14
شهریور

از بركت صلوات

از بركت صلوات

در كتاب رياض الاذهان آورده اند، كه زنى دختر خود را بعد از مردن در خواب ديد كه به عقاب اليم گرفتار است ، بيدار گشته ناله و زارى بسيار كرد، بعد از يك شبانه روز ديگر، نيز او را در خواب ديد، كه خوش و شادان و در روضه رضوان مى خراميد، پرسيد: كه اى دختر چه حال بود كه يك وقت تو را در خواب ديدم در عذاب و شدت بودى و امروز در فراهت و راحت هستى ، دختر گفت : اى مادر به جهت جرايم خود، در عذاب بودم اما در اين روزها مؤ منى صالح بر قبرستان ما گذر نموده و چند مرتبه صلوات ذكر كرد و ثوابش را به اهل قبور بخشيد، حق تعالى به بركت صلواتها عذاب را از اهل قبور برداشت و به نعمت و سرور مبدل فرمود

داستانهايى از انوار آسمانى - يوسفى


free b2evolution skin
14
شهریور

درآمدن زنبورى نزد رسول و علت شيرينى عسلش

درآمدن زنبورى نزد رسول و علت شيرينى عسلش

در كتاب امالى روايت شده كه روزى حضرت سيد عالم صلى الله عليه و آله در سايه نخلى نشسته بود، و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در خدمت آن حضرت بود.
كه ناگاه زنبورى بيامد و مثل پروانه به گرد سر آن حضرت گرديد و با زبان خود با رسول خدا صلى الله عليه و آله تكلم مى كرد و حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام آستين مبارك خود را مى افشاند كه زنبور از آن حضرت دور شود، و حضرت رسول صلى الله عليه و آله تبسم مى كرد تا اين كه فرمود:
يا على مى دانى كه اين زنبور چه مى گويد يا نه ؟ مراد اين زنبور آن است كه ما را مهمان كند، مى گويد: در فلان موضع قدرى شهد نهاده ام اميرالمؤ منين عليه السلام را بفرما تا بياورد عذر خواهى بسيار مى نمايد كه سليمان پيغمبر را مور ضعيفى به پاى ملخى مهمان نمود اگر زنبور بى نوايى خواجه دو سرا، را به قدرى عسل مهمان كند عيب نخواهد داشت .
خلاصه اميرالمؤ منين عليه السلام به فرموده رسول رب العالمين آن عسل را حاضر نموده ميل فرمودند، پس حضرت رسول صلى الله عليه و آله از همان زنبور احوال پرسيد كه خوراك شما از شكوفه تلخ بيش نيست چگونه مى شود؟ كه در اندرون شما شهد شيرين مى شود و عرض كرد: يا رسول الله هر گاه قدرى شكوفه به درون ما داخل مى شود فى الحال الهام اللهى مى شود كه سه مرتبه به جانب شما صلوات مى فرستيم و به سبب صلوات آن شكوفه تلخ در شكم ما شهد شيرين مى گردد

كشكول النور: ج 2، ص 28، به نقل از كتاب امالى

داستانهايى از انوار آسمانى - يوسفى



free b2evolution skin
14
شهریور

پخته نشدن ماهى در آتش به بركت صلوات

پخته نشدن ماهى در آتش به بركت صلوات

در كتاب مفتاح الجنة مرويست كه در زمان حضرت رسول صلى الله عليه و آله شخصى ماهى مرده اى را از بازار گرفته به خانه اش آورده و با زن آتش ‍ افروخته و ماهى را بر روى آتش انداختند، تا كباب شود.
آتش بر ماهى تاءثير نكرد! و اصلا از ماهى به قدر ذره اى نسوخت تا يك ساعت ماهى را روى آتش گذاشتند، مطلقا نه سوخت و نه پخته شد مرد و زن در كار ماهى تعجب كردند، و حيران ماندند، آخر آن شخص ماهى را به دستمال بسته به خدمت حضرت رسول صلى الله عليه و آله ماجرا را عرض كرد.
حضرت به آن ماهى خطاب فرمود: كه به چه سبب آتش به تو تاءثير نمى كند؟ و تو را كباب نمى كند؟ ماهى به قدرت الهى و معجزه رسالت پناهى به زبان فصيح به تكلم درآمده و گفت :
يا رسول الله از بركت تو و آل تو آتش مرا نمى سوزاند به جهت اين كه در فلان دريا بودم روزى يك كشتى از دريا مى گذشت ، شخصى در ميان كشتى بر تو و عترت تو صلوات مى فرستاد، و من نيز بر تو و اولاد تو صلوات فرستادم ، چنانكه از آن شخص ياد گرفتم ، پس از جانب حق تعالى به من ندا رسيد كه جسد تو بر آتش حرام شد و آتش بر تو تاءثير نخواهد كرد

داستانهايى از انوار آسمانى - يوسفى


free b2evolution skin
14
شهریور

شفيع نمودن حضرت علي عليه السلام براى امت عاصى

دعا كردن حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله و شفيع نمودن ، حضرت اميرعليه السلام را به درگاه خدا براى امت عاصى

در كتاب مفتاح الجنة از عايشه مرويست كه شبى حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حجره من بود، در اثناى شب بيدار شدم ، ديدم كه حضرت در رختخواب نيست ، برخاستم ، و حجره را ملاحظه كردم .
در حجره نبود، بيرون آمدم ، و ساير حجرات را گشتم ، در هيچ يك نيافتم ، تشويش و اضطراب بر من غالب شد كه مبادا امرى واقع شده پس بر پشت بام بر آمدم ، ديدم در آنجا با پروردگار مناجات ميكند من در گوشه اى پنهان شدم تا كه ببينم در مناجات چه مى گويد.
شنيدم كه مى گفت :

الهى اسئلك بخير خلقك على بن ابيطالب ان تغفر امة محمد صلى الله عليه و آله

يعنى خدا سوال مى كنم از تو به بهترين خلايق تو على بن ابيطالب كه امت محمد را بيامرزى

الهى انشرك با حب الناس اليك على بن ابيطالب ان ترحم عصاة امتى

يعنى خدا يا قسم مى دهم تو را به محبوبترين بندگان تو على بن ابيطالب كه بر گنهكاران امت من رحم كنى .
و من مدت طويلى مكث كردم و ديدم حضرت رسول صلى الله عليه و آله در اين مدت خدا را به على قسم ميداد، كه امت او را ببخشيد، من چون اين حالت را مشاهده كردم نزديك رفتم حضرت مرا ديد فرمود:
اى عايشه كجا بودى ؟ عرض كردم كه چون شما را در رختخواب نديدم خوف كردم كه مبادا خداى نكرده امرى روى داده باشد، بنابراين در صدد تفحص شده بر پشت بام آمدم ، حضرت فرمود: اى عايشه به حجره خود مراجعت كن ! عرض كردم :
يا رسول الله سوالى دارم فرمود: بگو گفتم : (( اليس الله الملائكة المقربون )) آيا براى خدا ملائكه مقرب نيستند، فرمود: بلى ! گفتم : آيا تو آقاى انبياى مرسلين نيستى ؟ فرمود: بلى !مقصود خود را بگو گفتم : با وجود اين كه خدا فرشتگان مقرب و پيغمبران مرسل و مثل تو پيغمبرى دارد، پس ‍ چرا خدا را به على بن ابيطالب قسم مى دهى ؟ حضرت فرمود:
وقتيكه به پشت بام آمدم كه عاصيان امت را دعا كنم نظر به ملكوت كردم و بر جميع مقربان درگاه الهى مطلع شدم ، و به قدر و مرتبه هر يك در نزد خدا علم بهم رسانيدم ، مرتبه هيچ يك از ايشان را بالاتر از مرتبه على عليه السلام نديده و نيافتم ! و به خدا قسم كه اگر مطلع به بهتر از على مى شدم خدا را به او قسم مى دادم

داستانهايى از انوار آسمانى - يوسفى


free b2evolution skin
14
شهریور

آب خواستن امام حسن عليه السلام و امام حسين از جدشان

آب خواستن امام حسن عليه السلام و امام حسين از جدشان

در كتاب مفتاح الجنة مرويست كه روزى حضرت رسول صلى الله عليه و آله در حجره خود نشسته بود، و حسنين عليهما السلام در خدمت آن حضرت بودند، و آن جناب به ديدن آن بزرگواران مسرور بود، كه ناگاه امام حسن عليه السلام از جد بزرگوار خود آب طلبيده حضرت به درون حجره نظر انداخت كسى را نديد.
پس از جاى خود برخاسته جام را پر از آب كرد مى خواست كه به امام حسن عليه السلام بدهد، امام حسين عليه السلام عرض كرد: يا جداه اناعطشان ، حضرت رسول صلى الله عليه و آله متفكر شد، كه در ميان دو نور ديده چه كند اگر آب را به امام حسن عليه السلام بدهد امام حسين عليه السلام محزون مى شود و اگر به امام حسين عليه السلام بدهد، امام حسن عليه السلام محزون مى شود.
در اين فكر بود كه ناگاه از عقب سرش دستى با جام پر از آب از بيرون حجره دراز گرديد، و عطر آن آب ، حجره را، معطر گردانيده و به امام حسين عليه السلام داد.
و رسول خدا صلى الله عليه و آله از ديدن آن خوشحال شده آب درون را به امام حسن عليه السلام داد و در آن حال ، جبرئيل به حجره ، داخل شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: يا جبرئيل كجا بودى ؟ عرض كرد: در سدرة المنتهى بودم كه از جانب پروردگار عالم به من وحى رسيد كه خود را به بهشت برسان ، و يك جام آب از آب سلسبيل پر كرده براى حسين ببر، او را از انتظار بيرون بياور، مبادا! دل مبارك حسين عليه السلام آزرده گردد

داستانهايى از انوار آسمانى - يوسفى


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم