10
شهریور

پيام شهادت حضرت رقيه سلام الله عليها

1. مظلوميت امام حسين(عليه السلام) را آشكار مي كند.

 

 

 

2. دليل بر اسارت اهل البيت امام حسين (عليه السلام ) مي باشد (كه انكار آن نمي توانند بكنند منكران )

3. وجود اطفال در بين اسراء را اثبات مي كند.

4. نگين مي شود در دمشق براي حقانيت امام حسين (عليه السلام) , قبر مطهر پناهگاه مردم است در حالي كه خبري از قبر يزيد ملعون نيست و قبر معاويه هم در قسمت زباله داني است.

5. روضه خوان خرابه كه خود در عزاي امام حسين (عليه السلام) جان داد.

6. گريه كردن و گرياندن

 

منبع :شهيده 3ساله حضرت رقيه سلام الله عليها/محمدرضا شريفي


free b2evolution skin
1
شهریور

امام زین العابدین(علیه السلام) و مبارزۀ سیاسی با ستمگران

همۀ فعالیت های دینی حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) به طور کامل برخاسته از حرکت سیاسی ایشان بود و در میان اوراق زندگیِ آن حضرت به نمونه های آشکاری از مداخلات صریح سیاسی برمی خوریم. از بررسی روایات صادرشده از امام سجاد(علیه السلام) درمی یابیم که ایشان بر عرصۀ سیاست، اشراف کامل داشته و در بحث های داغ سیاسی داخل شده، جریانات سیاسی را تعقیب نموده و بر ضد اوضاع فاسدی که امت اسلام در آن به سر می برده اند، به اظهار نظر صریح می پرداخته است.
 

  

 



 
در نزد بعضی از تاریخ نگاران، این گونه شهرت یافته است که فرزندان امام حسین(علیه السلام) پس از واقعۀ خونین کربلا از سیاست، کناره گیری کرده و به ارشاد مردم، عبادت و ترک دنیا، روی آوردند. آنان برای این ادعا به تاریخ زندگی امام سجاد (علیه السلام) استدلال می کنند و مدعی هستند که ایشان از فعالیت های دینی در سطح جامعه، کناره گیری کرده بود.

چنین به نظر می رسد که چون این اشخاص از نظر سیاسی، رهبری را در مفهوم محدودی - که همان قیام مسلحانه از قبیل قیام کربلا باشد -، خلاصه می کنند و به ظاهر، جوش و خروشی در امامانِ بعد از امام حسین(علیه السلام) برای قیام مسلحانه در برابر حکومت های زمان خود نمی بینند، به این نتیجه گیری رسیده باشند. اما این ادعا پنداری ناروا است که با مطالعۀ واقعی زندگی ائمه(علیهم السلام) که مالامال از مدارک دالّ بر فعالیت مثبت و مستمر در زمینۀ مبارزۀ سیاسی است، دروغین بودن این ادعا آشکار خواهد شد.

از جملۀ این مدارک، می توان به روابط امام زین العابدین(علیه السلام) با امت و رهبری مردمی گسترده ای که از آن بهره مند بود، اشاره کرد. این رهبری به صورت تصادفی یا فقط به واسطۀ انتساب به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) برای امام سجاد(علیه السلام) به دست نیامده بود، بلکه حاصلِ از خودگذشتگی و نقش مثبتی بود که به رغم کوتاه بودن دست آن حضرت از مرکز قدرت در میان امت، ایفا می نمود، چرا که امت غالباً رهبری خود را مجانی به کسی واگذار نکرده و امام سجاد(علیه السلام) بدون اینکه امت، از خودگذشتگیِ سخاوتمندانۀ او را احساس کنند، نمی توانست دلهایشان را به دست آورده و در راه حل مشکلات و حراست از رسالت خویش از آنان بهره جوید.

از آنجا که در زمانۀ امام سجاد(علیه السلام) هنوز نغمۀ جدایی دین از سیاست به گوش ها نرسیده بود، همۀ فعالیت های دینی آن حضرت به طور کامل برخاسته از حرکت سیاسی ایشان بود و در میان اوراق زندگیِ آن حضرت به نمونه های آشکاری از مداخلات صریح سیاسی برمی خوریم. از بررسی روایات صادرشده از امام سجاد(علیه السلام) درمی یابیم که ایشان بر عرصۀ سیاست، اشراف کامل داشته و در بحث های داغ سیاسی داخل شده، جریانات سیاسی را تعقیب نموده و بر ضد اوضاع فاسدی که امت اسلام در آن به سر می برده اند، به اظهار نظر صریح می پرداخته است. به عنوان نمونه؛ عبدالله بن حسن بن حسن می گوید: «امام علی بن الحسین(علیه السلام) هر شب پس از نماز عشاء با عروة بن زبیر در انتهای مسجد النبی (صلی الله علیه و آله وسلم) به گفتگو می نشستند من نیز با آنها می نشستم، شبی از شب ها صحبت از ظلم بنی امیّه و زندگی در کنار آنان، به میان آمد، عروة به امام سجاد(علیه السلام) گفت: ای علی! هر که از ستمگران، دوری جوید، خداوند از نارضایتی قلبی او نسبت به اعمال آنان باخبر است، پس اگر به میزان یک میل(حدود دو کیلومتر) از آنان دور شود، امید می رود که خداوند، آنان را عذاب کند و او از آن عذاب در امان بماند.

عبدالله بن حسن می گوید: عروة پس از آن از مدینه خارج شده و در منطقۀ عقیق ساکن گردید، من نیز در منطقۀ سویقه مسکن گزیدم.

این در حالی است که امام زین العابدین (علیه السلام) ماندن در مدینه را ترجیح داده و تمام عمر شریف خود را در آن شهر گذراندند، چرا که خارج شدن از شهر را نوعی فرار از نبرد سیاسی و واگذارکردن میدان به ستمگران و دادن امکان جولان و هجوم بر مردم به آن می دانستند.

شاید هم پیشنهاد عروة بن زبیر که از دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) بود بر اساس تدبیری سیاسی از ناحیۀ خود او یا از ناحیۀ حکومت بود تا بدین وسیله امام سجاد(علیه السلام) را از حضور در صحنۀ سیاست و اجتماع دور کند، لیکن امام با این خُدعه از صحنه خارج نشده و به حرکت مبارزاتی خود ادامه دادند.

در پایان، گفتنی است؛ در نامه ای که یکی از علمای اهل تسنن برای یکی از علمای شیعه نوشت، چنین آورده بود: «یکی از دلایلی که ما به حقانیت شما اعتقاد نداریم، این است که شما به امامت بعضی معتقد هستید که آنها در عینیت جامعه حضور نداشته اند. مثلاً امام چهارم شما یک عمر دعا خوانده است و در متن جامعه حضور نداشته است». آن عالم شیعی در جواب نوشته بود: «حضور حضرت سجاد (علیه السلام) در روز عاشورا و بعد از آن، بودنشان در عینیت جامعه را به صورت خاصی اثبات می کند. در حالی که در آن زمان جامعۀ اسلامی آن چنان دچار خفقان و تاریکی بود که جا برای هیچ گونه فعالیتی نبود، ایشان به زبان دعا حقایق اسلام را حفاظت کرده و نشر داده اند».

سپس نسخه ای از صحیفۀ سجادیه را برای آن عالم سنی فرستاده، از وی خواسته بودند در آن دقت کنند و نظر خود را بگویند. آن فرد هم بعد از خواندن صحیفه در نامه ای برای ایشان نوشت: «اگر دلیلی بر حقانیت مسیر شما نمی بود، به جز همین صحیفه ای که به امامتان منتسب است، کفایت می کرد».

علمای اهل تسنن در روزگاران گذشته نیز این کتاب را مورد توجه و استفاده قرار داده اند. از جمله: ابن جوزی در خصائص الائمه (علیهم السلام)، ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و حافظ سلیمان بن ابراهیم القندوزی در ینابیع المودة از صحیفه سجادیه نام برده، بخش هایی از دعاهای آن را نقل نموده اند.

شیخ سبط بن جوزی پس از مطالعه و دقت نظر در صحیفه سجادیه، می نویسد: «اگر زین العابدین(علیه السلام) و صحیفۀ او نبود، مسلمانان راه و روش مخاطبه با خدا و مکالمه و رازگویی با او را در مقام عرض حاجت به بارگاه ربوبی نمی دانستند و او بود که شیوۀ گفتگو با آفریدگار بزرگ و شکوه بردن در سختی ها و گرفتاری ها به پیشگاه او را به ما آدمیان آموخت؛ لَهُ حَقُّ التَّعلیم علی النّاس الی یَومِ القیامةِ؛ بنابراین، او نسبت به مردم تا روز رستاخیز، حق آموختن و آگاهی دادن دارد».

امروزه نیز برخی علمای اهل سنت به صحیفه سجادیه، نگاهی ویژه دارند. شیخ محمد صدیق فهیمی، عالم اهل تسنن هرمزگان، در اولین همایش «سیدالعابدین(علیه السلام)» ویژۀ چهارمین کنگرۀ بین المللی امام سجاد(علیه السلام) که در آبان 1393شمسی برگزار شد، با شور و حرارت خاصی از اینکه به عنوان یک اهل سنت، محب اهل بیت(علیهم السلام) است، گفت: «حضور امام سجاد(علیه السلام) در میدان نبرد حق علیه باطل، همانند پدر بزرگوارشان حسین بن علی(علیه السلام) بود و در برابر انواع فرعون های زمان خود، مقابله کرد و درس بزرگی به تاریخ داد و در زمان ایشان قیام امام حسین(علیه السلام) به گونه ای آرام ادامه یافت… من تصمیم گرفتم بعد از خواندن صحیفه آن را کنار نگذارم و نگذاشته ام. اگر ما به دنبال تفسیر قرآن هستیم، من به عنوان یک سنّیِ محب اهل بیت(علیهم السلام) می گویم: یکی از تفاسیر ارزشمندی که برای قرآن کریم موجود است، صحیفۀ سجادیه است و ما خوشحالیم و افتخار می کنیم که محب اهل بیت(علیهم السلام) هستیم».

منبع حوزه نت


free b2evolution skin
19
مرداد

بازتاب خطبه حضرت علیه السلام در شام

علاوه بر سخنانی که حضرت سجاد علیه السلام با استناد به قرآن کریم فرمود و حقیقت را آشکار کرد، حضرت زین العابدین علیه السلام وقتی با یزید روبرو شد - در حالی که از کوفه تا دمشق زیر زنجیر بود - فرمود:

 

 

ای یزید، به خدا قسم، چه گمان می بری اگر پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله ما را به این حال بنگرد؟ این جمله چنان در یزید اثر کرد که دستور داد زنجیر را از آن حضرت برداشتند، و همه اطرافیان از آن سخن گریستند. فرصت بهتری که در شام به دست امام چهارم آمد، روزی بود که خطیب رسمی بالای منبر رفت و در بدگویی علی علیه السلام و اولاد طاهرینش و خوبی معاویه و یزید داد سخن داد.امام سجاد علیه السلام به یزید گفت: به من هم اجازه می دهی روی این چوبها بروم و سخنانی بگویم که هم خدا را خشنود سازد و هم برای مردم موجب اجر و ثواب باشد؟ یزید نمی خواست اجازه دهد، زیرا از علم و معرفت و فصاحت و بلاغت خانواده عصمت علیهم السلام آگاه بود و بر خود می ترسید. مردم اصرار کردند. ناچار یزید قبول کرد. امام چهارم علیه السلام پای به منبر گذاشت و آنچنان سخن گفت که دلها از جا کنده شد و اشکها یکباره فرو ریخت و شیون از میان زن و مرد برخاست.

 

 

خلاصه بیانات امام علیه السلام چنین بود: «ای مردم شش چیز را خدا به ما داده است و برتری ما بر دیگران بر هفت پایه است. علم نزد ماست، حلم نزد ماست، جود و کرم نزد ماست، فصاحت و شجاعت نزد ماست، دوستی قلبی مؤمنین مال ماست. خدا چنین خواسته است که مردم با ایمان ما را دوست بدارند، و این کاری است که دشمنان ما نمی توانند از آن جلوگیری کنند» . سپس فرمود: «پیغمبر خدا محمد صلی الله علیه و آله از ماست، وصی او علی بن ابیطالب از ماست، حمزه سید الشهداء از ماست، جعفر طیار از ماست، دو سبط این امت حسن و حسین علیهما السلام از ماست، مهدی این امت و امام زمان از ماست»

 

 

سپس امام خود را معرفی کرد و کار به جایی رسید که خواستند سخن امام را قطع کنند، پس دستور دادند تا مؤذن اذان بگوید. امام علیه السلام سکوت کرد. تا مؤذن گفت: اشهد ان محمداً رسول الله. امام عمامه از سر برگرفت و گفت: ای مؤذن تو را به حق همین محمد خاموش باش. سپس رو به یزید کرد و گفت: آیا این پیامبر ارجمند جد تو است یا جد ما؟ اگر بگویی جد تو است همه می دانند دروغ می گویی، و اگر بگویی جد ماست، پس چرا فرزندش حسین علیه السلام را کشتی؟ چرا فرزندانش را کشتی؟ چرا اموالش را غارت کردی؟ چرا زنان و بچه هایش را اسیر کردی؟

 

 

سپس امام علیه السلام دست برد و گریبان چاک زد و همه اهل مجلس را منقلب نمود. براستی آشوبی به پا شد. این پیام حماسی عاشورا بود که به گوش همه می رسید. این ندای حق بود که به گوش تاریخ می رسید. یزید در برابر این اعتراضها زبان به طعن و لعن ابن زیاد گشود و حتی بعضی از لشکریان را که همراه اسیران آمده بودند - به ظاهر - مورد عتاب و سرزنش قرار داد. سرانجام بیمناک شد و از آنان روی پوشید و سعی کرد کمتر با مردم تماس بگیرد.به هر حال، یزید بر اثر افشاگریهای امام علیه السلام و پریشان حالی اوضاع مجبور شد در صدد استمالت و دلجویی حال اسیران برآید. از امام سجاد علیه السلام پرسید: آیا میل دارید پیش ما در شام بمانید یا به مدینه بروید؟ امام سجاد علیه السلام و زینب کبری علیها السلام فرمودند: میل داریم پهلوی قبر جدمان در مدینه باشیم. خطبه تاریخی حضرت سجاد علیه السلام تاثیر عمیقی بر مردم شام بر جا گذاشت. در روایتی از ابن باقی چنین آمده که پس از این خطبه، مردم گریه و شیون می کردند. مردم حاضر در مسجد که از بزرگان شهر و ارکان حکومت یزید هم جزوشان بودند، به شدت تحت تاثیر این بیانات قرار گرفتند و زمینه بیداری آنان فراهم شد. در همان مجلس عده ای زبان به اعتراض گشودند و وقتی یزید خواست نماز بگزارد، عده ای با او نماز نخواندند و پراکنده شدند. به علاوه، وضع عمومی شهر به گونه ای شد که یزید به ناچار در مقابل درخواست بازماندگان حادثه کربلا که می خواستند برای مصائب امام حسین علیه السلام عزاداری کنند، تسلیم شد و جایی را به نام «دار الحجاره» برای آنها اختصاص داد و آنها هفت روز به اقامه ماتم پرداختند.

 

 

ذکر حسین علیه السلام کم کم همه شهر را فرا گرفت، تا جایی که یزید قرآن را به قسمت های کوچک تقسیم کرد و بین مردم توزیع کرد تا قرآن بخوانند و توجه شان از حسین علیه السلام منصرف شود، ولی هیچ چیز نمی توانست آنها را منصرف سازد. یزید که اوضاع را نامناسب دید تصمیم به انتقال کاروان اسرا به مدینه گرفت. از دیگر آثار این خطبه این بود که یزید در رفتار خود با اهل بیت و به ویژه امام زین العابدین علیه السلام تجدید نظر کرد. او که در ابتدا تصمیم داشت سر مبارک حضرت سیدالشهدا علیه السلام را تا چهل روز بر بالای مناره مسجد جامع شهر نگه دارد، دستور داد آن را پایین آورند و با احترام کامل به قصر ببرند. ثانیاً محل سکونت اهل بیت را عوض کرد و به آنها محبت نمود. ثالثاً گناه قتل سید الشهدا را به گردن ابن زیاد انداخت و او را لعن و نفرین کرد و گفت: «اگر من بودم، هرگز حسین را نمی کشتم.»

 

 

البته همه این حرف ها منافقانه بود و با هدف کنترل اوضاع اجتماعی؛ چرا که وقتی ابن زیاد به دمشق آمد، یزید او را احترام کرد و کنار دست راست خود نشاند و با او شراب خورد.واقعه دیگری که در مسجد اموی گزارش شده، مربوط است به یکی از علمای یهودی که بعد از شنیدن خطبه امام سجاد علیه السلام و دانستن اینکه او از اولاد رسول خداست، به شدت به یزید اعتراض کرد و یزید خشمگین شد و دستور داد او را کتک بزنند. 

 

 

منبع امام سجاد علیه السلام از کربلا تا شهادت، سید امیر حسین کامرانی راد


free b2evolution skin
17
مرداد

اشهد انک التالی بکتاب الله

 

نام امام حسین(علیه السلام) با محرم پیوند خورده و جان فشانی او و 72 یار با وفایش به محرم، روح و حیات دمیده است، ماه محرم برای شیعیان و عاشقان سید و سالار شهیدان از سال 61 ه . ق تا به حال، ماه حزن و اندوه بوده است. آنان همه ساله به عشق امام حسین(علیه السلام) گرد هم می آیند و از چشمه زلال عنایتش سیراب می شوند. اگرچه مظلومیت سالار شهیدان و سید جوانان اهل بهشت در روز عاشورا بیش تر مطرح شده و از این واقعه سخن های بسیار رفته است، اما شخصیت والای امام حسین(علیه السلام) به واقعه عاشورا و آن چه بین ایشان و سپاه یزید رفته خلاصه نمی شود. بدون شک امام حسین(علیه السلام) که سلاله پاک نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) است و دوران کودکی خود را در دامان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)گذرانده، در تمامی ابعاد کم نظیر و نمونه و الگوی همه شیعیان و حق طلبان می باشد.

 

 

کربلا؛ نامی است که از گذشته های دور به یادگار مانده؛ از آن زمان که حضرت ابراهیم(علیه السلام) در مسیر هجرتش از سرزمین «اور» به مکه، پس از عبور از کناره رود فرات به سرزمین پر برکت کربلا رسید و در آن جا به عبادت خداوند پرداخت.

 

  

واژه کربلا: درباره این واژه سخنان و گفته های فراوانی وجود دارد؛ کربلا به یک معنا سرزمین بلا و مصیبت خوانده شده است. کربلا ترکیب شده از کار (نجات) و بلاه (حیات و امان) یعنی یافتن حیات، و این مفهوم، (معجم علامات آشوری، شماره 366) هماهنگ با روایتی است که می گوید: کربلا، بقعه ای است که خداوند در آن نوح و کسانی را که به او ایمان آورده بودند، نجات داد. (مجلسی، بحارالانوار، ج 101، ص 33)

کربلا به زبان آرامی به معنایِ سرزمین خداست (سیدسامی البرری، القرآن و علم الآثار، ک 1، ص 25 23). در قرآن کریم، خداوند نجات حضرت موسی(علیه السلام)، هارون و قوم بنی اسرائیل را از دست فرعون و ظلم های او در حق ایشان تعبیر «کرب» (نجات از بلای عظیم) بیان می کند. «و نجیناهما و قومهما من الکرب العظیم» (صافات: 115) واژه کرب، چهار بار در قرآن مجید آمده است. (صافات: 76 و115، انعام: 64، انبیاء: 76)

 

 

 

امام حسین(علیه السلام) مصباح هدایت و کشتی نجات

قرآن کریم، انبیای الهی را هدایت گر مردم به امر الهی در پرتو صبر و یقین و عبادت معرفی می کند: «وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات … و کانوا لنا عابدین»(انبیاء: 73) ، «و جعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا لما صبروا و کانوا بأیاتنا یوقنون»( سجده: 24) امام حسین(علیه السلام) مظهر این وصف برجسته انبیای الهی است از این رو پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) او را مصباح و چراغ فروزان هدایت معرفی کرده است: «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه»(بحارالانوار، مجلسی،ج 36، ص 205)

 

 

منبع 

آیت الله محسن امین، فی رحاب ائمه اهل البیت، ج 3، ص 101


free b2evolution skin
17
مرداد

اسیری خاندان امام حسین عليه السلام

چون عمر سعد ملعون سرها را روانه کوفه کرد، روز دهم تا پایان و روز یازدهم تا ظهر در کربلا ماند و بر کشته گان سپاه خود نماز گزارد و آنها را دفن کرد، اما بدنهای عزیز فاطمه و یاران او را عریان روی زمین باقی گذاشت.

 

 

آنگاه بازماندگان و اهل و عیال امام حسین عليه السلام را از کربلا کوچ داد، آنان را برشترانی بی جهاز سوار کردند، با صورتهای گشوده در میان سپاه دشمن، نه محملی داشتند نه سایبانی، با اینکه آنها امانتهای پیغمبر خدا صلي الله عليه و آله بودند، آنان را همچون اسیران ترک و روم در سخت ترین شرائط به اسیری بردند و سید سجاد عليه السلام را غل جامعه ( غل جامعه: طوقی آهنی است که از دو طرف زنجیر دارد، در گردن می گذارند و بوسیله آن، دستها به سوی گردن جمع و بسته می شود و دو طرف زنجیر پس از بسته شدن دستها بوسیله گداختن يا کوبیدن به هم وصل می شود که دیگر جدا نشود) بر گردن نهادند، ایشان را از کنار قتلگاه عبور دادند، همین که نظر زنها بر بدن مبارک امام حسین عليه السلام و شهیدان افتاد، سیلی بر صورت زدند و صدا به صیحه و ندبه بلند کردند.

 

 

 

ورود اهل بیت عليه السلام به کوفه:

روز دوازدهم محرم، اهل بیت رسالت عليهم السلام به شهر کوفه وارد شدند.

چون خبر به ابن زیاد رسید که اهل بیت عليهم السلام به کوفه نزدیک شده اند، دستور داد که سرهای شهدا (که قبلا ابن سعد فرستاده بود) را برگردانند و بر سر نیزه ها نصب کنند و پیش روی اهل بیت عليهم السلام حرکت داده، همراه اُسرا وارد شهر کنند و در کوچه و بازار بگردانند تا قهر و غلبه سلطنت یزید بر مردم معلوم گردد و بر ترس مردم افزوده شود.

 

 

مردم کوفه چون از ورود اهل بيت عليهم السلام آگاه شدند از شهر بیرون رفتند، ابن سعد به همراه اسیران راه پیمود، چون به نزدیکی کوفه رسید، مردم کوفه برای تماشای اسیران گرد آمدند.

راوی گفت: زنی از زنان کوفه سربرآورد و گفت:

«مِنْ أَىُّ الاُساری أَنْتَنَ ؟ فَقُلْنَ : أُسَارى آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ »

شما از اسیران کدام قبیله اید؟ گفتند: ما اسیران آل محمدیم».

زن چون این سخن را شنید، از بام فرود آمد و هر چه چادر و جامه و روسری داشت جمع کرد و به اسیران داد و آنان پوشیدند. 

منبع 

اهمیت عزاداری بر امام حسین عليه السلام

 آية الله شهید سید ابوالحسن شمس آبادی


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم