18
مرداد

تهذيب20

تفسير حروف ابجد

عثمان بن عفان از پيامبر اكرم پرسيد: تفسير حروف ابجد چيست ؟
پيامبر فرمود: (29) تفسير ابجد را بياموزيد، زيرا در آن نكات عجيبى است . واى بر عالمى كه پيوسته با اين حروف سر و كار دارد، و تفسير آنها را نداند. سپس آنها را به اين ترتيب تفسير نمود:
الف - آلاء اللّه ، حرف من اسمائه الف نشانه نعمتهاى الهى و حرفى از نامهاى الهى است .
ب - بهجة اللّه باء اشاره به بهجت خداوند دارد.
ج - جنة اللّه و جمال اللّه و جلال اللّه جيم نشانه جنان و جمال و جلال است .
د - دين اللّه ، دال اشاره به دين خدا يا جزاء الهى است .
ه - ‍ هاوية فويل لمن هوى فى النار هاء نشانه جهنم است ، واى بر كسى كه در آتش دوزخ بيفتد.
و - ويل لاهل النار، واى بر حال اهل دوزخ .
ز - زاوية اللّه فى النار يعنى زواياى جهنم .
ح - حطوط الخطايا عن المستغفرين فى ليلة القدر و مانزل به جبرئيل مع الملئكة الى مطلع الفجر
حاء نشانه ريزش گناهان توبه كنندكان در شب قدر است ، همان شبى كه جبرئيل با فرشتگان تا سپيده دم بر زمين فرود مى آيند.
ط - طوبى لهم و حسن مآب
درخت طوبى از آن استغفار كنندگان است و سر انجام خوشى دارند. طوبى درختى است در بهشت كه شاخه هاى آن از پشت ديوار باغ بهشت پيدا است و ميوه فراوان دارد.
ى - يداللّه فوق خلقه سبحانه و تعالى عما يشركون يا اشاره به قدرت برتر خداوند است .
ك - كلام اللّه لا تبديل لكلمات اللّه و لن تجد من دونه ملتحدا
كاف اشاره به كلام خدا است . كه در كلمات او تبديل و تغييرى نيست ، و پناهى ، جز او نمى يابى .
ل - المام اهل الجنة بينهم فى الزيارة و التحية و السلام و تلاوم اهل النار فيما بينهم
لام اشاره است به ديد و بازديدهاى اهل بهشت از يكديگر و سرزنش دوزخيان بر همديگر.
م - ملك اللّه الذى لا يزول و دوام اللّه الذى لايفنى
ميم نشانه بقاء و دوام سلطنت الهى است .
ن - والنون و القلم و ما يسطرون ، فالقلم قلم من نور و كتاب من نور فى لوح محفوظ يشهده المقربون و كفى بالله شهيدا
نون اشاره است به نون و قلم و آنچه مى نگارند، قلم قلمى از نور است و كتاب نيز كتاب نور است كه در لوحى محفوظ است و فرشتگان مقرب درگاه الهى نزد آن شاهد و حاضرند، و گواهى و شهادت خداوند به تنهائى كافى است .
سعفص وقرشت مانند ابجد، هوز، حطى ، كلمن تمام حروف آن بيان نشده است .
حضرت طبق روايت فرمود:
اماسعفص فالصاد صاع بصاع يعنى الجزاء بالجزاء كماتدين تدان ، ان اللّه لا يريد ظلما للعباد.
صاد - اشاره به اينستكه پاداش در مقابل پاداش است . هر طور تو با ديگران معامله كنى و پاداش آنان را بدهى ، خداوند هم همانطور با تو معامله مى كند و پاداش مى دهد. خداوند به بندگان ستم نخواهد كرد.
و اما قرشت يعنى قرشهم فحشرهم و نشرهم الى يوم القيامة فقضى بينهم بالحق و هم لايظلمون .
قرشت اشاره به آنست كه خداوند مردم را پس از مرگ زنده ، و همه را جمع مى كند و به حساب آنان رسيدگى ، و به حق و عدالت بين آنها قضاوت مى شود، و آنان مورد ظلم و ستم واقع نخواهند شد.

كشكول شيخ بهايي


free b2evolution skin
18
مرداد

تهذيب19

معناى حروف الفباء

شيخ صدوق نقل مى كند: (27) شخصى خدمت پيامبر آمد در حالى كه اميرالمؤ منين در محضر پيامبر بود. از پيامبر پرسيد: حروف تهجى را چه فايده اى است ؟
پيامبر به اميرالمؤ منين فرمودند جواب او را بدهد.
امام على عليه السلام پاسخ داد: هيچ حرفى نيست مگر اينكه نشانه اى از اسماء الهى است . آنگاه به بيان هر يك از حروف الفباء پرداخت كه بر كداميك از اسماء الهى دلالت دارد.
ا - اللّه الذى لااله الا هو الحى القيوم .
ب - باق بعد فناء خلقه .
ت - تواب يقبل التوبة عن عباده .
ث - الثابت الكائن يثبت اللّه الذين آمنوا بالقول الثابت .
ج - جل ثناؤ ه و تقدست اسماؤ ه .
ح - حق حى حليم .
خ - خبير بمايفعله العباد.
د - ديان يوم الدين .
ذ - ذوالجلال والاكرام .
ر - رؤ ف بالعباد.
ز - زين المعبودين .
س - سميع بصير.
ش - شاكر لعباده المؤ منين .
ص - صادق فى وعده و وعيده .
ض - ضار نافع .
ط - طاهر مطهر.
ظ - ظاهر مظهر لا ياته.
ع - عالم بعباده .
غ - غياث المستغيثين .
ف - فالق الحب و النوى .
ق - قادر على جميع خلقه .
ك - الكافى الذى لم يكن له كفوا احد، لم يلد و لم يولد.
ل - لطيف لعباده .
م - مالك الملك .
ن - نور السموات و الارض من نور عرشه .
و - واحد صمد، لم يلد و لم يولد.
ه - هاد لخلقه .
ى - يداللّه باسطة على خلقه .
اميرالمومنين حروف تهجى را به گونه اى ديگر نيز تفسير نموده است .(28)

كشكول شيخ بهايي


free b2evolution skin
18
مرداد

تهذيب18

اجابت دعاى مورچه

امام كاظم عليه السلام : در عصر سليمان بن داود قحطى سختى شد. مردم از وضع بد خود به سليمان شكايت كردند، و از او تقاضا كردند براى آنان از درگاه الهى باران بخواهد.
سليمان گفت : فردا چون نماز صبح بجاى آورم ، بيرون مى روم و دعا مى كنم . فردا صبح سليمان پس از اداء نماز از شهر بيرون رفت ، و مردم نيز او را براى دعا همراهى كردند.
سليمان در ميان راه مورچه اى را ديد كه دستها را بسوى آسمان بلند كرده و پاها را بر زمين قرار داده و مى گويد: بارخدايا، ما مخلوقى ضعيف از مخلوقات تو هستيم ، و از روزى و رزق تو بى نياز نيستيم . اى خداوند بزرگ ، ما را بواسطه گناهان بنى آدم هلاك مفرما.
چون حضرت سليمان اين دعا را بشنيد، فرمان داد مردم به شهر بر گردند. زيرا بوسيله دعاى مورچه اى باران رحمت حق بر شما نازل خواهد شد. پس برگشتند و در آن سال بقدرى باران آمد كه مانند آن را هرگز نديده بودند.(26)

كشكول شيخ بهايي


free b2evolution skin
18
مرداد

خورشيد4

القاب حضرت مهدي عجل الله تعالي

21. صالح‏

صاحب تاريخ عالم آرا و عالم جليل، مقدس اردبيلى در حديقه الشيعه اين لقب را از القاب آن جناب شمرده‏اند.

22. صاحب الامر

در ذخيره و غير آن از القاب آن جناب شمرده شده و آن، از القاب شايع متداول است.

23. عين و عين الله‏

نيز در آن كتاب است، و مقصود از عين عين الله است، چنانكه در زيارت آن جناب است و اطلاق آن، بر همه ائمه (عليهم السلام) شايع است.

24. غايب‏

از القاب شايع آن جناب است در اخبار.

25. قائم‏

و اين از القاب خاص مشهور متداول آن حضرت است و در ذخيره گفته: كه اين، اسم آن جناب است در زبور (حضرت داود (عليه السلام).

قائم بر پا شونده در فرمان حق تعالى؛ زيرا آن حضرت، پيوسته در شب و روز، مهياى فرمان الهى است كه به اشاره، ظهور نمايد.

شيخ مفيد (رحمه الله عليه ) در ارشاد روايت كرده از امام رضا (عليه السلام) كه فرمود: چون حضرت قائم (عليه السلام) برخيزد، مردم را به اسلام تازه بخواند.

تا آن كه فرمود: او را قائم ناميدند براى آن كه قيام به حق خواهد نمود.

صدوق در كمال الدين روايت كرده از صقر بن دلف كه گفت: شنيدم از امام محمد تقى (عليه السلام) كه فرمود:

امام بعد از من، على فرزند من است.

امر او، امر من و گفته او گفته من و طاعت من است، و امامت بعد از او، در فرزند او، حسن است، و امر حسن، مانند امر پدر اوست، و فرموده او، فرموده پدر او و طاعت او، اطاعت پدر اوست.

پس حضرت ساكت شد؛ من عرض كردم: يابن رسول الله! كيست امام بعد از حسن؟ حضرت گريست، گريستن شديدى؛ آن گاه فرمود: امام بعد از حسن، پسر اوست؛ قائم به حق و منتظر است.

عرض كردم: يا بن رسول الله! چرا او را قائم ناميدند؟

فرمود: براى آن كه او به اقامت (قيام) خواهد نمود بعد از خاموش شدن ذكر او و مرتد شدن اكثر آنها كه قائل به امامت آن حضرت بودند.

نيز روايت كرده است از ابو حمزه ثمالى كه گفت: سوال كردم از حضرت امام باقر (عليه السلام) كه: يا بن رسول الله! آيا همه شما قائم به حق نيستيد؟

فرمود: همه قائم به حقيم.

گفتم: پس چگونه حضرت صاحب الامر (عليه السلام) را قائم ناميدند؟

فرمود: چون جدم، حضرت امام حسين (عليه السلام) شهيد شد، ملائكه در درگاه الهى صدا به گريه و ناله بلند كردند و گفتند: اى خداوند و سيد ما! آيا غافل مى‏شوى و از قتل برگزيده خود و فرزند پيغمبر پسنديده خود و بهترين خلق خود؟

پس حق تعالى وحى كرد كه به سوى ايشان كه اى ملائكه من! قرار گيريد! قسم به عزت و جلال خود كه انتقام خواهم كشيد از ايشان، هر چند بعد از زمان‏ها باشد.

پس حق تعالى حجاب‏ها را برداشت و نور امامان از فرزندان حسين به ايشان نشان داد و ملائكه به آن شاد شدند؛ پس يكى از آن نه نور را ديده كه در ميان آنها ايستاده، به نماز مشغول بود؛ حق تعالى فرمود: به اين ايستاده (قائم) از ايشان، انتقام خواهد كشيد.

26. محمد

اسم اصلى و نام اولى آن حضرت است؛ چنانكه در اخبار متواتره خاصه و عامه است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: مهدى هم نام من است.

در خبر لوح كه مستفيض، بلكه متراتر معنوى است و جابر براى حضرت باقر (عليه السلام) نقل كرده كه آن لوح را در نزد صديقه طاهره عليها السلام ديد و آن را خداى عزوجل براى رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) هديه كرده بود و در آنجا اسامى اوصياى آن حضرت ثبت بود، به روايت شيخ صدوق در كمال الدين و عيون الاخبار اسامى حضرت مهدى (عليه السلام) به اين نحو ثبت شده بود: ابولقاسم محمد و فرزند حسن، حجه الله القائم است، مادر او كنيزى مى‏باشد كه اسم او نرجس عليها السلام است.

و به روايت شيخ طوسى در امالى: محمد خروج مى‏كند در آخر الزمان، بر سر او ابر سپيدى است كه بر آن سايه مى‏افكند.

ندا مى‏كند به زبان فصيح كه مى‏شنوند آن را ثقلين (جن و انس)، كه اوست مهدى از آل محمد (عليهم السلام) پر كند زمين را از عدل، چنانكه پر شده از جور.

مخفى نماند كه مقتضاى اخبار كثيره معتبر قريب به متواتر معنوى اين است كه ذكر اين اسم مبارك در مجالس و محافل تا ظهور موفور السرور آن حضرت حرام است حرام است و اين حكم از خصايص آن حضرت و مسلم در نزد قدماى اماميه از فقها و متكلمين و محدثين مى‏باشد.

حتى آن كه سيخ اقدام ابو محمد حسن بن موسى نوبختى - از علماى زمان غيبت صغرى - در كتاب فرق و مقالات در ذكر فرقه دوازدهم شيعه، بعد از وفات امام حسن عسكرى (عليه السلام)فرمود كه ايشان را نقل مى‏كند تا آن كه مى‏فرمايد: ولا يحوز ذكر اسمه و لا السئوال عن مكانه….

از اين كلام در اين مقام، معلوم مى‏شود كه اين حكم، از خصايص مذهب اماميه است.

و از احدى از ايشان خلافى نقل نشده تا زمان خواجه نصر الدين طوسى كه آن مرحوم، قائل به جواز شدند.

خورشيد غايب ميرزا حسن نوري


free b2evolution skin
18
مرداد

خورشيد3

القاب حضرت مهدي عجل الله تعالي

. حق‏

در مناقب قديمه و هدايه (10)، حق از القاب آن حضرت دانسته شده است. و در زيارت آن جناب است: السلام على الحق الجديد.

11. خاتم الاوصياء

از القاب شايع اوست و آن حضرت، خود را به همين لقب شناساند؛ چنانكه اغلب محدثان روايت كرده‏اند از ابى نصر طريف - خادم حضرت عسكرى (عليه السلام) - كه گفت: خدمت حضرت صاحب الزمان (عليه السلام) رسيدم، پس به من فرمود: … منم خاتم الاوصياء؛ به سبب من، رفع مى‏كند خداوند، بلا را از اهل من و شيعيان من كه برپا مى‏دارند دين خدا را.

12. خاتم الائمه (عليه السلام)

در جنات الخلود از القاب آن جناب شمرده شده.

13. خلف و خلف صالح‏

در هدايه و مناقبت قديمه از القاب شمرده شده و به اين لقب، مكرر به زبان ائمه ((عليهم السلام)) مذكور شده.

در تاريخ ابن خشاب مذكور است كه كنيه آن حضرت ابوالقاسم است و او دو اسم دارد؛ خلف و محمد و ظاهر مى‏شود در آخر الزمان.

بر سر آن جناب، ابرى است كه سايه مى‏افكند بر او در برابر آفتاب و سير مى‏كند با او هر جا كه برود و ندا مى‏كند و به آواز فصيح كه: هذا هو المهدى؛ اين است همان مهدى؛ يعنى آن مهدى موعود كه همه منتظر او بودند.

نيز روايت كرده از حضرت صادق (عليه السلام) كه: خلقت صالح، از فرزندان من است اوست مهدى؛ اسم او محمد، كنيه او ابوالقاسم خروج مى‏كند و در آخر الزمان.

و مراد از خلف، جانشين است و آن حضرت، خلف جميع انبيا و اوصياى گذشته است و جميع علوم و صفات و حالات و خصايص آنها را دارد و مواريث الهيه - كه از آنها به يكديگر مى‏رسد - همه آنها در آن حضرت و در نزد او جمع است.

14. خليفه الله‏

در كشف الغمه روايت است از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه فرمود: خروج مى‏كند مهدى (عليه السلام) و بر سر او ابرى است و در آن منادى اى است كه ندا مى‏كند: اين مهدى خليفه الله است؛ او را پيروى كنيد.

15. داعى‏

در هدايه از القاب او شمرده شده و در زيارت مأثوره آن جناب است: السلام عليك يا داعى الله.

و آن جناب، دعوت كننده است از جانب خداوند، مردم را براى خداوند به سوى خداوند و انجام اين دعوت را به آنجا رساند كه نگذارد در دنيا، دينى مگر دين جد بزرگوار خود و به وجود او ظاهر شود صدق و عده خداى صادق الوعد؛ … ليظهره على الدين… (11).

در تفسير على بن ابراهيم روايت است در آيه شريفه يريدون ان يطفئوا نور الله بافواههم… (12) كه خداوند، تمام مى‏كند نور خود را به قائم آل محمد (عليهم السلام).

16. صاحب‏

از القاب معروف آن جناب است و علماى رجال به آن تصريح كرده‏اند.

17. صاحب الزمان‏

از القاب مشهور آن حضرت است و مراد از آن فرمان فرما و حكم ران زمان، از جانب خداوند است.

18. صاحب الدار

علماى رجال تصريح كرده ‏اند كه از القاب خاص آن حضرت است و در ضمن حكايات مربوط به آن حضرت ذكر شده است كه فرمود: انا صاحب الدار.

19. صاحب الناحيه‏

اطلاق آن در اخبار بر آن جناب، بسيار است و ليكن علماى رجال فرمودند كه بر حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) بلكه بر امام على النقى (عليه السلام) نيز اطلاق مى‏شود.

20. صاحب العصر

اين لقب، در شهرت و معروفيت، مثل صاحب الزمان است.

خورشيد غايب ميرزا حسن نوري


free b2evolution skin