14
مهر

«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»قسمت ششم

«راز و سر غیبت امام عصر علیه السلام»
ششمین پرسش این است راز و سر اینکه امام عصر علیه السلام در پشت پرده غیبت قرار گرفته چیست؟ و چه حکمتی در این غیبت طولانی وجود دارد؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت باتامل در روایات که در همین باب از اهل بیت صادر شده است می توان چند علت و سر در غیبت امام عصر علیه السلام بیان کرد

 

 

 

 

فلسفه اول «آزمون و امتحان مردم» 
یکى از حکمت الهى در مسئله «غیبت امام زمان»، امتحان و آزمایش انسان ها - به خصوص شیعیان - است ؛ یعنى، امتحان و آزمایش گروهى که ایمان محکمى ندارند تا باطنشان ظاهر شود. کسانى هم که ایمان در اعماق دل آنان ریشه دوانده، به واسطه انتظار و صبر بر شداید و ایمان به غیب، ارزش و قدرشان معلوم مى گردد و به درجاتى از ثواب نایل مى آیند. ازهمین روزرارة بن اعین مى گوید: «از امام صادق«ع» شنیدم که مى فرمود: «قائم قبل از قیامش غیبتى دارد؛ گفتم : چرا؟ فرمود: مى ترسد… (تا آنجا که فرمود:) «… و هو المنتظر غیر انَّ اللهِ یُحبّ ان یمتحن الشیعه، فعند ذلک یرتاب المبطلون»؛ «اثبات الهداة، ج 3، ص 472، ح 150.» ؛او منتظر است؛ اما خداوند دوست دارد شیعه را آزمایش کند؛ آن گاه معتقدان و طرفداران باطل به شک مى افتند»
و همچنین جابر گوید: «به امام باقر«ع» عرض کردم، فَرَج شما چه هنگام خواهد بود؟ فرمود: «هیهات! هیهات!: لایکونُ فَرَجُنا حتّى تُغَربلوا ثُمَّ تُغَربلوا حتى یذهب الکیدر و یبقى الصفو»؛ «بحار الانوار، ج 52، ص 113.»؛ دور است، دور است؛ فرج ما پیش نخواهد آمد تا اینکه غربال شوید، باز غربال شوید… تا اینکه ناخالصى از بین برود و صافى باقى بماند».

فلسفه دوم «اتمام حجّت برمردم» 
با غیبت طولانى ولىّ الهى، همه گروه ها، افراد، اندیشه ها و نظام ها، امکان حکومت بر مردم و مدیریت جامعه را پیدا کرده و ضعف و ناتوانى خود را در اداره جامعه و رفع مشکلات و گسترش عدالت بروز مى دهند. این در حالى است که حکومت و ولایت بر مردم، شایسته و بایسته اولیاى الهى - به خصوص دوازده امام معصوم - است و خداوند مى خواهد بدین ترتیب با مردم اتمام حجت کند و توجّه و خواست آنان را به حکومت معصومان جلب نماید. ازهمین رو امام صادق«ع» فرماید: «ما یکون هذا الامر حتّى لا یبقى صنفٌ من النّاس الا و قد ولّوا على الناس حتى لا یقول قائلٌ : اِنّا لو وَلَّینا، لَعَدَ لنا ؛ ثمّ یقومُ القائم بالحقّ و العدل»؛ «بحار الانوار، ج 52، ص 244.» ؛ «ظهور تحقق نمى یابد تا اینکه گروهى نماند، مگر اینکه بر مردم حکومت کرده باشد تا کسى نگوید : اگر ما حکومت داشتیم ؛ عدالت را (مى گستراندیم)! آن گاه قائم به حق و عدل قیام مى کند».

فلسفه سوم «ظهور نسل مؤمن از صلب کافر و منافق» 
طول غیبت، باعث مى شود که در اصلاب فاسدان و منافقان و کافران، اگر مؤمنى باقى باشد، همه به دنیا بیایند ؛ چنان که شیوه امامان معصوم نیز چنین بوده و حتى پیش بینى هایى در مورد بعضى از افراد منافق و ناصبى داشتند. بعد از مدتى نیز از صلب آنان، افرادى مؤمن و دوستدار اهل بیت«ع» به دنیا مى آمدند همین رو ابراهیم کرخى مى گوید: به امام صادق«ع» عرض کردم : خداوند سالمت بدارد ؛ آیا على«ع» در دین خدا قوى نبود؟ فرمود : آرى چنین بود : گفتم : پس چگونه مردم بر او چیره شدند و او جلوى ایشان نایستاد؟ چه چیزى باعث شد جلوى آنها را نگیرد؟ فرمود : آیه اى از قرآن، او را از این کار بازداشت. گفتم : آن آیه کدام است؟ فرمود : «لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً»؛ فتح (48)، آیه 25.. خداوند عز و جل فرزندانى مؤمن، در پشت افرادى از کافران و منافقان قرار داده است و حضرت على، پدران کافر یا منافق را نمى کشت تا اینکه این امانت هاى الهى از پشت آنان خارج شوند و وقتى این فرزندان از صلب آنان خارج مى شدند، بر هر کدام که دست مى یافت، با آنها مى جنگید. قائم ما اهل بیت نیز چنین است، تا تمام امانت هاى الهى از پشت پدرانشان (کافران و منافقان) خارج نشوند، ظهور نکرده و کسى را نمى کشد. اما وقتى امانت ها خارج شدند، بر کافران و منافقان مسلّط شده، آنان را مى کشد: «اثبات الهداة، ج 3، ص 489، ح 224 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 97، ح 9».

فلسفه چهارم «خوف و ترس از جان»
ترس حضرت بر جان خود، براى آن است که او، آخرین ذخیره الهى است که باید براى تحقق عدالت جهانى - که وعده حتمى خداوند است - باقى بماند؛ و گرنه او نیز مانند پدران بزرگوارش، از شهادت در مسیر تحقّق اهداف الهى، استقبال مى کند.
از همین رو امام حسن عسکرى«ع» فرمود: «بنى امیه و بنى عباس، شمشیرهاى خود را براى ما تیز کردند؛ زیرا خوب مى دانستند که آنها در خلافت حقى ندارند. آنان از ترس اینکه خلافت به جاى خود برگردد و در میان صاحبان اصلى اش مستقرّ شود، به کشتن اهل بیت پیامبر«ص» و از بین بردم سلاله آن حضرت، همت گماشتند تا شاید از ولادت حضرت قائم جلوگیرى کنند و یا او را به قتل برسانند؛ ولى خداوند اراده کرد که او را بر احدى از دشمنان آشکار نکند و نور خود را به اتمام رساند ؛ اگر چه مشرکان خوش ندارند» منتخب الاثر، ص 291.

زراره مى گوید: از امام صادق«ع» شنیدم که مى فرمود: «یا زرارة لابُدّ للقائم من غیبة»؛ «به درستى که براى قائم غیبتى هست». پرسیدم: براى چه! فرمود: «یخاف على نفسه»؛«بر جان خویش مى ترسد» کمال الدین، ج 2، ص 481، ح 7.
امام باقر«ع» مى فرماید: «اذا ظهر قائمنا اهل البیت«ع» قال: «ففررت منکم فوهب لى ربى حکما» خفتکم على نفسى و جئتکم لما اذن ربّى و اصلح لى امرى»؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 583، ح 777.» «وقتى قائم ما اهل بیت، ظهور کند، مى گوید : «ففرت منکم…»؛ از میان شما رفتم چون از شما بر جان خود بیمناک بودم و اینک چون پروردگارم اذن داد و امر فرجم را به سامان رسانید، به میانتان آمدم» «ر، ک امامت و مهدویت، ج 3، ص 347».

فلسفه پنجم «استمرار فیض الهی»
امامان واسطه فیض الهى و منبع هدایت و راهنمایى مردم هستند. خداوند به منظور استمرار هدایت مردم - وقتى آنان در برهه اى از زمان نعمت بى نظیر الهى (امام معصوم) را قدردان نبودند - طبق مصلحت، وجود او را در پس پرده غیبت قرار مى دهد تا علاوه بر حفظ نظام عالم، نزول فیض و رحمت حق از طریق او به بندگان ادامه یابد و راه هدایت و رستگارى بر روى مردم باز باشد. به نظر مى رسد با توجّه به وجود مشکلات زیاد فراروى امامان، غیبت، بهترین وسیله این هدایت بخشى باشد.

ازهمین روامیر مؤمنان«ع» فرموده است: «لا تخلوا الأرضُ من قائم للهِ بِحُجَّة اَمّا ظاهراً مشهوراً و اِمّا خائِفاً مغموراً لئلاّ تبطُلَ حُجَجُ اللهِ و بیّناته…»؛«نهج البلاغه، حکمت 147) )زمین هیچ گاه از حجت الهى خالى نیست که براى خدا با برهان روشن، قیام کند (به صورت) آشکار و شناخته شده و یا بیمناک و پنهان؛ تا حجت خدا باطل نشود و نشانه هایش از میان نرود (دلیل هاى روشن هدایت از بین نروند)».

فلسفه ششم «تأدیب و متنبّه شدن امت» 
وقتى مردم به وظایف و مسئولیت هاى خود، در برابر امام و پیشواى بر حق خود، پایبند نباشند و از اطاعت و یارى او سرپیچى کنند و از جان و مالش محافظت نکنند؛ روا است که خداوند، آن امام را براى مدتى از مردم جدا سازد و تأدیبشان کند. در این صورت مردم از بسیارى از مواهب و الطاف امام معصوم«ع»، بى بهره مانده و از برکات ظاهرى وجود او محروم مى شوند و این نشانگر غضب و خشم الهى است از همین روست.

محمد بن فرج مى گوید: «امام ابوجعفر«ع» برایم نوشت: «اذا غضب الله - تبارک و تعالى - على خلقه نحاناً عن جوارهم»؛ «اثبات الهداة، ج 3، ص 447، ح 38 ؛ کافى، ج 1، ص 343» وقتى خداوند متعال بر مردم خشم گیرد، ما را از کنارشان دور مى سازد».
مروان انبارى نقل مى کند : از امام باقر«ع» (نوشته یا پیامى ) صادر شد که : «انّ الله اذا کره لنا جوار قوم نزعنا من بین اظهرهم»؛ «همان، ص 498، ح 271 ؛ بحارالانوار، ج 52، ص 90.» «وقتى خداوند، بودن ما را در میان قومى ناخوش دارد، ما را از میان آنان خواهد برد».

منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin
13
مهر

11 نکته از دعای عهد در بیان حجه الاسلام قرائتی+متن

1. علاقه به امام زمان باید جمعی باشد:
در دعای عهد داریم که: «اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلَانَا الْإِمَامَ الْمَهْدِیَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات‏»، به امام زمان ابلاغ کن، از طرف چه کسی؟ «عَنْ جَمِیعِ» از طرف همه‌ مؤمنین و مؤمنات «عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات‏» این خودش یک مطلب مهمی است.

 

 

 


 


 


2. امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند:
وقتی زیارت می‌رویم بگوییم که این زیارت به نیابت از همه‌ی مؤمنین و مؤمنات. صدقه می‌دهیم بگوییم دفع بلا از همه‌ی مؤمنین و مؤمنات بشود نگوییم خدایا، مؤمنینی که در این مسجد نماز خواندند بیامرز. حالا مؤمنینی که در مسجد دیگر نماز خواندند چه؟ همه را بگو.

چرا می‌گویی: خدایا کسانی که در این هیأت سینه زده‌اند. چقدر تنگ نظر هستی! چقدر فکر کوچک است. مگر تو منتظر امام بین المللی نیستی؟ امام جهانی باید مریدش هم جهانی فکر کند. کسی که منتظر اصلاح عمومی است، باید خودش هم عمومی فکر کند. خودم و بچه‌ام و هیأت‌ام و مسجدم و برایش هیچ فرقی نکند. «عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات»

3. علاقه‌ به امام زمان ارواحنا له الفداء بدون مرز است:
این علاقه بدون مرز، از کجای دعای عهد فهمیده می‌شود؟ این جمله که می‌گوید: «فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا» در مشرق‌ها و مغرب‌ها، «وَ سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا» زمین‌های هموار و کوهستانی، «وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا» دریا و خشکی، ببینید این دعا چقدر سازنده است. چه اصراری داریم که بگوییم من چه هستم و من چه هستم؟ همه، دریا و خشکی. سطحی و کوهستانی، مشرق و مغرب، علاقه بدون مرز. خیلی قشنگ است.

4. شریک کردن والدین در دعا و زیارت برای امام زمان ارواحنا له الفداء:
در دعای عهد می‌گوییم ای امام زمان سلام می‌کنم از طرف خودم، و از طرف «والِدَیَّ» پدر و مادرم و «وُلدی» فرزندانم؛ یعنی هم نسل گذشته، هم نسل آینده را در نظر می‌گیریم.

5. چه مقدار به امام زمان ارواحنا له الفداء صلوات بفرستیم؟
این دعا می‌گوید که: «وَ زِنَهَ عَرْشِ اللَّه‏ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِه‏» به مقدار وزن عرش خدا و به مقدار کلمات الهی، «وَ مُنْتَهَى رِضَاه‏» به اندازه آخرین درجه‌ی رضایت او، «وَ عَدَدَ مَا أَحْصَاهُ کِتَابُهُ» ‏به عدد آنچه کتاب شمارش کرده، «وَ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُه» به عدد علمت، یعنی مهدی جان! ای امام زمان، سلام بر تو به عدد وزن عرش، به عدد هرچه که نوشته شده، به عدد هرچه خدا بر آن علم دارد… به تو سلام و درود می‌فرستم.

6. اعلام هر روزه علاقه به امام زمان (عج):
یک کسی هرروز زنگ می‌زند که آقا دوستت دارم. می‌گوید: «اللَّهُمَّ أُجَدِّدُ لَهُ فِی هَذَا الْیَوْمِ وَ فِی کُلِّ یَوم» مهدی جان، امروز و هر روز، «اُجَدِّدُ» یعنی بیعتم را تجدید می‌کنم.

7. علاقه‌ رو به رشد:
علاقه‌ی رو به رشد، یعنی چه؟ می‌گوید: «عَهْداً» بعد از عهداً می‌گوید «وَ عَقْداً» بعد از عقداً می‌گوید «وَ بَیْعَهً» الله اکبر! چه خبر است؟ مهندسی‌اش را می‌بینید.

عهد یعنی تعهد، در دعای عهد می‌گوییم: ای امام زمان سلام و صلوات بر تو، این سلام من عهد است. یعنی با تو تعهد می‌کنم. تعهد می‌کنم یعنی قرار می‌گذارم بین خودم و خدا، بعد می‌گوید: «عهد» کم است. پررنگش کن، «عقد». دو نفر ممکن است با هم عهد ببندند، وعده داشته باشند، اما به هم گره نخورند. «عقد» یعنی گره. ممکن است عهد باشد، عقد هم باشد، اما تسلیم نباشد. می‌گوید: «وَ بَیْعَهً»، تسلیم است. یعنی باز هم پررنگش می‌کند. «عهداً» تعهد با حضرت مهدی ارواحنا له الفداء، «عقداً» عقد با امام زمان ارواحنا له الفداء، «وَ بَیْعَهً» بیعت کنید با او و تسلیم شوید.

8. علاقه‌ افتخارآمیز:
چقدر خوب است این تابلو شود. علاقه‌ حتمی، می‌گوید: «فِی رَقَبَتِی» یعنی به گردن من، «رَقَبَ» یعنی گردن. ممکن است کسی علاقه داشته باشد ولی افتخار نکند. می‌گوید: نه، علاقه‌ افتخار آمیز.

9. علاقه همراه با همه‌ مراحل:
در دعای عهد می‌گوید: «وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَشْیَاعِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ» تمام مراحل حضور را داشته باشم. آخر گاهی وقت‌ها انسان یک کسی را دوست دارد در حدی که مثلاً یک میلیون به او وام بدهد. ولی می‌گوید: همسفر باشم، می‌گوید: نه، همسفر نه، بابا این پول را بگیر و خودت برو. عقب ما نیا. گاهی یک کسی می‌گوید: عقب من بیا، پولت نمی‌دهم اما می‌خواهی بیایی در ماشین سوار شو تو را ببریم. یعنی از یک جهت یک جایی پررنگ است، یک جایی کمرنگ است.

دعا می‌گوید: خدایا قرار بده مرا «أَنْصَارِهِ»، «وَ أَشْیَاعِهِ»، شیعه یعنی دنباله رو یعنی من دنبال تو هستم، «انصار» و نصرت در جایی است که نیاز به کمک هست. «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» از تو دفاع می‌کنم. اگر کسی بگوید بالای چشمت ابرو است، برخورد می‌کنم. «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ» ما اجازه نمی‌دهیم که کسی جسارت کند. غیرت دینی داریم. تعصب داریم و افتخار هم می‌کنیم. اینکه می‌گویند: تعصب بد است.

آدم متعصبی است، تعصب در کار شخصی بد است. تعصب روی لهجه، فارس از فارس، ترک از ترک، لر از لر، عرب از عرب، عجم از عجم، این تعصب‌ها بد است. یعنی به خاطر لهجه کمکش می‌کنم. به خاطر همشهری گری تعصب می‌کنم.

در انتخابات می‌گویم چون این همشهری من است. فامیل من است. همسایه‌ من است. این تعصب‌ها بد است. اما اگر فهمیدی یک چیزی حق است، دیگر، باقی‌ها باطل است. آنجا که حق است باید تعصب داشته باشی. انحصار طلبی در حق خوب است. اولین انحصار طلب، خود خداست. چون می‌گوید: «لا اله» هیچکس را قبول ندارم، «الا الله»! جز خدا، باقی‌ها را دور بریز.

10. علاقه‌ عاشقانه:
در دعا می‌گویی: «طَائِعاً غَیْرَ مُکْرَهٍ» یعنی مهدی جان، من که در دعای عهد با تو سلام می‌کنم، از روی عشق زیارت می‌کنم نه روی اکراه!

11. علاقه و عمل در خط رضایت او:
«عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَهِ رَسُولِک‏» یعنی مهدی جان من را از شیعیان قرار بده، منتها طبق آن چیزی که تو گفتی. هر استقامتی مهم نیست. استقامتی مهم است که «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/۳۰) استقامت براساس الله باشد. این مهم است. «کَما أُمِرْت‏» (هود/۱۱۲) یعنی همانطور که مأمور هستی. یعنی طبق امر ما استقامت کن نه طبق یکدندگی و لجبازی و سلیقه. اگر کسی یک سلیقه‌ای داشت و روی سلیقه‌اش هم استقامت کرد، این استقامت نیست، یکدندگی است.

استقامتی ارزش دارد «کَما أُمِرْت‏»، که طبق مأموریت باشد. استقامتی ارزش دارد که در خط خدا و رسول خدا و ولی خدا باشد: «عَلَى طَاعَتِکَ وَ طَاعَهِ رَسُولِک‏»

منبع: حجت‌الاسلام قرائتی – نکات دعای عهد


free b2evolution skin
13
مهر

معرفی کتاب۲۲۲ نکته برای پدران و مادران

پدید آورنده(ها):مرتضی مجدفر
ابراهیم اصلانی
لیلا سلیقه دار
مترجم(ان):
محل نشر/ناشر:تهران/امرود
سال نشر:1389
گروه سنی:بزرگسال
موضوع:کودک ونوجوان
مربیان
آموزش و پرورش - تعلیم و تربیت و تدریس
کلید واژه:پیشرفت تحصیلی – مشارکت والدین

 

 

 

 


کتاب «۲۲۲ نکته برای پدران و مادران» با عنوان فرعی «راهنمایی برای یادگیری اثر بخش، آموزش و آزمون های فرزندان» نوشته دکتر مرتضی مجدفر، ابراهیم اصلانی و دکتر لیلا سلیقه‌دار از سوی نشر امرود، منتشر شده است. این کتاب در دوازده فصل تنظیم شده است. فصل های اول و دوم به اصول، مبانی و جنبه‌های کلی راهنمایی فرزندان اختصاص دارد. در فصل های سوم تا پنجم علاوه بر موضوع انجام تکالیف درسی به مسایلی درباره مدیریت زمان و برنامه‌‌ریزی پرداخته شده است و فصل های ششم تا هشتم و هم چنین فصل دهم نکات متنوعی درباره امتحانات خواهید خواند.

فصل یازدهم نکته‌هایی درباره ایام تابستان است و فصل دوازدهم نیز بر اساس یافته‌های پژوهشی، نکته‌هایی بیان شده‌اند که می‌تواند برای والدین مفید باشد. در نکته ۱۵۲ کتاب «۲۲۲ نکته برای پدران و مادران» می‌خوانیم: «به شکل افراطی هیچ چیز را تعمیم ندهید. نگذارید تنها یک تجربه ناموفق فرزندتان به کانونی تبدیل شود که تمامی وجود او را زیر نفوذ قرار دهد مانند این چون در امتحان ریاضی نمره خوبی نیاورده است نمره بقیه امتحانات او هم کم خواهد شد».

بنا بر گفته‌ مرتضی مجدفر که از کارشناسان حوزه‌ آموزش و پرورش است «۲۲۲ نکته برای پدران و مادران» حاوی راهنمایی‌هایی در حوزه‌ آموزش اثربخش، انجام بهینه‌ تکالیف و حضورکارآمد فرزندان در آزمون‌ها برای والدین دانش‌آموزان است.


free b2evolution skin
13
مهر

«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق» قسمت پنجم

«راه اثبات ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف»
پرسش پنجم این است چگونه می توان ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را اثبات نمود؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت: هرچند راه های متعدی برای اثبات تولد امام علیه در 15 شعبان سال (255هق) وجود دارد ولی در اینجا تنها دو راه که مهمتر ازهمه راه‌ها است آورده می شود؛

 

 

 

راه اول «شهادت و تصریح امام حسن عسکری علیه السلام»
نخستین و مهمترین راه «تصریح و شهادت امام حسن عسکری علیه السلام» است، چرا که وجود یک فرزند به شهادت دادن پدر مربوط است که تاکید بر فرزند دار شدن خود می کند،از همین رو (کلینی درجلد2 کافی درباب «الاشاره والنص الی صاحب الدار علیه» ص328 در روایت صحیحی از ابوهاشم جعفری نقل می‌کند: «قلت لأبي محمد عليه السلام : جلالتك تمنعني من مسألتك، فتأذن لي أن أسألك؟ فقال: سل، قلت:يا سيدي هل لك ولد؟ فقال:نعم،فقلت: فإن بك حدث فأين أسأل عنه؟ فقال:بالمدينة:به ابو محمد امام حسن عسکری علیه‌السلام عرض کردم:هیبت شخصیت شما مرا از پرسیدن باز می‌دارد، آیا اجازه می‌دهید که از شما سؤالی بپرسم؟ فرمود: بپرس. عرض کردم: آیا شما فرزندی دارید؟فرمود: آری. عرض کردم: اگر برای شما حادثه‌ای رخ داد،در کجا از او سراغ بگیریم؟ فرمود: در مدینه».

راه دوم «ملاقات و دیدن خواص از شیعیان» 
دومین راه برای اثبات تولد امام زمان علیه السلام«نشان دادن» آن حضرت توسط امام حسن عسکری علیه السلام به برخی از خواص شیعیان است از همین روکلینی در کتاب کافی در همین باب ( الاشاره والنص الی صاحب الدار علیه»روایاتی دیگری آورده است که دلالت براین معنا می کند که تنها چندرروایت را در اینجا می آوریم؛

1- در روایت سوم از عمرو الاهوازی نقل می کند «أراني أبو محمد ابنه وقال:هذا صاحبكم من بعدي:عمرو أهوازى گويد:امام حسن عسگرى پسرش را بمن نشان داد و فرمود، اينست صاحب شما بعد از من».

2- و همچنین در روایت چهارم از حمدان قلانسی روایت می کند: «قُلْتُ لِلْعَمْرِيِّ قَدْ مَضى أَبُو مُحَمَّدٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَقَالَ لِي قَدْ مَضى وَ لكِنْ قَدْ خَلَّفَ فِيكُمْ مَنْ رَقَبَتُهُ مِثْلُ هَذِهِ وَ أَشَارَ بِيَدِهِ:قلانسى گويد،بعمرى گفتم: امام حسن عسكرى عليه السلام درگذشت،گفت او درگذشت ولى در ميان شما كسى را كه گردنش اين چنين است جانشين گذاشت و با دست خود اشاره كرد».

3- امام‌حسن عسگری عليه السلام در پاسخ گروهی كه درخواست ديدن جانشين وى را داشتند فرمود: «هذا امامكم من بعدى و خليفتى عليكم، اطيعوه و لاتتفرقوا من بعدى فتهلكوا فى اديانكم، اما انكم لاترونه بعد يومكم هذا. قالوا: فخرجنا من عنده فما مضت الاايام قلائل حتى مضى ابومحمد(ع):کمال الدین، ص 5011»:پس از من, اين پسر, امام شماست و خليفه من است در ميان شما. امر او را اطاعت كنيد از گرد رهبرى او پراكنده نشويد كه هلاك مى گرديد و دينتان تباه مى شود.اين را هم بدانيد كه شما او را پس از امروز, نخواهيد ديد. آن جمع گفتند: از نزد امام بيرون آمديم و روزى چند نگذشت تا اينكه امام حسن(ع) درگذشت.

4- احمدبن اسحاق مى گويد: براى آن حضرت مقدارى وجوه شرعى از طرف مردم بردم. در پايان خواست پرسشهايى مطرح كنم. امام حسن (ع) فرمود:
«… والمسائل التى اردت ان تساله فاسال قرة عينى واوما الى الغلام فسال سعد الغلام المسائل, وردّ عليه باحسن اجوبة, ثم قال مولانا الحسن بن على الى الصلاة مع الغلام وجعلنا نختلف بعد ذلك الى منزل مولانا(ع) فلا نرى الغلام بين يديه:كمال الدين، ص501.» 

پرسشهايى كه دارى از نور چشم من (اشاره فرمود به مهدى(ع» بپرس. سعد آنچه خواست پرسيد و آن پسر, با بهترين شيوه پاسخ داد.سپس امام يازدهم فرمود: نماز را با وى بخوانيد.
از آن پس به خانه امام رفت و آمد داشتيم,لكن آن حضرت را نديديم.
مردى از شيعيان از اهل فارس مى گويد: (به سامرا رفتم. جلو منزل امام حسن(ع) رسيدم، بدون اين كه اذن بطلبم,امام (ع) مرا به داخل خانه فرا خواند. هنگامى كه وارد شدم و بر وى سلام كردم از افرادى احوال پرسى كرد.سپس فرمود: بنشين و پرسيد به چه انگيزه اى به اين جا آمدى؟
عرض كردم: براى خدمت به شما.
فرمود: در خانه ما باش. از آن روز به بعد با ساير خدمتگزاران در خدمت امام(ع) بودم. گاهى مسؤوليت بازار و خريد اجناس و لوازم به عهده من بود. مدتى گذشت كه با افراد اُنس گرفتم. روزى از روزها برامامحسن(ع) وارد شدم و ايشان در اتاق مردان بودند.صدايى شنيدم كه به من فرمود: سرجايت بايست. ايستادم. ناگهان كنيزى را ديدم كه چيزى خدمت امام(ع) آورد وروى آن پوشيده بود.امام(ع) مرا به نزديك فرا خواند به خدمتش رفتم. سپس آن كنيز را صدا زد و او برگشت. به او فرمود: روپوش را كنار بزن و او چنين كرد. پسر بچه اى را ديدم زيبا صورت گندمگون و…
آن گاه فرمود: هذا صاحبكم. سپس دستور داد وى را بردند و ديگر آن مولود را نديدم تا امام يازدهم از دنيا رفت. همان كمال الدين، ص434»

منبع:«تحلیل جامع از امامت طولانی حضرت مهدی سلام الله علیه از سال «255 تا 1445ه.ق»/سید محمدتقی قادری»


free b2evolution skin
11
مهر

«تحلیل جامع زندگانی 65 ساله امام صادق علیه السلام» قسمت چهارم

شیوه جهاد تبیینی امام صادق علیه السلام

برای اینکه «جهاد تبینی» نتیجه بخش باشد و تشیع را به عنوان تنها مکتب رهایی بخش و سعادت آفرین برای همیشه تاریخ معرفی و نهادینه نماید امام صادق علیه السلام چند گام مهم تبیین در دوره زعامت و امامت برداشتند:

 

 

 

اول «تثبیت برتری فقه تشیع»
نخستین جهاد تبیینی امام صادق علیه السلام «تثبیت برتری فقه شیعه» بوده است، به این معنا امام علیه السلام باتشکیل کلاس درس همگانی در مقام تعیلم و تبین دیدگاه اهل بیت علیهم السلام اصول و قواعد فقهی برآمدند، و جمعیتی بالغ بر چهار هزار نفر از شیعه و سنی را در این مدرسه فقهی جذب کردند و خود عهده دار تبیین مواضع فقهی اهل بیت علیهم السلام شدند و انچنان غنی و جذاب به طرح مبانی فقهی مدرسه اهل بیت علیهم السلام پرداختند نه تنها شیعیان بلکه مخالفین را جذب این مدرسه نمودند تا جایی که ابوحنیفه پیشوای مذهب حنفی می گوید: «لو لا السّنتان لهلک النّعمان؛ یعنی اگر آن دو سالی (که شاگرد حضرت صادق(ع) بودم) نبود نعمان (ابوحنیفه) هلاک می شد.( الحطة فی ذکر الصحاح الستة، ج۱، ص۲۶۴)

و همچنین مالک بن انس مدنی یکی دیگر از پیشوایان مذاهب اربعه یعنی مالکی ها نیز از شاگردان حضرت صادق(ع) بود از جمله کسانی که به این مسئله اعتراف نموده و می گوید: مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می کردم، او را همواره در یکی از سه حالت دیدم. یا نماز می خواند یا روزه دار بود و یا قرآن تلاوت می کرد و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند: ولایتکلّم بمالایعینه و کان من العلماء العباد و الزهاد الذین یخشون اللّه؛ و به چیزی که کمکش نمی کرد (مفید نبود) تکلّم نمی کرد، و از علمای عابد و زاهد و خدا ترس بود.»

و ما رات عین و لا سمعت اذن ولاخطر علی قلب بشرٍ افضل من جعفر بن محمد الصادق علماً و عبادةً و ورعاً؛ در علم و عبادت و پرهیزکاری، برتر از جعفر بن محمد، هیچ چشمی ندیده و هیچ گوشی نشنیده و به قلب هیچ کسی خطور نکرده است.» ( تهذیب التهذیب، ، ج 1، ص 88)

به دلیل گستردگی جهاد تبیین علمی و فقهی امام صادق علیه السلام است که از مجموع احادیث مصادر شیعه «۴۱۴ هزار و ۹۶۰ هزار حدیث» از همه ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین بیشترین سهم حدیث ازامام صادق علیه السلام است، چنان که در کتاب تاریخ حدیث شیعه آمده: نزدیک به هفتاد درصد احادیث شیعه از امام باقر و امام صادق(ع) است و نزدیک به پنجاه درصد از احادیث موجود از حضرت صادق است، که ابابن تغلب می گوید من به تنهایی سی هزار حدیث از امام صادق علیه السلام اموختم.

 

ادامه »


free b2evolution skin