22
شهریور

امام محمد جواد(ع) و غدیر:

امام محمد جواد(ع) و غدیر:

ابن ابی عمیر از ابو جعفرثانی(ع) در ذیل آیه «یا ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود» چنین روایت کرد: پیامبر گرامی(ص)در ده مکان به خلافت اشاره(ص)رده است; سپس آیه «یا ایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود» نازل شد.

در توضیح این روایت بایدگفت: آیه یاد شده در اول سوره مائده است. این سوره، آخرین سوره ای است که بر قلب نبی اکرم(ص) نازل شد. در این سوره، «آیه اکمال » و «آیه تبلیغ، که ناظر به واقعه غدیر است، وجوددارد1

در روایتی دیگری نیز از امام جواد(ع) رسیده است: «یا معشر الشیعة خاصموا بسورة «انا انزلناه » فی لیلة القدر تفلحوا…; ای پیروان تشیع، با مخالفان امامت به سوره «انا انزلناه » استدلال کنید تا پیروز گردید.»

یعنی لزوم امامت در هر عصر و زمان را با این سوره ثابت کنید. بپرسید از آنان که معنای این سوره چیست و نزول فرشتگان و عرضه مقدرات در شب قدر بر چه کسی است. و امروز میزبان فرشتگان جان جانان، بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است.2

1 تفسیرقمی، ج 1، ص 160.

2 اصول کافی، ج 1، ص 249، باب فی شان انا انزلناه فی لیلة القدر و تفسیرها، ح 6، (در این باب نه روایت در این زمینه نقل شده است)

 


free b2evolution skin
22
شهریور

على (عليه السلام) و ردّ امانات مردم

-امام حسين-عليه السّلام-فرمود: روزى على-عليه السّلام-ندا كرد: «هر كس از رسول خدا-صلّى اللّٰه عليه و آله-طلبكار است يا عطايى را مى‌طلبد، بيايد و آن را بگيرد» .

هر روز عده‌اى مى‌آمدند و چيزى را مى‌خواستند و على-عليه السّلام-جا نماز پيامبر را بلند مى‌كرد و همان مقدار در آنجا مى‌يافت و به شخص طلبكار مى‌داد.

خليفه اوّل به خليفه دوّم گفت: على با اين كار آبروى ما را برد! چاره چيست؟ عمر گفت: تو نيز مثل او ندا كن شايد مانند او بتوانى بدهى‌هاى رسول خدا -صلّى اللّٰه عليه و آله-را ادا كنى.

ابو بكر ندا كرد: هر كس از رسول خدا-صلّى اللّٰه عليه و آله-طلبى دارد بيايد.

اين قضيه به گوش على-عليه السّلام-رسيد فرمود: «او بزودى پشيمان مى‌شود» .

 

رداى آن روز، ابو بكر در جمع مهاجر و انصار نشسته بود، عربى بيابانى آمد و پرسيد: كدام يك از شما جانشين رسول خدا است. به ابو بكر اشاره كردند.

گفت: تو وصى و جانشين پيامبر هستى؟ ابو بكر گفت: بلى، چه مى‌خواهى؟ گفت: پيامبر اكرم-صلّى اللّٰه عليه و آله-قول داده بود كه هشتاد شتر به من بدهد اكنون كه او نيست پس آنها را تو بايد بدهى.

ابو بكر گفت: شترها بايد چگونه باشند؟ عرب گفت: هشتاد شتر سرخ موى و سيه‌چشم.

ابو بكر به عمر گفت: چه كار كنيم؟ عمر گفت: عربها چيزى نمى‌دانند. از او بپرس آيا شاهدى بر گفتۀ خود دارد؟ ابو بكر از او شاهد خواست.

عرب گفت: مگر بر چنين چيزى شاهد مى‌خواهند؟ به خدا سوگند تو جانشين پيامبر نيستى.

سلمان برخاست و گفت: اى عرب! دنبال من بيا تا جانشين پيامبر را به تو

148نشان دهم. عرب به دنبال او به راه افتاد تا اينكه به على-عليه السّلام-رسيدند.

عرب گفت: تو وصى پيامبر-صلّى اللّٰه عليه و آله-هستى؟ حضرت فرمود: بلى، چه مى‌خواهى؟ عرب گفت: رسول خدا-صلّى اللّٰه عليه و آله-هشتاد شتر سرخ موى و سيه‌چشم براى من تعهد كرده بود. اكنون از تو مى‌خواهم.

حضرت فرمود: آيا تو و خانواده‌ات مسلمان شده‌ايد؟ در اين هنگام عرب دست على-عليه السّلام-را بوسيد و گفت: تو وصى بحقّ پيغمبر خدا-صلّى اللّٰه عليه و آله-هستى. چون بين من و پيامبر شرط همين بود. ما همه مسلمان‌شده‌ايم.

على-عليه السّلام-فرمود: «اى حسن، تو و سلمان، با اين عرب به فلان صحرا برويد و بگوييد: «يا صالح، يا صالح!» وقتى كه جوابتان را داد، بگو: امير المؤمنين به تو سلام مى‌رساند و مى‌گويد: هشتاد شترى كه رسول خدا-صلّى اللّٰه عليه و آله- براى اين عرب تعهد كرده بود بياور» .

سلمان مى‌گويد: به جايى كه على-عليه السّلام- «فرموده بود، رفتيم. امام حسن-عليه السّلام-همان گونه كه على-عليه السّلام-فرموده بود، ندا سر داد. پس جواب دادند: لبيك يا بن رسول اللّٰه. امام حسن-عليه السّلام-پيام امير المؤمنين را رساند. گفت: روى چشم، اطاعت مى‌كنم. چيزى نگذشت كه افسار شتر از زمين خارج شد و امام حسن-عليه السّلام-آن را گرفت و به عرب داد و فرمود: بگير.

شترها پيوسته خارج مى‌شدند تا اينكه هشتاد شتر با همان اوصاف تكميل شد 1.
1) بحار:41/192، حديث 4.


free b2evolution skin
22
شهریور

غدير در قرآن

غدير در قرآن
اليوم اكملت لكم دينكم‏و اتممت عليكم نعمتى ‏و رضيت لكم الاسلام دينا.

امروز (روز غدير خم) دين شما را به حد كمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام كردم و اسلام را بعنوان دين براى شما پسنديدم.


free b2evolution skin
22
شهریور

زاهد

‏پادشاهی را مهمی پیش آمد گفت اگر این حالت به مراد من برآید چندین درم دهم زاهدان را چون حاجتش برآمد و تشویش خاطرش برفت وفای نذرش به وجود شرط لازم آمد یکی را از بندگان خاص کیسه درم ‏داد تا صرف کند بر زاهدان گویند غلامی عاقل هشیار بود همه روز بگردید و شبانگه بازآمد و درم‌ها بوسه داد و پیش ملک بنهاد و گفت زاهدان را چندان که گردیدم نیافتم گفت این چه حکایت است آنچه من دانم در این ملک چهارصد زاهد است گفت ای خداوند جهان آن که زاهد است نمی‌ستاند و ‏آن که می‌ستاند زاهد نیست ملک بخندید و ندیمان را گفت چندان که مرا در ‏حق خداپرستان ارادت است و اقرار مرا این شوخ‌دیده را عداوت است و انکار و حق به جانب اوست. ‏
زاهد کــه درم گـرفت و دینار
زاهدتر از او یکی به دست آر
برگرفته از: گلستان - سعدی


free b2evolution skin
22
شهریور

جواب حضرت مجتبى عليه السّلام از مسائل خضر عليه السّلام

احتجاج طبرسي



جواب حضرت مجتبى فرزند علىّ مرتضى عليهما السّلام از مسائل خضر عليه السّلام كه در حضور پدر بزرگوارش سؤال نمود

أبى هاشم داود بن القاسم الجعفرى از أبى جعفر بن علىّ الثّانى عليه السّلام روايت كند كه:
روزى حضرت أمير المؤمنين على عليه السّلام روى توجّه و اقبال بمسجد حضرت ذو الجلال آورد امام حسن عليه السّلام و سلمان فارسى رضى اللّٰه عنه با آن حضرت رفيق بودند و خود بسعادت تكيه بر دست سلمان نموده بودند و چون داخل مسجد الحرام گرديد و نشست در آن أثر مردى نيكو محضر با لباس فاخر در نزد أمير المؤمنين حيدر حاضر شد و سلام كرد آن حضرت (ع) ردّ سلام نمود پس آنگاه آن برگزيده حضرت آله نزديك حضرت ولىّ اللّٰه بنشست و گفت:
يا أبا الحسن من ترا از سه مسأله سؤال مينمايم اگر مرا بآن مخبر گردانى
4بر من معلوم و ظاهر گردد كه اين قوم در أمر تو مرتكب فعل و شغلى گشتند كه در دنيا و آخرت باعث رسوائى و فضيحت ايشان است، و آن طايفه مأمون در دنيا و عقبى نيستند و اگر چيزى ديگر شود خواهم دانست كه تو و ساير ايشان در آن مقدّمه يكسان‌اند.
در آن حال حضرت أمير المؤمنين على عليه السّلام گفت: آنچه در خاطر دارى بپرس كه بتوفيق اللّٰه و تعالى و تقدّس و تعليم حضرت نبىّ الأقدس جواب و سؤال تو از هر كس باشد كما هو حقّه خواهند شنيد.
آن شخص گفت: يا أمير المؤمنين على (ع) مرا خبر ده از كسى كه بخوابد روح او بأمر قادر سبّوح بكجا رود، و خبر ده مرا از حال مردى كه پيوسته متذكّر باشد يا هميشه نسيان برو غالب و عيان بود، و ايضا مرا مخبر و مطّلع گردان از حال مردى كه فرزندش چگونه گاه شباهت بأعمام و گاه مماثلت به أخوال دارد؟ در آن وقت حضرت ولىّ ايزد بارى ملتفت بسوى أبى محمّد حسن بن- على عليه السّلام گرديد و گفت: يا با محمّد جواب سؤال اين مرد بگوى.
في الفور آن نوباوه بوستان نبوّت و آن نوگل گلستان ولايت زبان معجز نشان باين مقالات صدق سمات جارى و سارى گردانيد كه:
أمّا آنچه سؤال نمودى از حقيقت أحوال خواب ايشان كه چون در هنگام كه استراحت و خواب كنند روح ايشان بكجا ميرود و مقرّ و مكان گيرد بدرستى كه روح بحكم ايزد سبّوح متعلّق است بباد و باد متعلّق به هوا است تا آن وقت كه صاحب نوم بأمر و حكم حىّ قيّوم حركت بجهت تعطيت كند پس باذن قدّوس سبّوح متعلّق بردّ روح در بدن صاحب روح گشته پس
5روح باد را جذب كند و باد هوا را جذب نمايد تا او را ببدن مراجعت- فرمايد پس در بدن صاحب روح ساكن و ممكّن گرداند، و اگر اذن حضرت عزّ و جلّ بردّ روح بمحلّ بدن صاحب او متعلّق نگردد و بحكم و أمر تبارك و تعالى هوا جذب باد و باد جذب روح نمايد و نگذارد كه روح مراجعت به بدن صاحب روح كند و روح بحكم قادر سبّوح از بدن مخفى و مستور تا وقت بعثت و نشور ماند.
و امّا آنچه در باب ذكر و نسيان انسان مذكور و عيان نمودى بدرستى و راستى حقيقت اين مقدّمه چنانست كه دل مرد در حقّه است و هر حقّه بالاى طبق است پس اگر آن كس در هنگام اراده بذكر شىء صلوات تامّه بر محمّد و آل محمّد عليهم السّلام و التّحيّه فرستد بحكم حضرت خالق آن طبق از سر آن حقّه منكشف گشته برخيزد در همان دم بحكم حضرت واهب نور و روشنائى به قلب رسد و آن مرد متذكّر گردد بآنچه فراموش نموده بود، و اگر آن كس صلوات به حضرت محمّد رسول ايزد تعالى و تقدّس و آل او نفرستد يا آنكه صلوات فرستد ليكن صلاة تامّه نباشد بنوعى كه چيزى از صلاة آن حضرت يا آل او كم و نقصان گرداند بحكم پروردگار خلاّق آن طبق بر بالاى آن حقّه منطبق ماند پس دل در ظلمت باقيماند و أصلا نور و ضياء او را مستضىء و مستنير نگرداند پس آن مرد آنچه در سابق در خاطر متذكّر بود فراموش گرداند.
و امّا آنچه در باب مولود مذكور نمودى كه گاه ولد مشابه أعمام و گاه مماثل أخوال است حقيقت اين أمر آنست كه چون مرد با أهل خود جمع شود با دل ساكن و خاطر جمع كه بدن مضطرب ننمايد و رگهاى بدن هادى و ممكّن باشد چون حال مرد و زن بدين منوال باشد بحكم حضرت قادر عالم چون نطفه
6از صلب پدر جدا گردد و در جوف رحم مادر قرار گيرد و چون فرزند متولّد گردد فرزند مشابهت بپدر و مادر دارد، و اگر مرد در هنگامى كه نزديك زن آمد دل او جمع و ساكن و عروقش هادئه و مطمئنّ نبودند و بدن ايشان به غايت مضطرب باشد نطفه نيز مضطرب گردد پس در حالت اضطراب نطفۀ او واقع بر بعض عروق گردد اگر أحيانا بر عرقى از عروق أعمام واقع گردد، فرزند مشابه بأعمام خود باشد و اگر نطفه در هنگام انفصال واقع بر عرقى از عروق أخوال گردد فرزند مشابهت و مماثلت باخوال خود پيدا كند.
سائل چون اين أجوبه شافيه از حضرت أبى محمّد الحسن بن علىّ عليه السّلام استماع نمود در ساعت فرمود كه:
أشهد أن لا اله الاّ اللّٰه و أشهد أنّ محمّدا رسول اللّٰه و تا در آن مكان ساكن بود پيوسته زبان شهادت بكلمه طيّبه أشهد أن لا اله الاّ اللّٰه و كلمه شهادت أشهد أنّ محمّدا رسول اللّٰه جارى ميداشت.
و بعد از بيان كلمه شهادتين اشاره بحضرت أمير المؤمنين (ع) نموده گفت: شهادت ميدهم بر آنكه وصىّ رسول اللّٰه و قايم بحجّت خدا و رسول مجتبى تو خواهى بود، پس آنگاه اشارت بحسن بن على عليه السّلام نمود و گفت: گواهى ميدهم كه تو وصىّ پدر و قايم بحجّت بعد آن سرور خواهى بود، و نيز شهادت ميدهم كه حسين بن على (ع) وصىّ پدر تو و قايم به حجّت اوست بعد از تو، و شهادت ميدهم كه علىّ بن الحسين بن على (ع) وصىّ حسين عليه السّلام و قايم بحجّت اوست بعد ازو، و شهادت ميدهم بر محمّد بن علىّ الباقر كه وصىّ پدر خود و قايم بحجّت اوست بعد از او.
و شهادت ميدهم بر جعفر بن محمّد الصّادق كه وصىّ پدر خود و قايم
7بحجّت اوست بعد از او، و شهادت ميدهم بر موسى الكاظم بن جعفر كه وصىّ پدر خود و قايم بأمر اوست بعد ازو، و شهادت ميدهم بر علىّ الرّضا بن موسى كه وصىّ پدر خود و قايم بحجّت او است بعد از او.
و شهادت ميدهم بر محمّد الجواد ابن الرّضا كه وصىّ پدر خود و قائم به حجّت اوست بعد از او.
و شهادت ميدهم بر علىّ بن محمّد الهادى كه وصىّ پدر خود و قائم به حجّت او است بعد ازو.
و شهادت ميدهم بر حسن بن علىّ العسكرى (ع) كه وصىّ پدر خود و قايم بأمر اوست بعد ازو.
و شهادت ميدهم بر ولد حسن بن العسكرى كه كنيت و اسم او هيچ كدام ظاهر نگردد تا آنكه او خود ظاهر گردد، و زمين را مملوّ گرداند از عدل بعد از آن كه از جور و ظلم و تعدّى و ستم پر شده باشد.
پس آنگاه آن مرد خدا گفت: السّلام عليك يا أمير المؤمنين عليه السّلام و رحمة اللّٰه و بركاته و برخاست و روان شد.
حضرت أمير المؤمنين حيدر عليه السّلام روى مبارك به حسن بن على عليه السّلام آورده گفت: در عقب اين مرد مؤمن بيرون رو و نگاه كن كه قصد كدام طرف دارد.
حضرت حسن عليه السّلام در أثر آن مؤمن روان گرديد چون از مسجد بيرون آمد آن مرد را ديد كه يك پاى خود در خارج مسجد گذاشت و چون پاى دوّم برداشت معلوم نشد كه پاى خود در كدام زمين گذاشت.
حسن بن على عليه السّلام بعد از مراجعت حقيقت آنچه در باب
8آن مرد مؤمن مرئى و مشاهد او گرديد به خدمت پدر بزرگوار خود معروض داشت.
أمير المؤمنين على عليه السّلام فرمود كه: يا با محمّد هيچ دانستى كه آن شخص كه بود؟ حسن عليه السّلام فرمود: امير المؤمنين على عليه السّلام بهتر مى‌دانند.
أمير المؤمنين على عليه السّلام گفت: آن خضر پيغمبر عليه السّلام بود.

کتاب : شرح و ترجمه احتجاج طبرسی جلد سوم (شرح و ترجمه غفاری)


free b2evolution skin