شود داد چاهى را که گمان مى رود آب دارد یا نه و دور است از آمدن باران صدا دار ریزان بمانند آب فرات هنگام طغیان که (بسبب بسیارى آب و موجهاى پى در پى) کشتى و شناور ماهر را از پا در آورد (این بیان مانند مثل است براى برابر نبودن بخیل و زفت با کریم و بخشنده) و جدّ بمعنى چاه کهنه است در بیابان و ظنون چاهى است که دانسته نشود آب دارد یا نه.
منبع نهج البلاغه غرائب شماره ۶
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب