9
مهر
مادر و فرزندى پاك
مادر و فرزندى پاك خـلـيـفـه دوم , گـاهـى شـب ها از منزل بيرون مى رفت . شبى صداى زنى را شنيد كه از دخترش مـى خـواست شير گوسفندان را براى فروش بيشتر, با آب مخلوط كند, اما دختر از اين كار امتناع مى كرد. وقتى كه مادر از روى تمسخر گفت : خليفه ما را نمى بيند.… بیشتر »