آثار معنوی گناه
آثار معنوی گناه
افتادن در دام هواهای نفسانی و وسوسههای شیطانی آدمی را به سوی گناه و عصیان هدایت میکند و شیرینی گناه همانند آب شوری است که عطش را فرو نمینشاند و هرچه بیشتر از آن مینوشد بیشتر تشنه میشود و همانند باتلاقی است که هرچه بیشتر دست و پا میزند، بیشتر در آن فرو میرود. گناه، عامل همه بدبختیهای انسان در دنیا و آخرت است. همه آن چیزهایی که انسان از تنگی معیشت و مانند آن گرفتار میشود، از خاستگاه گناه است؛ چرا که اهل ایمان در تنگی معیشت قرار نمیگیرد، بلکه چون اهل زهد و قناعت است، به دنیا دل نبسته است و به هرچه خداوند روزیاش میکند، بسنده میکند، زیرا میداند خداوند او پروردگاری حکیم است که هر کاری را به قصد خیر انجام میدهد. اما آثار معنوی گناه که در آموزههای قرآنی بیان شده، بسیار است.
میتوان گرفتار شدن قوم موسی(ع) به سرگردانی فیزیکی در جهان را نمادی از حقیقت انحراف قلب در جهان باطن ارزیابی کرد و تمثیل آن دانست. آنان به سبب گناه و نافرمانی، از دیدن حقیقت کور بودند و نمیتوانستند ارزیابی درستی از حرکت و گردش خود داشته باشند. اینگونه بود که چهل سال در بیابان سرگردان بودند و هرچه میرفتند دوباره به نقطه آغاز حرکت خویش باز میگشتند. (مائده، 21 تا 26)
از دیگر تأثیرات گناه در حوزه شناختی میتوان به آیات 12 تا 15 مطففین اشاره کرد که در آن گناه به عنوان مانع و حجاب مطرح میشود. انسانی که گرفتار گناه است نمیتواند حقیقت هستی را ببیند و خداوند از وی محجوب میشود. بنابراین، چنین شخصی حق را نمیتواند ببیند و بشناسد و گرایش به آن پیدا کند. از اینرو خداوند در آیاتی از جمله 21 و 22 فرقان آلودگی به گناه را مانع حقپذیری انسان معرفی میکند و در آیات 31 و 33 جاثیه مخالفت انسان گناهکار با آیات روشن الهی را نتیجه طبیعی چنین فرآیندی برمیشمارد. به این معنا که شخص گناهکار با هرچه حق است در تضاد است و نه تنها حق را نمیتواند بشناسد، بلکه حتی نمیتواند حق را ببیند؛ چرا که گناه، او را به تاریکی میبرد و توانایی دیدن نور حقیقت و آیات روشن آن را از وی سلب میکند (یونس، 27)
نتیجه چنین حالتی در انسان، سقوط در ورطه سفاهت و بیخردی است. به این معنا که نه تنها از علم و شناخت بی بهره خواهد شد، بلکه از عقل نیز بهرهای نخواهد داشت و جهل به معنای سفاهت در وی پدید میآید. (یوسف، 32 و 33) چنین انسانی هر چند که از علم به معنای شناخت و دانش ممکن است بهرهمند شود، ولی این علم و شناخت در وی بیتأثیر خواهد بود؛ زیرا گناه مانع از اثربخشی دانش او خواهد بود و اجازه نمیدهد تا به عنوان عقل و رفتاری خردورزانه از آن سود برد. به سخن دیگر، شخص هر چند که ممکن است از شناخت و علم و دانش بهرهای برده باشد و تمام ابزارهای شناختی وی مخدوش نشود، ولی چون قلب سیاه شده، تأثیر مثبت آن دانش و علم و شناخت، بر روی زندگی او نمایان نخواهد شد و رفتاری برخاسته از سفاهت و بیخردی را از خود به نمایش میگذارد. از این روست که خداوند او را انسان سفیه برمیشمارد که با دانش و شناخت خود نمیتواند چیزی را به درستی تحلیل و ارزیابی کند و خردورزانه با مسئلهای برخورد نماید. (اعراف100 جاثیه7 و 8، و مطففین13 و 14)
خداوند در آیات 198 تا 201 شعراء، به سیاهی قلب مجرمان توجه میدهد و بیان میکند که دلهای مجرمان به سبب گناه، چنان سیاه و بسته میشود که حق را با همه وضوح و روشنی آن نمیپذیرد؛ چرا که به گناه و جرم چنان خوی گرفته است که حق را با همه تجلیاتش نمیخواهد. اینگونه است که حق ستیزی در میان گناهگاران به عنوان آثار طبیعی رفتارشان مورد توجه قرار میگیرد و به انسانها هشدار داده میشود که مواظب باشند که گناه نهتنها آدمی را از شناخت حق و باطل باز میدارد، بلکه حتی در صورت توانایی شناخت، اجازه نمیدهد که خردمندانه پایبند حق باشند و به سوی حق گرایش یابند، بلکه سفیهانه به مقابله با عقل و حق میپردازند و حق را زیرپا میگذارند و به جنگ آن میروند. (انعام، 5 و 6 انفال، 8 یونس، 75 و 76 و 82 زخرف، 74 تا 78)
از آثار معنوی گناه میتوان به رفتارهای ضدهنجاری و اخلاقی این افراد اشاره کرد. کسانی که گرفتار گناه میشوند و گناه در جان و قلبشان نفوذ میکند، انسانهایی بیحیایی میشوند؛ چرا که دیگر از عقل برخوردار نبوده و در جهالت سفیهانه خود چنان غرق میشوند که اصول اخلاقی را به کنار مینهند؛ زیرا تنها هرکجا عقل باشد، حیا و دینداری است و هرکجا عقل برود، حیا و دین نیز از آن دل برود. با نگاهی به رفتارهای اقوامی چون قوم لوط میتوان دریافت که چرا و چگونه گناه، آنان را به بیحیایی کشاند و اصول اخلاقی و هنجاری را تباه ساخته و به کناری نهادند. (اعراف، 80 و 81 و هود، 77 و 78 و نیز حجر، 61 تا 70) گناه، این مردمان را چنان از فطرت خود دور میسازد که نفس ایشان آلوده به تباهی شده و در دام ابلیس و هواهای نفسانی میافتد و سقوط میکند. (شمس، 7 تا 10) لذا بیآبرویی را به سادگی برمیتابند (اعراف، 19 و 22و 27) و زشتیها و نابهنجاریها را آشکار میسازند (همان و طه، 121)در قرآن، آثار معنوی دیگری برای گناه بیان شده است که به همین مقدار بسنده میشود.
قرآن وسبك زندگي
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب