17
مرداد

تهذيب15

سبب خلود در بهشت و دوزخ

امام صادق عليه السلام فرمود:
اهل جهنم در آن مخلدند زيرا نيت آنها اين بود كه اگر در دنيا حيات جاويد داشته باشند تا ابد خدا را نافرمانى كنند.و اهل بهشت در آن مخلدند زيرا نيت آنان اين بود كه اگر در دنيا باقى بمانند پيوسته خدا را اطاعت كنند. پس بسبب نيتهايشان آنان تا ابد دوزخى شدند واينان در بهشت جاويد خواهد ماند.
سپس اين آيه را تلاوت فرمود: قُل كُلُّ يَعمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ(18)
شاكلة را به نيت تفسير نمود(19). يعنى هر كس بر اساس نيت خود عمل مى كند. البته نيت تابع آن حالت نفسانى است .
پس اگر براى انسان بواسطه انتخاب عقايد صحيحه و انجام اعمال صالحه و اكتساب اخلاق حسنه يك حالت و هيئت نفسانى ايجاد شود كه اگر تا ابد در دنيا باشد به اقتضاى شاكله و حالت نفس همواره مرتكب اعمال صالحه شود مستحق خلود در بهشت مى باشد. و اگر بر خلاف اين باشد استحقاق خلود در جهنم را دارد.

كشكول شيخ بهايي


free b2evolution skin
17
مرداد

تهذيب14

پر ادعا

شخصى پرادعا پرسيد: آن دو دختر كه نامشان سكينه و رقيه بود و پشت دروازه كوفه ، شير آنها را خورد، دختران كدام امام بودند؟
پاسخ شنيد:
اولا يك نفر بود، نه دو نفر.
ثانيا پسر بود، نه دختر.
ثالثا در بيابان كنعان بود، نه پشت دروازه كوفه .
رابعا پسر پيغمبر بود، نه دختر امام .
خامسا نامش يوسف بود، نه سكينه و رقيه .
سادسا گرگ او را خورد، نه شير.
سابعاً آن هم دورغ بود.

كشكول شيخ بهايي


free b2evolution skin
17
مرداد

حكايت33

سياست

شيخ در عالم سياست نبود، اما با رژيم منفور پهلوی و سياستمداران حاكم آن به شدت مخالف بود. او نه تنها با شاه و دار و دسته‌اش مخالف بود، بلكه مصدق را هم قبول نداشت، ولی از آيت الله كاشانی تعريف میكرد و می‌فرمود:
« باطن او به منزله سقاخانه است. »

صفحات: 1· 2


free b2evolution skin
17
مرداد

توحيد1

. باب ثواب الموحدين و العارفين‏

درباره ثواب يكتاپرستان و عارفان

1 قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو عِمْرَانَ الْعِجْلِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَلَاءِ الْخَفَّافُ قَالَ حَدَّثَنَا عَطِيَّةُ الْعَوْفِيُّ عَنْ أَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا قُلْتُ وَ لَا قَالَ الْقَائِلُونَ قَبْلِي مِثْلَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ

ترجمه :

1. از ابو سعيد خُدرى نقل شده است كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمودند: نه من و نه كسى قبل از من، سخنى مانند (لا اله الا الله) نگفته است. (اين نشان مى‏دهد كه تا اعتقاد به توحيد و يگانگى خداوند نباشد، چيزى معنا نخواهد داشت.)

توحيد شيخ صدوق


free b2evolution skin
17
مرداد

خورشيد1

باب اول: ولادت با سعادت امام زمان (عليه السلام)

در كتاب ارشاد شيخ مفيد مذكور است كه: ولادت آن حضرت، در شب نيمه شعبان 255 بود.

شيخ كلينى در كافى و كراجكى در كنز الفوايد و شهيد اول در دروس و شيخ ابراهيم كفعمى در جنه (1) و جماعتى ديگر، با آنچه شيخ مفيد گفته است، موافقت كرده‏اند و به روايتى شب جمعه، نيمى از ماه شعبان گذشته، سال 255 از مادر متولد شده است.

شيخ جليل، ابو محمد فضل بن شاذان كه بعد از ولادت حضرت حجت (عليه السلام) و پيش از وفات حضرت عسكرى (عليه السلام) وفات كرده، در كتاب غيبت خود گفته: حديث كرد مرا محمد بن على بن حمزه بن الحسين بن عبيد الله بن عباس بن على بن ابى طالب (عليه السلام) گفت: شنيدم از حضرت امام حسن عسكرى (عليه السلام) كه مى‏گفت: متولد شد ولى خدا و حجت خدا بر بندگان و خليفه من بعد از من، ختنه كرده، در شب نيمه شعبان سال دويست و پنجاه و پنج، نزد طلوع فجر.

اول كسى كه او را شست رضوان خازن بهشت بود با جمعى از ملائكه مقربين كه او را به آب كوثر و سلسبيل شستند، بعد از آن، شست او را عمه من حكيمه خاتون دختر امام جواد (عليه السلام.

سپس از محمد بن على كه راوى اين حديث است، پرسيدند از مادر صاحب الامر (عليه السلام)؛ گفت: مادرش مليكه بود كه او را بعضى از روزها سوسن و در بعضى از ايام ريحانه مى‏گفتند و صيقل و نرجس نيز از نام‏هاى او بود.

از اين خبر، وجه اختلاف در اسم آن بزرگوار معلوم مى‏شود و اين كه به هر پنج اسم ناميده مى‏شد.

روايت است كه حكيمه گفت: كسى را فرستاد نزد من ابو محمد (امام حسن عسكرى) (عليه السلام)، سال 255 در نيمه شعبان و فرمود: اى عمه! امشب را نزد من باش! زيرا اين شب، شب نيمه شعبان است و به درستى كه زود است متولد شود در امشب، مولودى كه كريم است بر خداوند - عزوجل - و حجت اوست بر خلق او؛ كسى است كه خدا زنده مى‏كند به زمين بعد از مردنش.

پس گفتم: از كى اى آقا من؟.

فرمود: از نرجس.

و به روايت شيخ طوسى، هنگامى كه حضرت متولد شد استعاذه نمود از شيطان رجيم و فرمود:

بسم الله الرحمن الرحيم و نريد ان نمن على الذين استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين و نمكن لهم فى الارض و نرى فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا يحذرون(2).

پس صلوات فرستاده بر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) و اميرالمؤمنين (عليه السلام) و بر هر يك از ائمه (عليه السلام) تا رساند به پدر بزرگوار خود.

به روايت مسعودى، حكيمه خاتون گفت: چون بعد از چهل روز شد، داخل شدم در خانه امام حسن (عليه السلام)، پس ديدم مولاى خود را كه راه مى‏رود در خانه.

نديدم رخسارى نيكوتر از رخسار آن جناب و نه لغتى فصيح‏تر از لغت او! پس حضرت امام حسن (عليه السلام) به من فرمود: اين مولود بر خداوند، ارجمند است.

گفتم: اى سيد من! از عمر او چهل روز گذشته و من مى‏بينم در امر او آنچه مى‏بينم.

فرمود: عمه! آيا نمى‏دانى كه ما معاشر اوصياء (رسول خدا) نشو (و نمو) مى‏كنيم در روز بعد، مقدارى كه نشو (و نمو) مى‏كند ما در يك هفته، نشو (و نمو) مى‏كنيم در هفته، آنقدر كه نشو (و نمو) مى‏كند غير ما در يك سال؟!.

كلام علامه طباطبايى در اين كه حكيمه دو نفرند

علامه طباطبايى سيد بحر العلوم، در كتاب رجال خود فرموده كه: حكيمه، دختر امام ابى جعفر ثانى (عليه السلام) (حضرت جواد) است و به نام عمه پدرش، حكيمه - دختر ابى الحسن موسى بن جعفر (عليه السلام) - است و اوست كه حاضر شد در ولادت حضرت حجت (عليه السلام) چنان كه حاضر شد عمه‏اش حكيمه، ولادت ابى جعفر محمد بن على جواد (عليه السلام) را.

و حكيمه است در هر دو موضع و اما حليمه - با لام - پس آن تصحيف (و غلط) عوام است.

علامه مجلسى، در مزار بحار گفته كه: در قبه شريفه - يعنى قبه امام عسكرى (عليه السلام) - قبرى است كه منسوب است به نجيبه كريمه عالمه فاضله تقيه رضيه، حكيمه دختر حضرت جواد (عليه السلام).

نمى‏دانم چرا علما، در كتب مزار، متعرض زيارت او نشدند، با ظهور فضل و جلالت او و اختصاص او به ائمه (عليه السلام).

و محل اسرار ايشان بود و مادر قائم (عليه السلام) در نزد او بود و در ولادت آن حضرت، حاضر بود و گاه گاه آن حضرت را در زمان ابى محمد عسكرى (عليه السلام) مى‏ديد.

و او از سفراى امام بود بعد از وفات آن جناب.

پس سزاوار است زيارت كردن او به آنچه جارى نمايد خداوند بر زبان از آنچه مناسب فضل و شان او است.

شيخ صدوق در كمال الدين روايت كرده از محمد بن عثمان عمرى كه فرمود: چون متولد شد مهدى (عليه السلام) نورى ساطع شد از بالاى سر آن جناب تا به اطراف آسمان، آن گاه به رو در افتاد به جهت سجده براى پروردگار خود، آن گاه سر بلند نمود و فرمود: شهد الله انه لا اله الا هو و الملائكه و او لو العلم قائما بالقسط لا اله الا هو العزيز الحكيم ان الدين عند الله الاسلام (3).

نيز از حسن بن منذر روايت كرده كه گفت: روزى حمزه بن ابى الفتح، به نزد من آمد و به من گفت: بشارت باد تو را كه ديشب متولد شد در دار(4)، مولودى از براى ابى محمد عسكرى (عليه السلام) و امر فرمود به پنهان نمودن او و اين كه سيصد گوسفند برايش عقيقه كنند.

خورشيد غايب ميرزا حسن نوري تلخيص رضا استادي


free b2evolution skin
 
مداحی های محرم