4
اردیبهشت

صلوات خدا و ملائكه بر رسول اللّه (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله وسلم)

«اِنَ‌اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَي النَّبِيِّ…»
«بي گمان، خدا و ملائكه او بر پيامبر درود مي‌فرستند، اي كساني كه ايمان آورده‌ايــد بــر او درود فرستيــد و سلام كنيــد، ســلام كردنــي!» (57 / احزاب)

 


در روايات اسلامي از حضرت علي (عليه‌السلام) نقل شده كه در موردي در پاسخ سؤال يكي از اهل كتاب، كه از معجزات رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله وسلم) و احترام او نزد خدا، با اشاره به احترام و سجـده مـلائكه بر آدم ابـوالبشر، پرسيد، جواب داد:

 


سجده ملائكه براي آدم اطاعت و عبادت آدم نبود، و ملائكه آدم را در مقابل خدا نپرستيدند، بلكه خداي‌تعالي آنان را بر اين كار واداشت، تااعترافي باشد از ملائكـه بر برتـري آدم، و رحمتـي باشد از خدا بر او.

 


ولي محمد (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله وسلم) را فضيلتي بالاتر از اين داد. خداي عزّ و جلّ با آن بزرگي و جبروتي كه دارد، و با تمامي ملائكه‌اش، بر محمد صلوات و درود فرستاد، و صلوات فرستادن مـؤمنين بر او را عبــادت خود خــوانــد!

منبع:

شخصيت و رسالت محمد رسول اللّه (صلي‌الله‌عليه‌و‌آله وسلم)

سید مهدی امین

 


free b2evolution skin
4
اردیبهشت

تشريع نمازهاي واجب

 پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) در معراج بودم، آن‌گاه صداي اذاني شنيدم، و ناگهان ديدم فرشته‌اي است كه دارد اذان مي‌گويد، فرشته‌اي است كه تا قبل از آن شب كسي او را در آسمان نديده بود. وقتي دو نوبت گفت:
ـ اللّـــــــهِ اَكْبَــــــر! اللّـــــهِ اَكْبَـــــــر!
خداي‌تعالي فرمود: - درست مي‌گويد بنده من، من از هر چيز بزرگترم!

 

 

او گفت: ـ اَشْهَدُ اَنَّ لااِلهَ اِلاَّاللّهُ! اَشْهَدُ اَنَّ لااِلهَ اِلاَّاللّهُ!
خداي‌تعالي فرمود: - راست مي‌گويد بنده‌ام، منم اللّه، كه معبودي نيست الاّ من، و مـعبـودي نيست به غـير از مـن!

 

او گـفت:
- اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رَسُولَ اللّه! اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رَسُولَ اللّه!
پروردگار فرمود: - راست مي‌گويد بنده‌ام، محمد بنده، و فرستاده من است، و من او را مبعوث كرده‌ام!

 

 

او گفت: - حَيُّ عَلي الصَّلوةَ! حَيُّ عَلي الصَّلوةَ!
خداي‌تعالي فرمود: - راست مي‌گويد بنده من، و به سوي واجب من دعوت مي‌كند،هر كس از روي رغبت و به اميد اجر دنبال واجب من برود، همين رفتنش كفاره گناهان گذشته او خواهد بود!

 

او گفت: - حَيُّ عَلَي الفَّلاح! حَيُّ عَلَي الفَّلاح!
خداي‌تعـالي فرمود: - آري نماز صلاح و نجاح و فلاح است!
آن‌گاه در همان آسمان بر ملائكه امامت كردم و نماز گزاردم آن طور كه در بيت‌المقدس بر انبياء امامت كرده بودم.
(ناگفته نماند: اين روايت از دستبرد عامه محفوظ نمانده، و گرنه جا داشت «حَيَّ عَلي خَيْرِالْعَمَـلِ» هم در آن ذكـر شده باشد!!)

سپــس فرمــود: بعــد از نمــاز مِهــي چــون ابر مرا فــراگرفت و به سجــده افتـادم پــروردگــارم مـــــرا نــدا داد:
ـ مــن بر همه انبيــاء قبل از تو پنجــاه نماز واجب كــرده بودم، همــان پنجاه نماز را بـر تو و امت تو نيــز واجب كــردم! اين نمازهــا را در امتــت بپــاي دار!

 


رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) مي‌گويد: من برخاسته و به طرف پائين به راه افتادم. در مراجعت به ابراهيم (عليه‌السلام) برخوردم، چيزي از من نپرسيد، به موسي (عليه‌السلام) برخوردم، پرسيد: چه كردي؟ گفتم: پروردگارم فرمود: بر هر پيغمبري پنجاه نماز واجب كردم، و همان را بر تــو و امتــت نيز واجب كردم. موسي گـفت:
ـ اي محمد! امت تو آخريــن امت‌هاست و نيــز ناتوان‌ترين امت‌هاست، پروردگار تو نيز هيچ خواسته‌اي برايش زياد نيســت و امت تو طاقت اين‌همه نمــاز را ندارد، برگــرد و در خـواست كــن تا قدري بــر امت تــو تخفيــف دهد.

 


من به سوي پروردگارم برگشتم تا به سِدْرَةُ الْمُنْتَهي رسيدم و در آن‌جا به سجده افتادم و عرض كردم:
ـ پروردگارا! پنجاه نماز بر من و امتم واجب كردي كه نه من طاقت آن را دارم و نه امتم. پروردگارا قدري تخفيفم بده!

 


خداي‌تعالي ده نماز تخفيفم داد. بار ديگر نزد موسي (عليه‌السلام) برگشتم و قصه را گفتم، گفت تو و امتت طاقت اين مقدار را هم نداريد، برگرد! به سوي پروردگارم برگشتم ده نماز ديگر از من برداشت. نزد موسي (عليه‌السلام) شدم و قصه را گفتم، گفت باز هم برگرد! و در هر بار كه برمي گشتم تخفيفي مي‌گرفتم تا آن‌كه پنجاه نماز را به ده نماز رساندم، و نـزد موسي (عليه‌السلام) برگشتم. گفت: - نه طاقت اين را هم نداري!

 

 


به درگاه خدا شدم و پنج نماز ديگر تخفيف گرفتم و برگشتم به نزد موسي (عليه‌السلام) و قصه را گفتم: گفت: - اين هم زياد است، و طاقتش را نداري! گفتم:
- من ديگر از پروردگارم خجالت مي‌كشم، و زحمت پنج نماز برايم آسان‌تر است از درخواست تخفيف‌بيشتر! اين‌جابودكه‌گوينده‌اي ندا در داد:
- حال كه بر پنج نماز صبر كردي، در برابر همين پنج نماز ثواب پنجاه نماز را داري!

هر يك نماز به ده نماز! و هر كه از امت تو تصميم گيرد به اميد ثواب كار نيكي بكند، اگر آن كار انجام داد، ده برابر ثواب برايش مي‌نويسم، و اگر به مانعي برخورد، و نتوانست انجام دهد - به خاطر همين تصميم - يك ثواب برايش مي‌نويسم! و هر كه از امتت تصميم بگيرد كار زشتي انجام دهد، اگر انجام داد فقط يك گناه برايش مي‌نويسم! و اگر منصـرف شد، و انجـام نداد، هيـچ گنـاهي برايش نمـي‌نــويسـم!
(امام صادق (عليه‌السلام) در اين‌جا فرمود: خداوند از طرف اين امت به موسي (عليه‌السلام) جزاي خير دهـد، او باعث شـد كه تكليف اين امت آسان شود!)

منبع:
شخصيت و رسالت محمد رسول‌الله (ص)‏

سيد‌مهدي امين


free b2evolution skin
2
اردیبهشت

بعد از شهادت امام موسي کاظم(علیه السلام)

سندي بن شاهك، به دستور هارون الرشيد، سمي را در غذاي آن حضرت گذارد و امام (عليه السلام) از آن غذا خورد و اثر آن در بدن مباركش كارگر افتاد و بيش از سه روز مهلتش نداد.

 

 

وقتي امام به شهادت رسيد، سندي گروهي از فقها و بزرگان بغداد را بر سر جنازه اش آورد و به ايشان گفت: به او نگاه كنيد، آيا در وي اثري از ضربه شمشير يا اصابت نيزه مي بينيد؟ گفتند: ما از اين آثار چيزي نمي بينيم و از آنها خواست كه بر مرگ طبيعي او شهادت دهند و آنها نيز شهادت دادند!آن گاه جسد شريف آن حضرت را بيرون آورده و آن را بر جسر (پل) بغداد نهادند و دستور داد كه ندا دهند: اين موسي بن جعفر است كه مرده است، نگاه كنيد.

 

 

عابران به او نگاه مي كردند و اثري از چيزي كه نشان دهنده كشتن او باشد، نمي ديدند. يعقوبي در تاريخش مي گويد: پس از آن كه امام كاظم (عليه السلام) مدت درازي را در زندان هاي تاريك هارون الرشيد گذراند، به ايشان گفته شد: چطور است كه به فلان كس نامه اي بنويسي تا درباره تو با رشيد صحبت كند؟

 

 

امام فرمود: پدرم به نقل از پدرانش حديثم كرده: «خداوند به داود (عليه السلام) سفارش كرده كه هر گاه بنده اي، به يكي از بندگان من اميد بست، همه ي درهاي آسمان به رويش بسته مي شود و زمين زير پايش خالي مي گردد.»

 

 

در مدت زندان آن حضرت، اقوال مختلفي وجود دارد. آن حضرت، چهار سال يا هفت سال يا ده سال يا به قولي چهارده سال در زندان به سر برده است.

 

منبع:

پرتوي از سيره و سيماي امام موسي كاظم (عليه السلام)
محمدعلي خادمي كوشا


free b2evolution skin
25
فروردین

خورشید پنهان

ابرهای حکمت ازلی بر خورشید پرده کشیدند و خورشید پشت ابر پنهان ماند، اما حیات در جریان اسث؛ چون خورشید نورافشان است و نور حیات بخشش از پس ابر، به زمین جان می بخشد و همه ی دل های سبز را به رویش می خواند.

 

 

بهار که هر سال بارویشی به عمق خلقت روی می نمایاند، گرمی از تابش خورشید می گیرد و باران که زندگی را میان خلق قسمت می کند، به یاری گرمای خورشید جاری می شود.

 

 

حضور خورشید از روشنی روز آشکار است. خورشید هست، اگر چه در پس پرده ی ابر، و ما لبریزیم از انتظار رؤیت خورشید. لبریزیم از جست و جوی او، او میان ماست.او روشن ترین آیه ی حضور خدا، پاک ترین نمونه ی آفرینش، زلال ترین حضور روشن، در میان ماست و چشم های ما ناتوان از دیدن اوست.

گویی غیبت پرده ای است که بر چشم های ما کشیده اند و گاه گاه پرده از دیدگان آسمانیان و ملکوتیان برمی دارند تا خورشید را ببینند، زهی شکوه! خوشا سعادت آن آسمانیان که تو را دیده اند!ای موعود! حضورت را به روشنی حضور خورشید پشت ابر درمی یابیم و بر تیرگی دل خویش می نالیم و اسارت مان در بند جسم خاکی را اندوه می خوریم. خوشا حضور تو یابن حبیب الله! و خوشا زمینی که قدمگاه توست! کاش می دانستم که کجا را برای ماندن برگزیده ای و قدم سعادت بر کدام خاک می نهی؟ای نسیم سحر! آرامگه یار کجاست؟ ما همیشه در حسرت دیدار پیامبر سوخته ایم و شکایت به سوی حق برده ایم، همیشه در حسرت بودن و نشستن در حضور مولای مان، امامی از تبار نور، سوخته ایم و در عطش شنیدن صدای ملکوتی اش تشنه مانده ایم؛ اما آتش این حسرت را به زلال زیارت او خاموش و این عطش سوزان را به خیال دیدار او سیراب کرده ایم.

 

او که شاید از دریچه ی چشم ما گذر کرده باشد، بی آن که او را بشناسیم و به پایش درافتیم.ای عزیز! چه سخت است، همه ی خلق را دیدن و تو را ندیدن چه سخت است صدای همه را شنیدن و از تو صدایی نشنیدن.  چه سخت است فراق تو، به جانم سوگند که دوری تو از ما نه به معنای جدایی و جدایی ات از ما نه به معنای دوری است. بامایی و در میان ما و ما در سوز فراق تو.

 

قسم به خدای آسمان و زمین که تو بر حقی و وجود، آمدن و ظهورت بر حق است. مگذار که آتش حسرت دیدار تو بیش از این قلبم را بسوزاند. مگذار چشمم بیش از این در راه بماند، روی بنما و وجودم از یاد ببر و با جرعه ای از جام وصالت، عمری مستی حضورت را به من بچشان.آیاخواهد آمد روزی که به دیدار تو جان تازه بیابیم و دل از نور معرف لبریز سازیم؟ آیا امروز به فردایی که سیمای تو را به چشم بنگریم خواهد رسید؟ آیا آن روز که به جویبار رحمت درآییم و از چشمه ی زلال تو سیراب شویم خواهد آمد؟.یابن احمد! آیا به سوی دیدارت راهی هست  برای آنان که دل را به امید دیدارت زنده می دارند و به خیال روی تو زنده می مانند؟صحن و سرای دیده بشستم، ولی چه سود؟ کاین گوشه نیست در خور خیل خیال تو .

 

منبع:

 امام زمان( عج) در آیینه دعا

زارعان


 


free b2evolution skin
23
فروردین

اگر زینب(سلام الله علیها) نبود

استاد توفیق ابوعلم، در کتاب «فاطمه زهرا(سلام الله علیها)» درباره زینب (سلام الله علیها) می نویسد:«هر کس تاریخ زندگانی و مبارزات عقیله بنی هاشم، زینب(سلام الله علیها)، را به دقت بررسی کند، با ما هم عقیده خواهد شد که نهضتی که حسین (علیه السلام) علیه کفر و ارتداد بر پا کرد، اگر زینب(سلام الله علیها) نمی بود و وظایف سنگین خود را پس از شهادت برادر انجام نمی داد و زمام امر را در مراحل اسارت خانواده پیغمبر در دست نمی گرفت این چنین سامان نمی یافت و آن رستاخیز خونین به چنین نتیجه مطلوب نمی رسید.

 

 

آری خلود و جاودانگی نهضت حسینی تنها در گرو همت عالی این بانوی بزرگ است که در واقع حلقه اتصال و پیوند آن فاجعه بلا با قرون و نسلهای آینده شده است.

 

 

یزید امر را بر مردم مشتبه ساخته و وارونه جلوه داده بود. او چنین وانمود می کرد که لشکری که به کارزار کربلا اعزام داشته، برای قلع و قمع گروهی از خوارج عراق است و آن سرها که حضورش آوردند سرگردنکشان و شکنندگان عصای مسلمین است،

 

 

 

لیکن در همین اوضاع و احوال بود که زینب(سلام الله علیها) دهان خونین به سخن گشود و مردم کوفه و شام را از حقیقت حال آگاه ساخت و به آنان اعلام کرد که اینک خود و این زنانی را که از کربلا تا شام در اسارت آورده اند، جز دختران و خاندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیستند و با این کار ننگ و رسوایی این جرم فجیع را بر دامان پلید یزید و یارانش ثابت و جاودانه کرد.

 

 

زینب (سلام الله علیها) ضمن سخنان بلیغی که در کوفه و شام در مجلس یزید ایراد کرد پرده از روی کار کنار زد و افکار خفته و بی خبر را بیداری و هوشیاری داد و حقیقت را که یزید و یارانش بیهوده می کوشیدند تا از دیده و اندیشه مسلمین پنهان کنند و بر آن جنایت هولناک پرده اشتباه افکنند بر ملا و آشکار ساخت.

 

 

آری، زینب(سلام الله علیها) تنها کسی بود که مسئولیت نگاهداری عیال و اولاد حسین (علیه السلام) و یاران او را به عهده گرفت تا آن گاه که ایشان را از این سفر پر مخاطره به مدینه باز گردانید»

 

 

 

منبع:

فضایل و خصایص زینب کبری(سلام الله علیها)
عباس عزیزی


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم