2
مهر
آتش مال حرام!
آتش مال حرام!
شخصی در مجلسی مشغول سحر و جادو بود، فرزند شيخ كه در آن مجلس حضور داشت نقل میكند كه: من جلوی كار او را گرفتم، جادوگر هر چه كرد، نتوانست كاری انجام دهد، سرانجام متوجه شد كه من مانع كار او هستم و با التماس از من خواست كه: « نان مرا نبر» سپس قاليچهای گران بها به من هديه داد.
قاليچه را به خانه بردم، هنگامی كه پدرم آن را ديد فرمود:
« اين قاليچه را چه كسی به تو داده است كه از آن دود و آتش بيرون میآيد؟! زود آن را به صاحبش برگردان. »
من هم آن را پس دادم.
كيمياي محبت شيخ رجبعلي خياط
فرم در حال بارگذاری ...
فید نظر برای این مطلب