4
اردیبهشت

تشريع نمازهاي واجب

 پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم ) در معراج بودم، آن‌گاه صداي اذاني شنيدم، و ناگهان ديدم فرشته‌اي است كه دارد اذان مي‌گويد، فرشته‌اي است كه تا قبل از آن شب كسي او را در آسمان نديده بود. وقتي دو نوبت گفت:
ـ اللّـــــــهِ اَكْبَــــــر! اللّـــــهِ اَكْبَـــــــر!
خداي‌تعالي فرمود: - درست مي‌گويد بنده من، من از هر چيز بزرگترم!

 

 

او گفت: ـ اَشْهَدُ اَنَّ لااِلهَ اِلاَّاللّهُ! اَشْهَدُ اَنَّ لااِلهَ اِلاَّاللّهُ!
خداي‌تعالي فرمود: - راست مي‌گويد بنده‌ام، منم اللّه، كه معبودي نيست الاّ من، و مـعبـودي نيست به غـير از مـن!

 

او گـفت:
- اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رَسُولَ اللّه! اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رَسُولَ اللّه!
پروردگار فرمود: - راست مي‌گويد بنده‌ام، محمد بنده، و فرستاده من است، و من او را مبعوث كرده‌ام!

 

 

او گفت: - حَيُّ عَلي الصَّلوةَ! حَيُّ عَلي الصَّلوةَ!
خداي‌تعالي فرمود: - راست مي‌گويد بنده من، و به سوي واجب من دعوت مي‌كند،هر كس از روي رغبت و به اميد اجر دنبال واجب من برود، همين رفتنش كفاره گناهان گذشته او خواهد بود!

 

او گفت: - حَيُّ عَلَي الفَّلاح! حَيُّ عَلَي الفَّلاح!
خداي‌تعـالي فرمود: - آري نماز صلاح و نجاح و فلاح است!
آن‌گاه در همان آسمان بر ملائكه امامت كردم و نماز گزاردم آن طور كه در بيت‌المقدس بر انبياء امامت كرده بودم.
(ناگفته نماند: اين روايت از دستبرد عامه محفوظ نمانده، و گرنه جا داشت «حَيَّ عَلي خَيْرِالْعَمَـلِ» هم در آن ذكـر شده باشد!!)

سپــس فرمــود: بعــد از نمــاز مِهــي چــون ابر مرا فــراگرفت و به سجــده افتـادم پــروردگــارم مـــــرا نــدا داد:
ـ مــن بر همه انبيــاء قبل از تو پنجــاه نماز واجب كــرده بودم، همــان پنجاه نماز را بـر تو و امت تو نيــز واجب كــردم! اين نمازهــا را در امتــت بپــاي دار!

 


رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) مي‌گويد: من برخاسته و به طرف پائين به راه افتادم. در مراجعت به ابراهيم (عليه‌السلام) برخوردم، چيزي از من نپرسيد، به موسي (عليه‌السلام) برخوردم، پرسيد: چه كردي؟ گفتم: پروردگارم فرمود: بر هر پيغمبري پنجاه نماز واجب كردم، و همان را بر تــو و امتــت نيز واجب كردم. موسي گـفت:
ـ اي محمد! امت تو آخريــن امت‌هاست و نيــز ناتوان‌ترين امت‌هاست، پروردگار تو نيز هيچ خواسته‌اي برايش زياد نيســت و امت تو طاقت اين‌همه نمــاز را ندارد، برگــرد و در خـواست كــن تا قدري بــر امت تــو تخفيــف دهد.

 


من به سوي پروردگارم برگشتم تا به سِدْرَةُ الْمُنْتَهي رسيدم و در آن‌جا به سجده افتادم و عرض كردم:
ـ پروردگارا! پنجاه نماز بر من و امتم واجب كردي كه نه من طاقت آن را دارم و نه امتم. پروردگارا قدري تخفيفم بده!

 


خداي‌تعالي ده نماز تخفيفم داد. بار ديگر نزد موسي (عليه‌السلام) برگشتم و قصه را گفتم، گفت تو و امتت طاقت اين مقدار را هم نداريد، برگرد! به سوي پروردگارم برگشتم ده نماز ديگر از من برداشت. نزد موسي (عليه‌السلام) شدم و قصه را گفتم، گفت باز هم برگرد! و در هر بار كه برمي گشتم تخفيفي مي‌گرفتم تا آن‌كه پنجاه نماز را به ده نماز رساندم، و نـزد موسي (عليه‌السلام) برگشتم. گفت: - نه طاقت اين را هم نداري!

 

 


به درگاه خدا شدم و پنج نماز ديگر تخفيف گرفتم و برگشتم به نزد موسي (عليه‌السلام) و قصه را گفتم: گفت: - اين هم زياد است، و طاقتش را نداري! گفتم:
- من ديگر از پروردگارم خجالت مي‌كشم، و زحمت پنج نماز برايم آسان‌تر است از درخواست تخفيف‌بيشتر! اين‌جابودكه‌گوينده‌اي ندا در داد:
- حال كه بر پنج نماز صبر كردي، در برابر همين پنج نماز ثواب پنجاه نماز را داري!

هر يك نماز به ده نماز! و هر كه از امت تو تصميم گيرد به اميد ثواب كار نيكي بكند، اگر آن كار انجام داد، ده برابر ثواب برايش مي‌نويسم، و اگر به مانعي برخورد، و نتوانست انجام دهد - به خاطر همين تصميم - يك ثواب برايش مي‌نويسم! و هر كه از امتت تصميم بگيرد كار زشتي انجام دهد، اگر انجام داد فقط يك گناه برايش مي‌نويسم! و اگر منصـرف شد، و انجـام نداد، هيـچ گنـاهي برايش نمـي‌نــويسـم!
(امام صادق (عليه‌السلام) در اين‌جا فرمود: خداوند از طرف اين امت به موسي (عليه‌السلام) جزاي خير دهـد، او باعث شـد كه تكليف اين امت آسان شود!)

منبع:
شخصيت و رسالت محمد رسول‌الله (ص)‏

سيد‌مهدي امين


free b2evolution skin


فرم در حال بارگذاری ...