29
مرداد

سلمان 6

وفات سلمان


پايان زندگى هر كس به مرگ اوست
جز مرد حق ، كه مرگ وى ، آغاز دفتر است
از جمله بعضى از خصوصيات انسان هاى كامل و اولياء مقرب درگاه خداوند، اينست كه گاهى از غيبت مطلع مى شوند و از نزديك شدن اجل ، حتى روز و ساعت مرگ خويش باخبر مى گردند.
سلمان ، اين مسلمان نمونه يكى از اين چهره هاست .
وقتى سلمان در مدائن مريض شد، روز بروز بيمارى اش شدت مى يافت . كم كم اطمينان مى كرد كه فرصت هاى آخر زندگى اش است .
از مولايش و حبيبش رسول الله (ص ) شنيده بود كه هر گاه اجلش فرا رسد، مردگان با او صحبت و گفتگو مى كنند.
از اين رو درخواست كرد كه تابوتى فراهم كرده او را در آن قرار دهند و به قبرستان ببرند تا يقين كند كه آيا مرگش فرا رسيده يا نه .
چنان كردند كه درخواست كرد و در تابوت ، رو به قبله و با اموات به سخن پرداخت و بر آنان سلام فرستاد: سلام بر شما كه با خاك ، هم آغوش گشته و از دنيا چشم پوشيده ايد… سلام بر شما كه خوراكتان مرگ ، و لباستان زمين شده است . شما را به خدا و رسول سوگند مى دهم كه با من صحبت كنيد، من سلمان فارسى ، آزاد كرده رسول خدايم …
مرحوم علامه مجلسى در بيان حالات سلمان ، ضمن نقل مطلب فوق ، گفتگوى مفصل و طولانى اى را نقل مى كند كه ميان سلمان فارسى و يكى از ارواح مردگان آن قبرستان انجام گرفته است و آن صدائى كه از يك قبر، به پاسخگوئى سلمان پرداخت ، از علت بهشت رفتن ، نحوه جان كندن خود، علت تفضل و رحمت خدا، خصلت ها و كارهائى كه در دنيا مى كرده ، سؤ الاتى كه پس از قبض روح از او شده ، عوالم شب اول قبر، عالم برزخ و بسيارى مطالب ديگر با سلمان گفتگو مى كرد… (47)
اين گفتگوى سلمان با اموات ، نشانه اى بود بر اينكه سلمان رفتنى است و اجل او فرا رسيده و لحظه ديدار، نزديك است .
به خانه برگشت . اينك آماده هجرت بزرگ به سوى پروردگار است . آماده است تا وديعه و امانت جان را به خداى جان آفرين باز گرداند.
سلمان در بستر مرگ است . در آخرين لحظات ، و در آستانه جدائى جان از تن ، كسى به عيادتش مى آيد. سلمان مى گريد. آن شخص مى پرسد: چرا گريه مى كنى ، در صورتيكه پيامبر، هنگام وفات ، از تو راضى بود؟
سلمان جواب مى دهد: بخدا سوگند گريه ام از ترس مرگ يا طمع به دنيا نيست بلكه بخاطر توصيه پيامبر است كه ميفرمود: بايد نصيب هر يك از شما از دنيا، همچون رهتوشه يك مسافر باشد. اينك من در حالى از دنيا مى روم كه اينهمه وسائل ، پيرامون من هست (در حاليكه در كنارش فقط آفتابه اى بود و كاسه اى …!).
آن مرد از سلمان مى خواهد كه او را نصيحتى كند.
سلمان مى گويد: در هر حكمى كه مى كنى ، در هر تصميمى كه مى گيرى ، و هنگام دست دراز كردن براى هر تقسيمى ، خدا را بياور… (48)
بامداد است و چيزى نمانده كه مرغ جانش از قفس تن پرواز كند.
همسرش را صدا مى زند كه : آن امانت نهفته اى را كه گفته بودم پنهان كنى ، بياور.
امانت را مى آورد. امانت بسته اى است كه كيسه مشكى معطر در آن قرار دارد و سلمان آنرا در روز فتح جلولاء بدست آورده است و براى روز مرگ خويش نگهداشته كه خود را با آن خوشبو و معطر سازد.
كاسه اى آب مى طلبد و مشك را در آن مى ريزد و با دست ، بهم مى زند و به همسرش مى دهد كه به اطراف بسترش بپاشد و مى گويد: مخلوقاتى نزد من مى آيند كه غذا نمى خورند ولى بوى خوش را دوست مى دارند.
همسرش چنان مى كند كه او مى گويد. آنگاه مى گويد: در را ببند و در كنارى بشين . زن به دستورش عمل مى كند.
زاذان كه در خدمت سلمان است مى گويد:
چه كسى شما را غسل مى دهد؟
سلمان : آنكس كه پيامبر را غسل داد.
- او در مدينه است و شما در مدائن ، چگونه ممكن است شما را غسل دهد؟
سلمان : همينكه چانه ام را بستى صداى پاى او را مى شنوى . مرا رسول الله (ص ) از اين مطلب ، آگاه كرده است .
زاذان مى گويد: همينكه روح پاكش از اين جهان رخت بربست و چانه اش را بستم و جلوى در آمدم ، ديدم اميرالمؤ منين (ع ) با قنبر پياده شدند. حضرت پرسيد:
سلمان وفات كرد؟
- آرى .
حضرت ، روپوش از روى سلمان برداشت . سلمان ، لبخندى بر سيماى امام زد.
امام - خوشا به حالت ،اى اباعبدالله (كنيه سلمان ) هنگاميكه حضور پيامبر رسيدى به او بگو كه با من چه كردند!…
حضرت ، سلمان را آماده دفن نمود و پس از كفن ، بر او نماز خواند، با تكبيرى بلند. و همراهش دو نفر ديگر هم بودند، كه يكى جعفر بن ابيطالب ، برادر آنحضرت ، و ديگرى حضرت خضر بود و با هر يك از اين دو هفتاد صف از فرشتگان بودند كه در هر صفى هزاران ملائكه حضور داشتند.(49)
در آخرين لحظه اى كه على (ع ) با سلمان وداع مى كرد، هديه بزرگ خويش ‍ را بصورت اين دو بيت شعر زير، كه بسى پر مفهوم و زيبا است ، تقديم داشت و بر كفن سلمان نوشت :
وفدت على الكريم بغير زاد
من الحسنات و القلب السليم
و حمل الزاد اقبح كل شى ء
اذا كان على الكريم
يعنى :
بدون رهتوشه اى از حسنات و قلب سليم ، برخداى كريم وارد شدم .
و… هنگامى كه ورود، بر كريم باشد، برداشتن توشه راه ، زشت ترين چيزهاست .
اينگونه حيات پربار سلمان محمدى پايان مى پذيرد و به سوى پروردگار خويش ، باز مى گردد.

نام كتاب : سلمان و بلال

نام مؤ لف : جواد محدثى


free b2evolution skin
29
مرداد

سلمان5

سلمان و حكومت مدائن


مدائن ، يكى از شهرهاى سرسبز و خرم و افسانه اى و پايتخت ساسانيان در ايران بود كه بدست مسلمانان فتح شد.
خليفه دوم ، با مشورت حضرت على (ع ) سلمان را - پس از حذيفه بن يمان - حاكم مدائن قرار داد. شايد دليل اين انتخاب ، همزبانى سلمان با مردم مدائن بود كه مردم پارسى زبان آن شهر، با يك حاكم ايرانى الاصل و هم زبان ، بهتر مى توانستند كار كنند.
نام سلمان ، براى ايرانيان ، تا اندازه اى آشنا بود. وقتى خبر يافتند كه سلمان ، به حكمرانى مدائن منصوب شده و قرار است به آن ديار بيايد، براى استقبال از والى جديد، در بيرون شهر تجمع كردند.

صفحات: 1· 2· 3· 4· 5


free b2evolution skin
29
مرداد

سلمان4

نقش سلمان در جنگ ها


فوق العادگى هاى سلمان ، حتى در ميدان هاى جنگ هم به شكلهاى گوناگون بروز مى كرد و الهام بخش و چاره ساز بود. اصل حضور سلمان در ميدان جنگ ، تقويت روحى براى رزمندگان اسلام و الهام دهنده شور و حركت براى آنان بود. علاوه بر اينكه سلمان ، با سخنان حكمت آميز و دعوت حكيمانه خود، گاهى دشمنان را هم به راه حق مى آورد. طرح هاى نظامى و شيوه هاى خاص و ابتكارات او در صحنه نبرد هم جاى خود دارد كه بعدا خواهيم گفت .

صفحات: 1· 2· 3· 4


free b2evolution skin
29
مرداد

پاي درس استاد96

قرآن و ياد شهدا
در قرآن از افراد ترسو و تن پرور به شدت انتقاد شده است ؛ يخشون النّاس ‍ كخشية اللّه (129) و لا طاقة لنا اليوم (130) و از افراد شجاع ستايش شده است . مثلاً بعضى براى تضعيف روحيّه ى مسلمين مى گفتند: دشمنان شما زيادند ولى مؤ منين به جاى ترس ايمانشان زياد مى شود؛ انّ النّاس قد جمعوا لكم فاخشوهم (131)
قرآن از كسانى كه عاشق جبهه هستند و بخاطر نداشتن امكانات اشك مى ريزند ستايش مى كند اعينهم تفيض من الدَّمع حَزناً الا يجدوا ما ينفقون (132)
قرآن از كسانى كه براى خون دادن تسليم فرمان هستند (گرچه خودشان ريخته نشود) ستايش مى كند. فلمّا اسلما وتلّه للجبين و ناديناه اءن يا ابراهيم قد صَدّقتَ الرؤ يا(133)
قرآن كسى را كه در جبهه از خود شهامت نشان مى دهد لايق مقام مى داند. فقتل داود جالوت فاتيناه الملك و الحكمة (134)
قرآن يكى از ارزشهاى حضرت ابراهيم را جراءت او بر شكستن بت ها مى داند. تاللّه لاَكيدنّ اصنامكم (135)
قرآن مى فرمايد: چه بسا پيامبرانى كه با همراهان مخلص به جبهه و جنگ رفتند و در برابر سختى ها سستى نورزيدند و از خود ضعف نشان نداده و سر فرود نياوردند و اينگونه كار و روحيّه ى آنان را مى ستايد
و كاءيّن من نبىّ قاتل معه رِبّيونَ كثيرٌ فما وَهَنوا لِما اصابهم فى سبيل اللّه و ما ضَعُفوا و مااستكانوا و اللّه يحبّ الصابرين (136)
شايد يكى از اسرار مهم مراسم حج كه بر تمام حجاج بيت اللّه واجب شده است تا شبهايى را در بيرون مكه (بيابان منى ) بمانند آن است كه آنجا قربانگاه اسماعيل و محل مبارزه حضرت ابراهيم با شيطان است .
آرى وجوب توقّف در قتلگاه اولياى خدا، يك عزادارى عملى و بيادماندن ياد شهداست .
در برابر اين گروه ، قرآن از گروه هايى به شدّت انتقاد كرده است از جمله :
1 - كسانى كه تنها به زندگى دنيا دل بسته اند. اءرضيتم بالحيوة الدنيا
2 - كسانى كه رفاه زندگى را محبوب تر از جبهه و جهاد مى دانند. قل ان كان ابائكم و ابنائكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم و اموال اقترفتموها و تجارة تخشون كسادها اءحبّ اليكم من اللّه و رسوله و جهاد فى سبيله فتَربّصوا…(137)
3 - كسانى كه از دشمن مى ترسند. قالوا لاطاقة لنا اليوم بجالوت و جُنوده (138)
4 - كسانى كه مسئله نا امنى خانه را مطرح مى كنند و براى فرار از جببهه و جنگ ، از پيغمبر مرخّصى مى خواهند. يقولون اِنّ بُيوتنا عورة و ما هى بعورة (139)
5 - كسانى كه از پيامبر براى شركت در جبهه عذرخواهى مى كنند و بهانه مى گيرند كه شركت ما در جنگ تبوك سبب گناه مى شود، زيرا در برخورد با روميان به دخترانشان نگاه خواهيم كرد و گرفتار فتنه و گناه خواهيم شد. در حالى كه بزرگ ترين فتنه و گناه كه در آن غرق شده اند، فرار از جبهه و تنها گذاشتن پيامبر است و منهم مَن يقول ائذن لى و لا تَفتِنّى اَلا فى الفتنة سقطوا(140)
كسانى كه گرمى هوا را براى ترك جنگ بهانه قرار دادند. قالوا لا تَنفروا فى الحَّر قل نارُ جهنّم اشدُّ حرّا(141)
كسانى كه به خاطر نرفتن به جبهه خوشحالند. فرح المخلّفون بمَقعَدهم خلاف رسول اللّه (142)
خداوند به پيامبرش دستور مى دهد بر مرده ى مرفّهانِ بى درد و منافقانِ ترسو و فراريان از جبهه نماز نگزار و حتّى بر سر قبر فراريان نبايد حاضر شد، پس بر مزار شهدا بايد حاضر شد.
حضرت فاطمه عليهاالسلام هر هفته دوبار (دوشنبه و پنجشنبه ) پياده چند كيلومتر راه را از منزل تا مزار شهداى اُحد طى مى كرد و حتّى مقدارى خاك قبر شهيد را به خانه برد و از آن دانه هاى تسبيح ساخت و در دست مى چرخاند تا بدين وسيله شهدا فراموش نشوند.
خداوند آنچه در زمين و آسمان است آفريد؛اللّه الذى خلق السموات و الارض (143) و آن را مسخّر بشر قرار داد؛ سَخّر لكم ما فى السموات و ما فى الارض (144) و بشر را براى عبادت و بندگى آفريد؛ وما خلقت الجنّ و الانس الاّ لِيَعبدون (145) و قلّه ى عبادت نماز است و قلّه ى نماز سجده است كه در سجده بهتر است بر خاك كربلا و تربت شهيد سجده كنيم تا شهدا فراموش ‍ نشوند.
در آداب سفر حج مى خوانيم : كسى كه مكه رود و پيامبر را در مدينه زيارت نكند جفاكار است و كسى كه به مدينه رود و پيامبر را زيارت كند و شهداى اُحد را در كنار مدينه زيارت نكند، جفا كرده است ، بنابراين چنين نتيجه مى گيريم كه الوهيّت مكه به نبوّت مدينه و نبوّت مدينه به شهادت اُحد پيوند خورده است . يعنى مكه به مدينه وابسته و مدينه به اُحد. آيا در اين سرّى نيست كه شهداى اُحد 72 نفر بودند و شهداى كربلا 72 نفر و شهداى حزب جمهورى هم 72 نفر بودند؟!


نام كتاب : ده گفتار

مؤ لف : استاد محسن قرائتى


free b2evolution skin
29
مرداد

سلمان3

سلمان منا اهل البيت


خداوند، سلمان را دوست دارد و با خشمناك شدنش ، خشمگين مى شود. (24).
سلمان ، سلمان اسلام است ، سلمان دين است ، سلمان محمدى است . اختصاص به قوم خاص و قبيله خاصى ندارد.
هنگام كندن خندق در جنگ احزاب ، انصار مى گفتند سلمان از ماست ، چون جزو مهاجرين از مكه نبوده است ، و مهاجرين مى گفتند: از ماست ، چون اهل مدينه نبوده است . پيامبر با شنيدن اين گفتگو، آنان را صدا زد و فرمود:
سلمان ، از ما اهلبيت است . (25)

صفحات: 1· 2· 3· 4· 5


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم