29
مرداد

پاي درس استاد89

انگيزه ، اخلاص ، نشاط و آگاهى در كربلا


بر خلاف دنياى امروز كه به ثروت ، نيرو، اطلاعات ، تخصص ، تكنولوژى و حمايت ديگران تكيه دارد، اسلام كارائى و نقش همه ى آنها را در كنار ايمان به خدا، اخلاص ، نشاط و انگيزه مى داند.
نمونه ها:
نماز بى نشاط، مورد انتقاد قرآن است . قاموا كسالى (41)
انفاق بى نشاط، مورد انتقاد قرآن است . هم كارهون (42)
انجام كار بدون نشاط يا همراه با بهانه گيرى ، به منزله ى انجام ندادن آن است ، بنى اسرائيل چون بعد از بهانه گيره هاى زياد، گاوى را ذبح كردند قرآن مى فرمايد: گويا ذبح نكردند. فذبحوها و ما كادوا يفعلون (43)
بارها قرآن از كسانى كه هنگام رفتن به جبهه بى نشاط بودند، انتقاد كرده است . اثّاقلتم الى الارض (44)
از ايمان و توجّه كسانى كه تنها به هنگام اضطرار روبه خداوند مى كنند، انتقاد كرده و مى فرمايد: همين كه در آستانه غرق شدن قرار گرفتند، خدا را مى خوانند ولى همين كه نجات يافتند، فراموش مى كنند. فاذا ركبوا فى الفلك دعوا اللّه … فلمّا نجّاهم …(45)
ايمان در لحظه ى خطر كار فرعونى است كه در آستانه ى غرق شدن گفت : ايمان آوردم و خداوند در پاسخ او فرمود: الا ن و قد عصيت قبل (46)
در كربلا نشاط بود؛ امام حسين عليه السلام فرمود: مرگ مانند گردنبند در سينه دختران جوان است .
فرزند سيزده ساله امام حسن عليه السلام (حضرت قاسم ) فرمود: مرگ نزد من از عسل شيرين تر است .
ياران امام حسين عليه السلام مى گفتند: اگر بارها زنده شويم باز كشته شويم ، دست از تو بر نمى داريم .
نشاط بالاتر از رضايت و تسليم است ، ريشه ى نشاط ايمان به راه ، رهبر و هدف است و بى نشاطى ، نشانه ى باورنداشتن راه ، رهبر و هدف است .
اما مسئله ى انگيزه
اسلام به انگيزه ى انسان بسيار توجّه دارد، حتّى سير كردن گرسنگان اگر بر اساس اخلاص نباشد و انگيزه ى غير الهى داشته باشد، بى ارزش ‍ است .
يكى از سوره هاى قرآن سوره ى عبس است كه در ده آيه ى اوّل آن به شدّت انتقاد مى كند كه چرا به روى نابينايى عبوس شد، در حالى كه نابينا نه عبوسيت را مى بيند و نه خنده را، اما اسلام اصل عبوس بودن را زشت ميداند، نه به خاطر فميدن يا نفهميدن مردم . اسلام ارزشها و ضد ارزشها را واقعى مى بيند، نه قراردادى ، سياسى ، اقتصادى و تعصّبى .
انگيزه ى امام حسين عليه السلام خودنمايى ، قدرت طلبى ، انتقام نبود، انگيزه امام و يارانش اصلاح در دين جدّش بود. انگيزه ى يارانش رسيدن به مال و مقام و تظاهر نبود، آنان با خدا معامله كردند و لذا كودك اسير شده امام در برابر كاخ بنى اميه سخنرانى مى كند و مى فرمايد: به عدد دانه هاى شن خدا را شكر مى كنم ؛ الحمدللّه عدد الرمل و الحصى و زينب كبرى مى فرمايد: چيزى جز زيبايى نديدم ؛ ما رايت الا جميلا در حالى كه اگر انگيزه غير خدا باشد، بايد گلايه ها و ضعف ها و ناسپاسى ها در كار باشد.
خلاصه آنكه گرچه اسلام به آمادگى همه جانبه در برابر دشمن توجه دارد؛ واعدّوا لهم ما استطعتم من قوّة (47)
به آموزش هاى تخصّصى عنايت دارد، گرچه نزد بيگانگان باشد؛ اُطلب العلم و لو بالصين
به حمايت افراد توجّه دارد؛ تعاونوا على البّر و التّقوى (48)
به ثروت و اطلاعات توجه دارد، اما همه ى اينها به منزله ى عينك وسيله ى ديدن هستند، لكن كار ديدن از چشم است و توفيق تنها از اوست ؛ و ما توفيقى الاّ باللّه (49) و نصرت تنها از او مى باشد؛ و ما النصر الاّ من عند اللّه (50)
امّا آگاهى
امروز خلبانان متخصّص منطقه اى را بمباران مى كنند، بدون آنكه بدانند چرا و براى چه ؟
در كربلا همه ياران امام حسين عليه السلام آگاه بودند. از آغاز سفر تا كربلا تمام جملات امام نشانه ى اين بود كه اين سفر كاميابى مادّى و برگشتى ندارد، يك انتخاب آزادانه ، آگاهانه ، مخلصانه و عاشقانه بود.
در اسلام حتّى اشك و سوزى ارزش دارد كه بر اساس آگاهى باشد؛ تفيض ‍ اعينهم من الدمع مما عرفوا(51)
باور و يقين كه آمد، انسان در كار خود ترديد ندارد. زينب كبرى در سخنرانى به يزيد مى گويد: من تو را پست و كوچك مى دانم ؛ انّى لاستصغركَ
آرى اگر انسان در اثر معرفت و شناخت يقين پيدا كرد، پخته مى شود و هيچ پخته اى خام نمى شود، ولى اگر بر اساس احساسات و شعارها داغ شد، ممكن است بعد از مدّتى گرفتار ترديد و سرد شود، چون هر داغى سرد مى شود.
در قرآن دو نوع دخول داريم : يكى دخول مردم در فضاى ايمان و ديگرى دخول ايمان در فضاى دل . داخل شدن مردم به ايمان آسان است ؛ يدخلون فى دين اللّه افواجا(52) امّا داخل شدن ايمان در دل ، كار سختى است ؛ و لمّا يدخل الايمان فى قلوبكم (53)
اكنون كه اين سطرها را مى نويسم ، شبى است كه حضرت على عليه السلام در روز آن در غدير خم به امامت نصب شد، همانها كه يدخلون فى دين اللّه افواجا بودند، صحنه را ديدند و تبريك هم گفتند، اما پس از چندى على عليه السلام را رها كردند، زيرا ايمان در قلبشان داخل نشده بود. اين است تفاوت دخول مردم در دين با دخول دين در مردم


نام كتاب : ده گفتار

مؤ لف : استاد محسن قرائتى


free b2evolution skin
29
مرداد

پاي درس استاد94

عزّت و ذلّت در كربلا
در برنامه هاى اسلام به مسئله ى عزّت توجه خاصى شده است . پرستش ‍ خداوند عزيز، عزّت آفرين است ، اما بندگى در برابر غير خدا (خواه جمادات يا غير آن ) ذلّت است . كفى بى عزّا اَن اكون لك عبدا
گذاشتن دست انسان در دست رهبران غير معصوم ، توهين به انسانيّت و به ذلّت كشاندن بشر است .
براى غير خدا كار كردن (هر چيز و هركس كه باشد) باختن و خسارت است ؛ خابَ الوافِدن على غيرك و خَسِر المتعرّضون الاّ لك
اگر دراسلام غيبت كردن ، نسبت ناروا دادن ، توهين ، تمسخر، تحقير، افشاگرى ، طعنه و نيش زدن ، منّت گذاشتن ، مردم را با نام بد صدا زدن و فحش و ناسزا حرام است ، به خاطر آن است كه در اين كارها عزّت ديگران شكسته مى شود.
اگر ستايش ستمگر عرش خدا را به لرزه مى آورد، چون درآن عزيز كردن نااهلان است .
اگر انسان حق ندارد عيوب و گناهان و ضعف هاى خود را حتّى براى نزديك ترين دوستانش نقل كند، به خاطر حفظ عزّت است .
اگر به تشيع جنازه ، رسيدگى به فقرا، عيادت بيماران ، وام دادن ، ديد و بازديد، كتمان عيب ديگران سفارش شده است ، به خاطر حفظ عزّت انسان هاست .
اگر به صبر و قناعت وترك سؤ ال از مردم و چاپلوسى سفارش شده است ، به خاطر عزّت انسان هاست .
به چند نكته توجه كنيد:
1- عزّت به معناى نفوذناپذيرى است ، نه داشتن امكانات . ممكن است كسى هيچ گونه امكانات مادى نداشته باشد، ولى هيچ تهديد و تطميعى در او اثرى نكند، اين فرد عزيز است و ممكن است كسى همه گونه امكانات داشته باشد، ولى باز هم افراد و يا اشيايى در او اثر بگذارند كه اين گونه افراد ذليلند.
2- سرچشمه ى همه ى عزّت ها خداست . در قرآن مكرّر مى خوانيم : اِنّ العزّة للّه جميعا قرآن عزّت خواهى از غير خدا را نكوهش مى كند. اءيبتغون عندهم العزّة (108)
3- فروتنى در برابر حق عزّت است ؛ العزّ ان تذلّ للحقّ(109) شيطان عزّت خود را از نژادِ آتشى خود مى طلبيد، در حالى كه عزّت او در سايه طاعت خدا بود.
عزّت هاى دنيوى در حقيقت ذلّت است . اميرالمؤ منين عليه السلام مى فرمايد: دنيا به گونه اى است كه عزّت آن ذلّت است ، داشتن مركب زيبا كه به ظاهر عزّت است ، در واقع نوعى وابستگى و اسير شدن نسبت به آن است . باغ و بستان به ظاهر براى كشاورز عزّت است ، امّا تا تمام عمر و قدرت او را نگيرد خودش را عرضه نمى كند.
عزّتى ارزش دارد كه سبب تكبّر و فخرفروشى نگردد و به هر مقدار كه بيشتر شد، انسان در درون خودش را كوچك تر احساس كندو فروتنى كند؛ الهى اعزّنى و لاتبتلينى بالكبر و لا تحدث لى عزّا ظاهرا الا اَحدثتَ لى ذلّة باطنة عند نفسى بقدرها(110) قرآن سلطه ى كفار را بر مؤ منين ممنوع مى داند؛ لن يجعل اللّه للكافرين على المؤ منين سبيلا(111)
قرآن پذيرفتن ظلم را مثل ظلم كردن حرام مى داند. لاتَظلِمون و لا تُظلِمون (112)
قرآن زندگى با ذلّت را مرگ و مرگ با عزّت را زندگى مى داند.
قرآن آنچه را ملاك دانسته در راه خدا بودن است ، نه كشتن و نه كشته شدن ؛ اِنّ اللّه اشترى من المؤ منين انفسهم و اموالهم بانّ لهم الجنّة … فيَقتلون و يُقتلون (113)
قرآن به انسان عزّت داده و فرموده :
هستى براى توست ؛ خلق لكم (114)
روح خدا در توست ؛ نفخت فيه من روحى (115)
تو مسجود فرشتگان هستى ؛ فسجدوا الا ابليس (116)
تو جانشين خدا هستى ؛ انّى جاعل فى الارض خليفة (117)
سرپرست شما خداست ؛ اللّه ولىّ الذين آمنوا(118)
انبيا پدران شما هستند؛ ملّة ابيكم ابراهيم (119)
آفرينش تو هدفدار است ؛ و ماخلقت الجن والانس الا ليعبدون (120)
در كربلا جلوه ى عزّت الهى را مى بينيم ، نوجوان 13 ساله اى به نام حضرت قاسم مى گويد: اگر مسئولين جامعه ى اسلامى يزيد و طرفدارانش هستند، پس مرگ از عسل شيرين تر است .
امام حسين عليه السلام مى فرمايد: بنى اميّه مرا بين شهادت و بيعت (سازش ) مخيّر ساخته است ، هيهات من الذلّة ، در كربلا بدن امام سوراخ سوراخ شد، اما به عزّتش لطمه اى وارد نشد، انواع غمها بر حضرت زينب وامام سجاد عليهما السلام وارد شد، اما جلوه هاى عزّت آنها در خطبه ها، تار وپود نظام بنى اميه را از هم گسست .

نام كتاب : ده گفتار

مؤ لف : استاد محسن قرائتى


free b2evolution skin
29
مرداد

پاي درس استاد93

جلوه هاى قرآن در كربلا
قرآن بارها مى فرمايد: به منطق و حقّ فكر كنيد، نه به تعداد نفرات و تعبيراتى از قبيل : اكثرهم لا يعملون (97)، اكثرهم فاسقون (98)، اكثرهم كاذبون (99) را به كار برده است .
قرآن مى فرمايد: هر گامى و كلامى بايد بر اساس بصيرت باشد ادعوا الى اللّه على بصيرة اَنا و مَن اتّبعى (100) در امام حسين عليه السلام و حضرت ابوالفضل و اصحاب عليهم السلام روز عاشورا ده سخنرانى كوتاه براى موعظه و ارشاد مردم داشتند.
قرآن ، از ايثارگران تجليل مى كند؛ و يؤ ثرون على انفسهم (101)، در كربلا جلوه هاى بسيارى از ايثار به چشم مى خورد كه نمونه ى بارز آن ايثار حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام است .
قرآن به عفو كردن و پذيرش عذر مردم سفارش مى كند كه نمونه ى بارز آن در كربلا عفو و بخشش حرّبن يزيد رياحى است .
قرآن مى فرمايد: و العاقبة للمتّقين (102)و و العاقبة للتقوى (103) در كربلا نام نيكى از دهها هزار جنايتكار نيست ، امّا نام 72 تن سرباز امام حسين عليه السلام همچنان زنده است .
قرآن مى فرمايد: اى پيامبر! ما نامت را بلند داشتيم ؛ و رفعنا لك ذكرك (104)، در كربلا نام حسين عليه السلام براى هميشه بلند آوازه ماند.
قرآن مى فرمايد: اُمرت لان اكون اوّل المسلمين (105) يعنى رهبر بايد پيشگام باشد و در كربلا امام حسين عليه السلام فرزندش على اكبر عليه السلام را قبل از جوانان بنى هاشمى به ميدان نبرد فرستاد.
قرآن مى فرمايد: فاستقم كما اُمرتَ و مَن تابَ مَعَك (106) اى پيامبر! تو و يارانت استقامت بورزيد، در كربلا بهترين جلوه هاى استقامت را در امام حسين و يارانش عليهم السلام مى بينيم .
قرآن به جاى نام بردن از افراد، ملاك ها و معيارها را بيان مى كند. مثلاً مى فرمايد: مولاى شما كسى است كه در ركوع نمازش انگشتر خود را به فقير داد و در يك لحظه بين نماز و زكات را جمع كرد، و اين مردمند كه بايد جستجو كرده مصداق آيه را پيدا كنند، در كربلا امام حسين عليه السلام نفرمود: من با يزيد بيعت نمى كنم بلكه ، بلكه فرمود: مثلى لايبايع مثله يعنى خطِ ستيز حقّ و باطل در طول تاريخ بوده ، هست و خواهد بود.
قرآن مى فرمايد: بدى هاى مردم را با خوبى جواب دهيد؛ ويدرؤ ن بالحسنة السيئة (107)، در كربلا حُرّ راه را بر امام مى بندد، ولى امام حسين عليه السلام به تشنگان لشكر حُر و حتّى به اسب هاى آنها آب مى دهد.
قرآن پيروى از خدا و اولياى الهى و وفادارى را سفارش مى كند، برخى ياران امام حسين عليه السلام كه جان خود را براى نماز ظهر عاشورا سپر كرده و تيرها را به جان خريدند هنگامى كه امام بعد از نماز و در لحظه آخر عمر آنان بالاى سرشان آمد آنها پرسيدند: آيا وفا كرديم ؟ گويا تا آن لحظه نسبت به وفادارى خود شك داشتند!
قرآن در بسيارى از آيات سفارش به توحيد مى كند، جمله اى كه امام حسين عليه السلام فرمود: لا معبود سواك بهترين جلوه ى اين آيات است .
قرآن به نهى از منكر و غيرت دينى و دفاع از حريم سفارش مى كند، در كربلا آخرين جمله امام حسين عليه السلام در گودى قتلگاه به لشكر يزيد اين بود كه به خيمه هاى من حمله نكنيد و ناموس مرا پاس داريد و اگر دين نداريد لا اقل در دنيا آزاد مرد باشيد!
قرآن به تسليم و رضا در پيشگاه خدا سفارش مى كند، امام حسين عليه السلام نيز كه روزى بر دوش پيامبراسلام صلّى اللّه عليه و آله و روزى زير سُم اسبان ، در هر حال راضى و تسليم خداوند است .

نام كتاب : ده گفتار

مؤ لف : استاد محسن قرائتى


free b2evolution skin
29
مرداد

پاي درس استاد87

سلوك نمازگزار

نمازگزار افتادگان را دستگيرى مى كند، و با بيچارگان مهربانى مى كند، و با مستمندان دلسوزى مى نمايد، و با همه فروتنى دارد و خودگذشتگى نشان مى دهد و از دشمنان دين و آيين خدايى چشم مى پوشد. (49)

نام كتاب : پندهاى حكيمانه علامه حسن زاده آملى

نويسنده : عباس عزيزى


free b2evolution skin
28
مرداد

پاي درس استاد86

توبه آدم

تعبير حضرت آدم صفى مؤ دب به آداب الله چنين است : ربنا ظلمنا اءنفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين ؛ اى پروردگار! ما به خود ستم كرديم و اگر ما را نيامرزى و بر ما رحمت نياورى از زيان ديدگان خواهيم بود. (48)


نام كتاب : پندهاى حكيمانه علامه حسن زاده آملى

نويسنده : عباس عزيزى


free b2evolution skin