9
مهر

پيامبران و ولايت على عليه السّلام

پيامبران و ولايت على عليه السّلام

 

در كتاب «سليم بن قيس» آمده است: سليم گويد: از مقداد پرسيدم و گفتم: خداوند تو را رحمت كند! بهترين مطلبى كه دربارۀ علىّ بن ابى طالب از پيامبر خدا شنيده‌اى، براى من نقل كن.

مقداد گفت: از پيامبر خدا شنيدم كه مى‌فرمود:

خداوند متعال در پادشاهى خود يگانه است، پس حق تعالى خود را به انوارش شناسانيد، سپس امر خود را به آنان واگذار كرد و بهشتش را بر آنان ارزانى داشت.

هركس را-از جنّ و انس-خدا بخواهد قلبش را پاك گرداند ولايت على بن ابى طالب را به او مى‌شناساند، و هركس كه خدا بخواهد بر قلبش پرده‌اى بكشد او را از شناخت على بن ابى طالب باز مى‌دارد.

سوگند به خدايى كه جانم به دست اوست! آدم سزاوار آن نشد كه خداوند او را بيافريند و از روحش بر او بدمد و توبۀ او بپذيرد و او را به بهشتش بازگرداند مگر به خاطر نبوّت من و اقرار او به ولايت على پس از من.

سوگند به خدايى كه جانم به دست اوست! ملكوت آسمان و زمين به ابراهيم نشان داده نشد و خداوند او را دوست خود قرار نداد مگر به خاطر نبوّت من و اقرار او به ولايت على پس از من.

سوگند به خدايى كه جانم به دست اوست! خداوند با موسى سخن نگفت و عيسى را نشانه و آيت بر جهانيان نشناسانيد مگر به خاطر نبوّت من و شناسايى على پس از من.

سوگند به خدايى كه جانم به دست اوست! هيچ پيامبرى، به پيامبرى نرسيد مگر به خاطر شناخت و اقرار بر ولايت ما، و هيچ آفريده‌اى از جانب خداوند اهليّت پيدا نكرد كه خداوند بر او نظر نمايد مگر با بندگى در برابر خدا و اقرار به على پس از من.

آن‌گاه مقداد سكوت كرد.

گفتم: خدا رحمتت كند! مطلب ديگرى هم هست؟

گفت: آرى، از پيامبر خدا شنيدم كه مى‌فرمود:

على، حاكم و مدبّر اين امّت و گواه بر آن‌ها و متصدّى حساب آن‌هاست.

او صاحب مقام والا است، او همان راه حقّ روشن است، او صراط مستقيم خداوند است.

مردم پس از من به وسيلۀ او از گمراهى هدايت مى‌شوند، و از كوردلى بصيرت و بينش پيدا مى‌كنند، و به وسيلۀ او نجات يافتگان، نجات مى‌يابند، و به وسيلۀ او از مرگ پناه برده مى‌شوند و از ترس امان مى‌يابند و به وسيلۀ او گناهان محو و ظلم و ستم دفع و رحمت (الهى) نازل مى‌گردد.

و هو عين اللّه الناظرة، و اذنه السامعة، و لسانه الناطق في خلقه، و يده المبسوطة على عباده بالرحمة، و وجهه في السماوات و الأرض، و جنبه الظاهر اليمين، و حبله القوىّ المتين، و عروته الوثقى الّتي لا انفصام لها، و بابه الّذى يؤتى منه، و بيته الّذي من دخله كان آمنا، و علمه على الصراط في بعثه، من عرفه نجا إلى الجنّة، و من أنكره هوى إلى النار.

او چشم بيناى خداوند و گوش شنواى اوست، او زبان گوياى خداوند در خلقش و دست باز او به رحمت، بر بندگانش است، او وجه خدا در آسمان‌ها و زمين است، او جنب راست و آشكار اوست.

او ريسمان قوى و محكم خداوند و دستگيرۀ محكم اوست كه هرگز از هم گسيختگى ندارد، او باب خداوند است كه بايستى از آن وارد شد، و خانۀ خداست كه هركس واردش شود در امان خواهد بود.

او علم و پرچم خداوند بر روى صراط در روز برانگيختن مردم خواهد بود، هركس او را بشناسد به سوى بهشت، نجات خواهد يافت و هركس او را انكار كند به سوى دوزخ سقوط خواهد كرد. 1

 

1) . قطره‌اى از درياى فضايل اهل بيت عليهم السّلام، ج 2، ص 290-292.


free b2evolution skin
9
مهر

اسم اعظم

اسم اعظم

برسى رحمه اللّه در كتاب «مشارق الأنوار» نقل مى‌كند كه صاحب كتاب «عيون الأخبار» روايت كرده است:

روزى حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در راهى مى‌گذشت، يك نفر يهودى كه از يهوديان خيبر بود با آن حضرت همراه شد، در بين راه به درّه‌اى-كه بر اثر سيل آب زياد در آن جمع شده بود-رسيدند، يهودى فورا پارچه‌اى را كه نخى يا پشمى بود به خود پيچيده و روى آب به راه افتاد، مقدارى كه رفت على عليه السّلام را صدا زد و گفت: اگر آن‌چه را من مى‌دانم تو مى‌دانستى از آب عبور مى‌كردى همان‌طور كه من عبور كردم.

امير المؤمنين عليه السّلام به او فرمودند: قدرى توقّف كن، سپس اشاره‌اى فرمود، فورا آب منجمد گرديد و سفت شد و به روى آن به راه افتاد.

يهودى كه چنين ديد خود را بر قدم‌هاى على عليه السّلام انداخت و عرض كرد: اى جوانمرد؛ چه چيزى گفتى كه آب را به سنگ تبديل كردى؟

امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:

تو چه چيز گفتى كه بر روى آب عبور كردى؟ عرض كرد:

من خدا را به اسم اعظم او خواندم.

امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: اسم اعظم خدا چيست؟

عرض كرد: اسم جانشين حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و اله.

امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: من جانشين حضرت محمّدم.

يهودى به حقّانيّت آن حضرت اعتراف كرد و اسلام آورد. 1

1) . قطره‌اى از درياى فضايل اهل بيت عليهم السّلام، ج 1، ص 251(مشارق الأنوار،172؛ مدينة المعاجز، ج 1، ص 430، ح 290) .


free b2evolution skin
9
مهر

مسؤوليت پدران

مسؤوليت پدران
روزى عده اى از كودكان در كوچه مشغول بازى بودند.
پيامبر(ص )در حين عبور, چشمش به آنها افتاد و خواست نقش بسيار بزرگ پدران و مسؤوليت سنگين آنها را در رشد كودك به همراهانشان گوشزدكند.
فرمود:واى بر فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان .
اطـرافـيـان پيامبر با شنيدن اين جمله به فكر فرو رفتند.
لحظه اى فكركردند شايد منظور پيامبر, فرزندان مشركان است كه در تربيت فرزندانشان كوتاهى مى كنند.
عرض كردند: يا رسول اللّه , آيا منظورتان مشركين است ؟ - نـه , بلكه پدران مسلمانى را مى گويم كه چيزى از فرايض دينى رابه فرزندان خود نمى آموزند و اگـر فـرزنـدانشان پاره اى از مسائل دينى رافراگيرند, پدران آنها,ايشان را از اداى اين وظيفه باز مى دارند.
اطرافيان پيامبر با شنيدن اين سخن , تعجب كردند كه آيا چنين پدران بى مسؤوليتى نيز هستند.
پـيامبر كه تعجب آنها را از چهره شان خوانده بود ادامه داد: تنهابه اين قانع هستند كه فرزندانشان از مال دنيا چيزى را به دست آورند…. آنگاه فرمود: من از اين قبيل پدران بيزار و آنان نيز از من بيزارند.
….
بـيـان : در عـصـر حاضر, دليل دور بودن و ناآگاهى قشر عظيمى ازكودكان و نوجوانان از مسائل مذهبى , بى توجهى والدينشان به اين مساله مهم است .

ابن ابى فراس , ورام : مجموعه ورام , بنياد پژوهشهاى اسلامى , 1365 ش , ج1 ,دارالكتب الاسلاميه , ج1 و2.

 


free b2evolution skin
9
مهر

مادر و فرزندى پاك

مادر و فرزندى پاك
خـلـيـفـه دوم , گـاهـى شـب ها از منزل بيرون مى رفت .
شبى صداى زنى را شنيد كه از دخترش مـى خـواست شير گوسفندان را براى فروش بيشتر, با آب مخلوط كند, اما دختر از اين كار امتناع مى كرد.
وقتى كه مادر از روى تمسخر گفت : خليفه ما را نمى بيند.
دختر گفت : خداى خليفه كه ما را مى بيند.
خليفه به پسرش عاصم گفت : تحقيق كن تا او را برايت خواستگارى كنيم .
بعد از تحقيق , متوجه پاك بودن دختر شدند.
ازدواج كه صورت گرفت , خداوند دخترى به آنها داد كـه ام عـاصـم نـام نـهـاده شد, اين دختربا عبدالعزيزبن مروان ازدواج كرد.
خداوند پسرى به نام عمربن عبدالعزيز به آنها عطا كرد.
عـمـربـن عبدالعزيز وقتى به خلافت رسيد, سب اميرالمؤمنين راممنوع كرد, فدك را به فرزندان حـضـرت زهـرا بـرگـرداند و وقتى كه به اين كار او اعتراض مى كردند مى گفت : حق با حضرت فاطمه (سلام الله عليها )است .

حبله رودى , محمد: كليات شيرين حكايت جامع التمثيل , انتشارات مروى .


free b2evolution skin
9
مهر

پرورش بلند همتى در كودك

پرورش بلند همتى در كودك
سـعدالدين تفتازانى از پايه گذاران فن بلاغت در عالم اسلام است .
روزى خواست از اندازه همت فرزند خود, آگاه شود.
براى همين به اوگفت : پسرم ! هدف تو از تحصيل چيست ؟ پسر گفت : تمام همت من اين است كه از نظر معلومات به پايه شمابرسم .
پدر از كوتاهى فكر فرزند, متاثر شد و با تاسف گفت : اگر همت توهمين است , هرگز به نيمى از مـراتب علمى من نخواهى رسيد, زيرا افق فكر تو بسيار كوتاه است .
من سعدالدين كه پدر تو هستم آوازه عـلـمى امام صادق (ع ) را شنيده و از مراتب دانش او آگاه بودم .
در آغاز تحصيل تمام هم من اين بود كه به پايه علمى اين شخصيت بى همتا برسم .
من بااين همه همت بلند, به اين درجه از علم رسـيده ام كه مشاهده مى كنى و مى بينى كه هرگز در خور قياس با مقام علمى آن پيشواى بزرگ نيست .
تو كه اكنون چنين همت كوتاهى دارى به كجا خواهى رسيد؟

الـطـبـرسـى , شيخ رضى الدين ابى نصربن فضل : مكارم الاخلاق , چاپ ششم ,مؤسسة الاعلمى للمطبوعات , 1392 ق .


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم