تا نگذری مانند ابراهیم
ز اسماعیل جان، تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت، تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را میکند قربان
نفهمیده است هرگز ، معنی و مفهوم قربان را
ز اسماعیل جان، تا نگذری مانند ابراهیم
به کعبه رفتنت، تنها نماید شاد شیطان را
کسی کو روز قربان، غیر خود را میکند قربان
نفهمیده است هرگز ، معنی و مفهوم قربان را
عید قربان،عيد بندگي
و چنین خطاب آسمانی بر منی طنین افکند:
ای ابراهیم! رها ساز اسماعیلت را تا صله ی عطا در دامن وفای تو نهم … .
«منی» مسلخ عشق است؛ سرزمین طاعت و بندگی و «قربان»، تجسم سر تسلیم به فرمان دوست نهادن؛ بی هیچ چون و چرا.
مگر نه اینکه هر که گفت عاشق است و معشوق، جان شیرین از او طلب کند، بیدرنگ دریغ نخواهد کرد؟ خلیل هم سر به فرمان حبیب، از جان شیرین ترش را، همه ی تعلقات و دلخوشی هایش به این پهنهی خاکی را در طبق اخلاص، قربانی پیشگاه محبوب یکتایش میکند.
هنوز هم شنیده میشود صدای ملایک، که مبهوت، چشم به زمین دوخته اند. یا رب! چه میشود ابراهیم را؟ این خنجر تیز، حنجره ی اسماعیل، نور دیدگانش را خواهد درید! اسماعیل، یگانه فرزند دلبندش!
و این بار ابراهیم عاشقی است که زنجیرهای تعلق را از پای روح بلندش، باز کرد و بذر تردید را از خاک دل برچید. صبورانه، از دل، رشته ی مهر پدری را گسست و دشنه ای تیز در دست، مهیای قربانی شد؛ بازگرداندن امانتی که روزگاری نه چندان دور، به وی عطا گردیده بود. «قربان» عید ابراهیم است و ابراهیمی شدن، دل از بند تعلقات بریدن و به دوست ملحق شدن. «قربان»، عید عاشقان است و عید قلبهایی که خلوتگه محبوب یکتاست.
عید قربان عید رهایی از تعلقات دنیوی و هر آنچه غیرخدایی است محسوب می شود.
در این روز حج گزار، اسماعیل وجود را قربانی می کند تا سبکبال شود و با ره توشه ای عظیم به سفر آخرت عزیمت کند.
عيد قربان برهمگان مبارك
بر پیکر عالم وجود جان آمد
صد شکر که امتحان به پایان آمد
از لطف خداوند خلیل الرحمن
یک عید بزرگ به نام قربان آمد . . .
هیچ بنده اى حقیقت ایمانش را کامل نمى کند مگر این که در او سه خصلت باشد: دین شناسى، تدبر نیکو در زندگى، و شکیبایى در مصیبتها و بلاها.
(بحار الانوار، ج 78، ص 339، ح1 )