22
شهریور
اضطراب زمين
اضطراب زمين
چه اضطرابی دامن زمین را فرا می گیرد، آن گاه که دلش مزار امامی می شود. گویی در آن هنگام، دست و پایش می لرزد! زمین از اینکه باید گوهری را در میان بگیرد، بسیار ناخشنود است. اکنون زمین چه شرمسار است که تنها بیست و پنج بهار، او را مهمان خوانش دیده بود؛ او که جواد بود و جود، قطره ای از پیشانی بلندش؛ تقی بود و پرهیزکاری، سطری از صحیفه وجودش.
او که در همان خردسالی امام شد و در نوجوانی، رهگشای گره های فکری. که بی درنگ، دشوارترین پرسش را پاسخ می گفت و خبر از اتصال خویش به دریای علم الهی می داد.
برای هروله از «مروه» دلت تا «صفای» کاظمین، راهی نیست. در این حج ولایت و عشق همیشه در «سعی» باش؛ که بی «سعی» نمی توان به «صفای» جمال معصوم علیهم السلام رسید.
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب